تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان رود زرد سادات ( سادات میر سالاری ) و آدرس roudzard.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
راههای مختلفی برای به اشتراکگذاری آنچه روی صفحه نمایش ابزار شما مشاهده میشود، وجود دارد. در حالت کلی میتوان تمام راههای ممکن را به دو دستهی با سیم و بدون سیم تقسیم کرد. رابطها و نرمافزارهای مختلفی برای استفاده از روشهای متنوع وجود دارد که در ادامهی مطلب به بررسی آن میپردازیم. با ما باشید.
برای اینکه بتوان صفحهنمایش گوشی، تبلت و نوتبوک را روی یک صفحهی بزرگ تصویر کرد، وسایل مختلفی وجود دارد. شاید بخواهید روی یک تلویزیون HDTV به قطر 60 اینچ تصویری که در تبلت میبینید را بزرگتر مشاهده کنید. خوشبختانه برای این کار راههای مختلفی وجود دارد که برخی با استفاده از کابل است و برخی بدون استفاده از سیم. اما برای استفاده از هر روش باید ورودیها و خروجیهای لازم در وسایل الکترونیکی شما وجود داشته باشد، این موضوع مخصوصاً در مورد اتصال بیسیم مصداق دارد. در ابتدا روشهای با سیم را بررسی میکنیم.
روشهای باسیم برای انتقال تصاویر
در گذشته برای به اشتراک گذاشتن صفحهنمایش از طریق سیم، مراحل و تنظیمات پیچیده بود ولی حالا همه چیز به سادگی انجام میشود و تنها مسأله در اختیار داشتن کابل مناسب است.
کابل HDMI
اگر کامپیوتر شما که ممکن است به صورت دسکتاپ یا لپتاپ باشد، دارای خروجی HDMI است و از طرفی تلویزیون یا نمایشگر شما همین ورودی را دارد، میتوانید از کابل HDMI استفاده کنید و به صورت همزمان سیگنال ویدیو و صدا را از طریق آن انتقال دهید. استفاده از HDMI بسیار ساده است و انجام تنظیمات در کامپیوتر بسیار کوتاه، درست به همین علت است که استاندارد HDMI بسیار عمومی و متداول شده است.
علاوه بر کامپیوترها، در برخی تبلتها مثل سرفیس 2 مایکروسافت یک پورت کوچک به نام mini-HDMI وجود دارد که برای استفاده از آن به کابل تبدیل mini-HDMI به HDMI نیاز داریم.
برخی تبلتها خروجی HDMI ندارند، چه به صورت بزرگ و چه به صورت مینی، لذا راه حل دیگری را مطرح میکنیم. استفاده از آداپتور MHL برای تبدیل خروجی microUSB به HDMI در محصولاتی که دارای microUSB باشند هم جوابگوی نیاز ماست، اما توجه کنید که این استاندارد و روش استفاده از USB در سالهای اخیر تدریجاً گسترش یافته و هنوز تمام گوشیها و تبلتها از این روش پشتیبانی نمیکنند. قیمت یک آداپتور MHL برای تبدیل USB به HDMI در حال حاضر حدود 50 هزار تومان است، البته در مورد برندهای معتبر قیمت بالاتر از این مقدار میباشد. بنابراین اگر گوشی و یا تبلت جدیدی دارید، از این مبدل استفاده کنید. توجه کنید این آداپتور را در بازار ایران بیشتر به نام مبدل microUSB به HDMI میشناسند.
کابل مبدل HDMI اپل برای محصولات اپل
برای اتصال آیفونها، آیپدها و آیپادهای اپل به وسایلی که ورودی HDMI دارند، باید از کابل اختصاصی اپل استفاده کنید.
;ابل قدیمی 30-pin-to-HDMI یا تبدیل 30 پین به HDMI اپل در حال حاضر حدود 40 دلار قیمت دارد و کابل جدیدتری که اپل معرفی کرده، Lightning-to-HDMI نام دارد و قیمت آن 50 دلار است.
کابل VGA
بسته به نیاز شما، ممکن است استفاده از کابل HDMI امکانپذیر نباشد. ورودی دیگری که در اکثر تلویزیونهای پیشرفته وجود دارد، VGA است. این پورت قدیمی انتقال سیگنال صدا را پشتیبانی نمیکند، اما مسألهی انتقال سیگنال ویدیو را تا حدی حل میکند.
برای انتقال صدا میتوانید از یک کابل اضافی استفاده کنید و صدا را از خروجی کامپیوتر، لپتاپ یا تبلت که ممکن است خروجی هدفون باشد، به ورودی تلویزیون منتقل کنید. بنابراین ممکن است به یک کابل RCA و آداپتور آن نیاز داشته باشید اما به هر حال انتقال صدا امکانپذیر است.
کابل DVI
Digital Video Interface یا واسط ویدیوی دیجیتال هم در کامپیوترها و تلویزیونهای HDTV قدیمیتر متداول بوده و میتوان برای اتصال وسایل مختلف از آن استفاده کرد. حتی اگر تلویزیون شما این ورودی را ندارد، باز هم میتوانید از کابل تبدیلی استفاده کنید که یک سر آن DVI است و انتهای دیگر به شکل HDMI است.
DVI از جنبههای مختلف عملکردی به VGA شباهت دارد و سیگنال صدا را انتقال نمیدهد. بنابراین در این روش هم به یک کابل دیگر برای انتقال صدا نیاز پیدا میکنید.
S-Video
این پورت یا کانکتور گردی که ممکن است بین 4 تا 9 پین داشته باشد، مشخص میشود. S-Video محدودیتهای بیشتری دارد و یک پورت آنالوگ است که از محتوای HD یا رزولوشن بالا پشتیبانی نمیکند. سیگنال صدا نیز از طریق آن منتقل نمیشود. به هر حال اگر کابلها و مبدلهای مناسب را تهیه کنید، باز هم قابل استفاده است. به عنوان مثل اگر خروجی RCA روی سختافزار شما وجود دارد، کافی است کابل تبدیل S-Video به RCA را تهیه کرد و در مورد صدا هم از روشهایی که در مورد کابل VGA و DVI بیان شد، استفاده کنید.
در مجموع میتوان گفت که S-Video یک استاندارد از رده خارج است و تقریباً هیچ لپتاپی با این پورت در بازار موجود نیست. البته VGA هم کمکم کناز گذاشته میشود چرا که حجیم است و سازندگان برای جا دادن آن با مشکلاتی روبرو هستند.
روشهای بیسیم
اتصال بیسیم کامپیوتر، تبلت یا گوشی به تلویزیون و سایر نمایشگرها کمی پیچیدهتر از روشهای با سیم است. استانداردها و محدودیتهای مختلفی پیش روی شما قرار میگیرد ولیکن انجام این نوع اتصال غیر ممکن نیست. بسته به این که چه تلویزیونی داشته باشید و تنظیمات آن چطور باشد، روشهای مختلفی برای اتصال بیسیم وجود دارد که به بررسی آن میپردازیم.
WiDi
منظور از WiDi که اینتل مخترع آن است، Wireless Display یا نمایشگر بیسیم است. تکنولوژی خاصی برای پخش ویدیوهای فولاچدی یا 1080p و در کنار آن صدای با کیفیت از طریق تلویزیونهای اچدی یا HDTV، نیازی به کابل و سیمهای دست و پا گیر نیست. این نحوهی ارتباط از طریق Wi-Fi Direct انجام میشود. به کمک وایفای دایرکت میتوان وسایلی که چنین ارتباطی را پشتیبانی میکنند، بدون نیاز به شبکهی بیسیم Wi-Fi به هم وصل کرد.
خوشبختانه این استاندارد در سالهای اخیر توسط سازندگان مختلفی مورد استفاده قرار گرفته و وسایل مختلفی با این قابلیت روانهی بازار شدهاند. حتی روی بستهبندی برخی وسایل لوگوی این استاندارد نیز به چشم میخورد.
معمولاً برای استفاده از WiDi به گیرندهی آن نیاز است، این گیرنده به صورت جدا نیز فروخته میشود و میتوان از طریق پورت HDMI آن را به تلویزیون متصل کرد. وسایلی که دارای WiDi نسخهی 3.5 به بعد باشند، با گیرندهی Miracast که در ادامه معرفی میشود نیز سازگارند. بیشتر تلویزیونهای جدید سونی، الجی و سامسونگ قابلیت دریافت Miracast را دارند و لذا به گیرندهی جدا نیازی ندارند. اما یک مشکل دیگر نیز وجود دارد و آن ناهماهنگی و درست متصل نشدن برخی وسایل به همدیگر است که در ادامه در مورد آن بحث میکنیم.
Miracast
میراکَست به اعتقاد بسیاری برای رقابت با AirPlay اپل معرفی شده و قصد نابودی آن را دارد! میراکست در ابزارهای اندرویدی که از نسخهی 4.2 به بعد این سیستم عامل برخوردار باشد، قابل استفاده است. در ویندوز 8.1 هم از این استاندارد پشتیبانی شده است. در حقیقت برای معرفی این قابلیت اندرویدیها میتوان با لغات بازی کرد و آن را این گونه معرفی کرد: میراکست هر آنچه روی صفحه نمایش ابزار اندرویدی باشد را بازتاب کرده و از طریق تلویزیونهای اچدی با رزولوشن 1080p و صدای 5.1 پخش میکند.
همانطور که گفته شد، میراکست روی وایفای دایرکت نیز کار میکند. برای استفاده از آن باید یا تلویزیون اچدی دارای این قابلیت باشد و یا دانگل خاصی که به تلویزیون متصل میشود را جدا تهیه کرد.
مشکل بزرگ میراکست این است که سازندگان به شکل نامنسجم از آن استفاده کردهاند. مثلاً الجی نام آن را Smart Share گذاشته و سامسونگ از عنوان AllShare استفاده میکند، و موضوع وقتی بدتر میشود که مثلاً بخواهید با یک گوشی هوشمند سامسونگ به یک تلویزیون اچدی الجی متصل شوید! معمولاً این ارتباط به درستی برقرار نمیشود. متأسفانه در مورد وسایلی که سایر سازندگان تولید میکنند هم این مشکل ناهماهنگی و انسجام وجود دارد.
عجیب است که یک استاندارد در عمل تا این حد از هم گسیخته اجرا شده باشد. نامگذاری میراکست در عمل متحول شده و ابزارهای مختلف اندرویدی و ویندوزی با هم سازگاری کامل ندارند.
ممکن است تصور کرده باشید که ایکسباکس وان هم میتوان به عنوان گیرندهی میراکست عمل کند ولی این تصور در عمل چندان موفق نمیشود، به عبارت دیگر اگر با استفاده از یک گوشی یا تبلت ویندوز 8.1 سعی در برقرار ارتباط از طریق میراکست کنید، ممکن است ایکس باکس وان هیچ پاسخی به شما ندهد.
مشکل دیگر این است که با میراکست میتوان تمام ویدیو و آنچه روی صفحه نمایش است را در تلویزیون مشاهده کرد و این یعنی کلیدهای کنترلی برای پخش فیلم و جلو و عقب کردن آن، همگی روی تلویزیون نمایش داده میشوند. چیزی که در مورد AirPlay اپل مصداق ندارد.
AirPlay اپل
اگر گوشی آیفون 4s و مدلهای بعدی،تبلت آیپد 2 و جدیدتر، آیپد مینی، نسل پنجم مالتیمدیا پلیر آیپاد تاچ و یا مکبوکهای سال 2011 به بعد را دارید، میتوانید این وسایل را به صورت بی سیم به تلویزیون متصل کنید. این اتصال ساده است و به یک Apple TV که حدود 99 دلار قیمت دارد، نیاز است.
میتوانید ویدیویی را در نرمافزاری باز کنید و آن را به صورت بزرگ در تلویزیون ببینید. در مورد آیپد هم با اجرای یک بازی، میتوان آن را روی تلویزیون ادامه داد.
جنبهی مثبت این اتصال این است که توانمندی اپل و ابزارهای قدیمیاش را نشان میدهد و جنبهی منفی آن این است که تنها در مورد محصولات اپل کاربرد دارد. استاندارد ایرپلی اپل به اندازهای هوشمند است که اگر به عنوان مثل مشغول تماشای فیلمی هستید، میتوانید از گوشی به عنوان کنترل استفاده کنید و صحنه را جلو و عقب ببرید. در این صورت روی تلویزیون کلیدهای جلو و عقب و غیره نمایش داده نمیشود اما روی گوشی یا تبلت به تصویر کشیده میشود.
Chromecast
یک راه حل گوگلی دیگر، کرومکست نام دارد. دانگلی که 35 دلار قیمت دارد و مثل دانگل WiDi به ورودی HDMI تلویزیون متصل میشود.
با نگاهی به تاریخچهی محصولات گوگلی به قول گوگل در سال 2012 میرسیم. همزمان با رونمایی از نکسوس 4، گوگل قول داده بود که یک دانگل ارزان برای استفاده از میراکست معرفی کند. این قول گوگل یک سال بعد به واقعیت تبدیل شد. اما گوگل از میراکست استفاده نکرد بلکه سراغ پروتکلی به نام DIAL رفت که بعداً در مورد آن صحبت میکنیم.
دانگل کرومکست در مورد ویندوز، اپل و اندروید کاربرد دارد و به بیان دیگر یک راه حل عمومی برای هر نوع ابزاری است. تنها کاری که باید کرد، اتصال دانگل به شبکهی Wi-Fi خانگی است. روش کار در دو عبارت خلاصه میشود: Discover یا کشف و سپس Launch یا اجرا. به عنوان مثل توسط یک نرمافزار در اینترنت جستوجو کرده و پس از انتخاب محتوا، با استفاده از کرومکست آن را در تلویزیون تماشا میکنیم.
در حال حاضر برای استفاده از این دانگل نرمافزارهای زیادی وجود دارد. به عنوان مثل Netflix، TouTube، Hulu Plus، Pandora، Google Play و تبهای مرورگر Google Chrome همگی با دانگل کرومکست هماهنگی دارند. مخصوصاً مرورگر کروم که به کمک این دانگل، محیط سرگرمی شما را به محیط کاری تبدیل میکند. گوگل درایو را هم در کنار مرورگر گوگل قرار دهید تا از قابلیتهای اینترنتی مدیریت اسناد آفیس بهرهمند شوید.
HDMI وایرلس
کیتهای HDMI وایرلس یا بی سیم زیادی در بازار وجود دارد که برای ارسال سیگنال HDMI به تلویزیون به صورت بی سیم مناسبند. هزینهی این کیتها بین 125 تا 200 دلار است و سازندگانی مثل HP و Logear مشغول تولید آن هستند.
برای استفاده از چنین کیتهایی باید گیرنده را به تلویزیون و فرستنده را به کامپیوتر خود متصل کنید. راه حل خوبی است ولی توجه کنید که باید فضای لازم جهت اتصال قطعات فرستند و گیرنده را مهیا کرده باشید.
سایر استانداردها
متأسفانه استانداردهای اتصال بی سیم نمایشگر امروزه بسیار متنوع و پراکنده شدهاند و علاوه بر موارد بررسی شده، راه حلهای زیادی وجود دارد. برخی از این استانداردها ممکن است فعلاً مطرح و متداول نباشند ولی روزی بالاخره بر رقبا غلبه کرده و استاندارد اصلی اتصال بی سیم نمایشگر شوند. لذا سایر استانداردها هم بی اهمیت نیستند.
مثلاً DIAL مخفف DIscover And Launch یکی از استانداردهای خوب است که توسط گوگل، سونی، TiVo، الجی و چند کمپانی دیگر پشتیبانی میشود. در حقیقت گوگل کرومکست برگرفته از DIAL است. گوگل تصمیم گرفته که کاربرد کرومکست را از محدودهی سینمای خانگی خارج کرده و استفاده از آن را به ابزارهای بیشتری گسترش دهد که قبلاً در مورد کاربردهای احتمالی آن سخن گفتیم.
استاندارد Qualcomm AllPlay هم یک راه حل دیگر است که کوآلکام آن را به صورت متنباز عرضه کرده و نسبت به ایرپلی اپل، کلیتر است. البته این استاندارد هنوز 4 ماهه است و به زودی در محصولات سال 2014 از آن استفاده خواهد شد.
DLNA
این مورد یک روش نیست بلکه نام یک سازمان است. هدف این سازمان ایجاد دنیایی از وسایل الکترونیکی متصل به هم است. کافی است هر وسیله به دیگری متصل شود تا بتوان محتوا را روی آن پخش کرد.
مثلاً شما روی کامپیوتر خود یک ویدیو را با استفاده از ویندوز میدیا پلیر باز میکنید و با استفاده از گزینهی Play To، آن را روی گیرندهی صدا و تصویری که به تلویزیون متصل است، پخش میکنید. مثلاً یک کنسول بازی متصل به تلویزیون. در مورد وسایل سازگار با DLNA نگران نباشید چرا که به کمک شبکه خود را در منوی Play To تبلیغ میکنند تا به راحتی آنها را پیدا کنید.
DLNA مخفف Digital Living Network Alliance به معنی اتحاد شبکهی وسایل دیجیتال است و حدود 10 سال قدمت دارد. سونی این اتحادیه را کلید زد ولی سریعاً HP، اینتل، موتورولا، مایکروسافت، سامسونگ، الجی و پاناسونیک به آن پیوستند. تقریباً تمام سازندگان در آن حضور دارند البته به غیر از اپل.
اعضای اتحادیهی DLNA توافق کردهاند که وسایلی بسازند که همگی به واسطهی یک شبکهی Wi-Fi مرکزی، به خوبی با هم کار کنند. حتی یک استاندارد زیرمجموعه به نام DLNA Premium Video برای پخش ویدیو از طریق شبکه نیز تصویب شده است. ولی در مورد محتوای آنلاین مثل Netflix یا YouTube، پخش استریم صوتی از سرویسهای آنلاین یا مثلاً نمایش دستاپ نمیتوان از DLNA استفاده کرد.
دو نکتهی مهم
تلویزیونهای اچدی معمولاً رزولوشن 1920 در 1080 پیکسلی دارند ولیکن ابزارهایی مثل گوشی و تبلت و لپتاپ، همگی یک رزولوشن خاص ندارند. لذا پس از اتصال با سیم یا بدون سیم، باید فرمت ویدیو کمی تغییر کند. برخی از روشها مثل میراکست، به صورت خودکار تنظیمات را برای شما انجام میدهند ولیکن برخی دیگر به تنظیمات بیشتر نیاز دارد.
علاوه بر موضوع فرمت ویدیو، قوانین مربوط به کپیرایت یعنی DRM و محدودیت کپی، در پخش ویدیو مشکل ایجاد میکنند. البته برخی کمپانیها تدریجاً محدودیتها را کمتر کردهاند. مثلاً اپل اخیراً پخش محتوای HBO Go از طریق ایرپلی را آزاد کرده است ولیکن مشکل کم و بیش پابرجاست. برخی نرمافزارها مثل پاورپوینت و اکسل هم بعید است با مشکل کپیرایت مواجه شوند و محدودیت خاصی وجود ندارد.
در کشور پهناور ايران از قديم خاندان هاي سادات وجود داشتند . گروهي از ميان آنها به مقامات علمي رسيدند ، به گونه اي که در عصر و زمان خود به شهرت به سزايي نايل آمده و آوازه آنها در اقصي نقاط و حتي جهان پيچيد . درباره خاندان هاي سادات اگر چه به صورت پراکنده و در لابه لاي کتابها مطالبي آمده است . ولي به صورت مدون در جايي ديده نشد . در اينجا ضمن بيان دو مقدمه ضروري يعني خاندان و سيد ، به سير تاريخي مهاجرت سادات به ايران و شاخه ها ي اصلي سادات موجود در ايران و نیز سادات معروف در دیگر نقاط جهان پرداخته مي شود . خاندان خاندان (Extenden Family) در لغت به معناي تبار ، قبيله و دودمان است و در اصطلاح به چند خانواده وابسته به هم گويند که در تمام آنها وابستگي از طريق پدر است. مترادف خاندان در زبان عربي آل مي باشد . ريشه آل از اهل است. آل در اصطلاح جز به شرفا و اعلام و زعماي قوم و طائفه اطلاق نمي.گردد و مقيد به زمان و مکان هم نيست. خاندان ها به طور کلي بر حسب منطقه جغرافيايي ، نژاد ، دين و وابستگي طبقاتي، تقسيمات متفاوت دارند. خاندان.هاي ايراني نيز بر حسب مذهب ، نسب ، نژاد و جايگاه اجتماعي به انواع گوناگون تقسيم مي. شوند:شيعي و غير شيعي ، سادات و غير سادات ، فارس و غير فارس ، سلاطين و غير سلاطين ، اصيل و غير اصيل ، علمي و غير علمي از جمله انواع خاندان هاي کشور ايران است. آثار و تأليفاتی كه در آنها از خاندان هاي سادات ايراني ياد شده است ، را مي توان تحت دو گروه اختصاصي و عمومي قرار داد . در گروه اول کتاب.هاي فراواني نوشته شد. در اين کتاب.ها، تنها به خاندان خاصي اشاره گرديد. خاندان مرعشي در ايران ، علي اکبر مرعشي ؛ شجره طيبه ، محمد باقر رضوي ؛ شجره مبارکه يا برگي از تاريخ خوزستان ، محمد جزايري ؛ شجره نامه و نسب نامه سادات مرعشي يزد و فارس ، نوشته عبد العلي عظيمي، از جمله کتا ب هاي اين گروه است.دربـاره .گروه .دوم نيز آثاري وجود دارد که بيشتر جنبه دائرة المعارفي در آن مد نظر مي.باشـد. کتاب هاي مانند : ماضي النجف و حاضرها.، تأليف شيخ جعفر آل.محبوبه.؛ طبقات اعلام الشيعة ،نوشته آقا بزرگ تهراني ؛ اعيان الشيعة ، نوشته سيد محسن عاملي و ريحانة الادب ، تأليف سيد محمد علي مدرس را مي توان داخل در اين دسته آورد. سيد سيد بر وزن فَعيِل به معني فاعل، از اوزان صفت مشبّهه ميباشد كه در معاني مختلف به كار رفته است. پيشوا، مهتر قوم، سردار، دانا، فاضل، آقا، حكيم، ولقب نوادگان پيغمبر (ص) ، از جمله معاني استعمال شده براي اين كلمه است. جمع سيد، اسياد وساده وسيائد، وجمع الجمع آن سادات است. كلمه سيد در قرآن كريم در يك جا به معني شوهر (سوره يوسف / 25) ودر جاي ديگر (آل.عمران / 39) به معني عابد پرهيزكار آورده شد. در عرف جامعه اسلامي، اصطلاح سيد بر نوادگان پيغمبر از نسل امام علی (ع) وفاطمه زهرا (س) اطلاق ميشود.البته بعضی دیگر معتقدهستن که نوادگان ابوطالب(ع) نیز جزءسادات محسوب میشوند اينكه از چه زماني بر نوادگان پيغمبر كلمه سيد اطلاق شد روشن نيست. همين قدر ميدانيم كه در قرن ششم هجري قمري رواج كامل داشت. در اين عصر قبل از نام علمايی كه از اولاد پيامبر بودند، كلمه سيد آورده شد. اما در كتب قرن پنجم مثل الفهرست شيخ طوسي (متوفي 460ق) و رجال نجاشي (متوفي 450ق)، همه جا كلمه شريف استعمال شده است. واگر در جايي از آنها لفظ سيد ديده شود، به تنهايي ذكر نشده بلكه به صورت السيد الشريف ميباشد. در عصر كنوني، ايرانيان لقب سيد را براي عموم بني هاشم به كار ميبرند. ولي در حجاز براي ممتاز ساختن سادات فرزند امام حسن (ع) آنها را شريف وفرزندان امام حسين (ع) را سيد ميخوانند. در مناطق ديگر كلمه سيد مطلقاً دلالت بر هاشمي بودن ندارد. الف - سير تاريخي مهاجرت سادات به ايران سادات بر حسب مؤقعيت اجتماعي و زماني عصر خويش اقدام به مهاجرت مي کردند. ايران ، آسياي صغير ، يمن ، شام و شمال افريقا از جمله نواحي است که سادات در طي قرون به آنجا رفته اند. پس از ورود اسلام به ايران در قرن نخست هجري ، اولين گروه بني هاشم وارد ايران شدند. اين مهاجرت در نيمه قرن دوم هجري اندکي بيشتر ، و سپس در اواخر قرن دوم تا نيمه قرن سوم شتاب زياد گرفت. در اين زمان، گروههاي فراواني از سادات به شهر ها و نواحي مختلف کشور مانند : ارجان (بهبهان )، قم ، شيراز ، اصفهان ، جبل (همدان و ساير نقاط مرکزي ايران) و طبرستان مهاجرت کردند.اگر چه درباره مهاجرت علويان به طبرستان (مازندران و گلستان ) تحقيقات مبسوطي صورت گرفته است، ولي متأسفانه درباره مهاجرت آنان به ساير نواحي کشور تحقيق مستقلي وجود ندارد. براي مهاجرت سادات به کشور ايران چند عامل مي توان ذکر کرد: 1. ستم بيش از حد حکام ، از شکنجه گرفته تا قتل و غارت در عراق و حجاز. قتل عام سادات به دستور معاويه ، يزيد بن معاويه ، مروان بن حکم و نيز عبيد الله بن زياد حاکم. کوفه ، نمونه هاي از اين علت است. 2. خروج عليه حاکم زمان به عناوين و اغراض مختلف ، مانند: قيام زيد بن علي(ع) عليه دستگاه هشام بن حکم. خروج زيد و پسرش يحيي موجب تحريک و کينه امويان گرديد، چه تا زماني که آنان بر کرسی خلافت بودند پيوسته به هر طريقي به بني هاشم آزار مي رسانيدند ؛ قيام يحيي بن عبد الله (برادر نفس زکيه) در طبرستان و ديلم (منطقه ای بين استان های گيلان، مازندران و قزوين) عليه حکومت هارون الرشيد (متوفي 193 ق) ؛ قيام عيسي بن زيد بن علی سجاد(ع) در زمان حکومت عباسيان ؛ قيام ابن طباطبا در کوفه در زمان هارون الرشيد و غيره 3. ولايت عهدي امام رضا (ع) در خراسان ؛ امام رضا (ع) پس از رسيدن به ولايت عهدي ، نامه اي به سادات مدينه نوشت و آنان را به ايران دعوت کرد. آمدن حضرت معصومه (ع) همراه با برادران و خواهران ديگرش ؛ و نيز آمدن بسياري از سادات از جمله هلال بن علي از نوادگان امام محمد باقر (ع) مدفون در اردهال کاشان در اوايل قرن سوم هجري قمري ، به همين سبب بوده است. 4.پديد آمدن حکومت شيعي علويان در مازندران ، که موجب جلب سادات به خطه شمال گرديد. 5. امنيت اجتماعي و مناسب بودن شرايط زيست از قبيل آب فراوان ، زمين مرغوب و قابل کشت و زرع و غيره مانند: مهاجرت مير نظام الدين احمد مدني به دشت جاپلق اليگودرز لرستان که بر طبق تصريح وقف نامه موجود، انگيزه عمده او از مهاجرت همين علت بود. شاخه اصلی سادات کل سادات از نسل امام علی(ع) به فرزندان ایشان برمیگردند: امام حسن (ع) امام حسین(ع) محمد حنفیه عمراطرف ابولفضل العباس(ع) ب _ شاخه هاي اصلي سادات در ايران در کشور پهناور ايران شش گروه عمده از سادات وجود دارند . آنها عبارتنداز 1 _ حسني ، از نسل فرزندان امام حسن مجتبي (ع) ( 3 _ 95 ق ) ؛ خاندان هاي علمی بحرالعلوم ،طباطبایی،حبوبی، بروجردي ، قاضي ، گلستانه و مدرس از اين گروه مي باشند . 2 _ حسيني ، از نسل فرزندان امام علي السجاد (ع) ( 38 _ 95 ق ) ؛ خاندان هاي علمی اشکوري ،امامي اصفهاني ، خاتون آبادي ، خامنه ای ، خسرو شاهي ،دستغيب شيرازي،فاضلی(هیّالی)،طالقا نی،غرابی، ، دشتکي،زنجانی ،سدهي ميردامادي ، شبيری زنجانی ، شهرستاني ، شهيدي ، قائم مقامي ، قزويني ، کاشاني ،مرعشي ،ميرزاي شيرازي ، ميلاني و هدايتي از اين گروه هستند . 3_ محمدي يا محمديان ، که از نسل محمد اکبرمعروف به.حنفيه ( 15 يا 18 _ 84 ق ) بوده و خود شاخه اي از سادات علوي محسوب مي شوند خاندان عقيلي اصفهاني جزو اين دسته است . ساداتی نیزدر کشور عراق وجود دارند که منسوب هستند به حضرت عباس(ع) 4 _ موسوي ، از نسل فرزندان امام موسي کاظم (ع) ( 128 _ 183 ق )؛ خاندان هاي علمي آيت اللهی شيرازي ، آيت اللهي يزد ، اصفهاني ، بجنوردي ، بهبهاني ، جزايري ،آلبوشوکه،حرمشاهی، خميني ، خوانساري ،زنجاني ،شهرستاني،شيرازي ، صدر ، کشفي ،گلپايگاني، مشعشعي و ميرلوحي از اين دسته اند. 5 _ رضوي يا رضويان، از نسل محمد الاعرج بن احمد بن موسي مبرقع ( 218_ 296ق) فرزند امام محمد تقي ملقب به جواد الائمه (ع) ( 195 _ 220 ق )؛ خاندان هاي علمي قصير ،مدرس رضوي و ناظري جزو اين قسم هستند . این خانواده ها نیز جزءسادات حساب میشوند 6_ هاشمي ، از نسل عقيل و جعفر از فرزندان ابو طالب (ع) ؛ خاندان جعفري و وزينبي از اين گروه هستند . ج _ خاندان هاي سادات ايراني در ايران برطبق يافته هاي ميداني و کتابخانه اي بيش از 150 خاندان سادات وجوددارد. هريک از خاندان هاي سادات درتخت يکي ازشش گروه مذکور در فوق قرار مي گيرند. منابع
1- دائرة المعارف تشيع 1 / 134. 2- لسان العرب 3/ 230 3-لغت نامه دهخدا / 4- جامع الانساب / 5- 34. 5- تاريخ الخلفاء / 24 ، 25 ؛ 6-وفيات الاعيان 4/ 137.
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"جدول عادی"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;} اهل بيت عليهم السلام و سادات در جهان اسلام چنانچه بخواهيم دورنمايى از موضع اهل بيتعليهم السلام و ذريه پيغمبرصلى الله عليه وآله، وبه طور كلى سادات در جوامع اسلامى، ترسيم كنيم لازم است كتابها و مآخذمربوط به موضوعات ذيل را مد نظر قرار دهيم: - كتب انساب و مشجرات كه تعداد آنها زياد است، و من بر سه كتابكه فهرست طبقات نسابين را در بردارد، اطلاع يافتهام: اول، كتاب منية الراغبين فى طبقات النسابين نوشته سيد عبدالرزاق كمونهحسينى ط نجف به سال 1392ه . وى 518 تن از نسبنويسان را نام بردهاست. در آغاز كتاب اصطلاحات علم نسب را ذكر كرده، آن گاه آنان را قرنبه قرن به ترتيب حروف تهجى معرفى نموده است. دوم، كتاب طبقات النسابين از ابوبكر زيد ط رياض به سال 1407ه . وىكه از كتاب اول اطلاع داشته 588 تن را نام مىبرد. سوم-طبقات النسابين از نسابه عصر ما، آيةالله مرعشى كه نام آن درمقدمه آن دو كتاب و نيز در مقدمه سيد محمد صادق بحرالعلوم بر كتابعمدةالطالب آمده است، ولى من آن را نديدهام و ظاهرا به طبع نرسيده باشد. اين حجم ضخيم از كتابها و علماى انساب كه غالبا در شناختسلسلهسادات است كه به نحوى به رسول اكرم(ص) منتهى مىشوند و برخى از آنهابه انساب عرب يا قريش يا طوايف ديگر مربوط و يا شامل همه انساب است،خود حاكى از گسترش موضوع سادات است. در اين جا لازم است دانسته شود كتابهاى انساب دو نوع است: مشجر ومبسوط. مبسوط، هر يك از سلسله ها را از بالا به پايين، از جد اعلا تا پدرخانواده ذكر مى كند، در حالى كه مشجر از پايين آغاز مىكند و به اصطلاح از(بطن اسفل) آغاز و تدريجا پدران را تا جد اعلا نام مى برد. (1) 2- بررسى خاندانهاى نقابت و نقباى سادات يا نقيب الاشرافها كه درسراسر كتب تاريخ و تراجم رجال نامى اسلام، اين عنوان به چشم مىخورد،ولى اكنون حضور ذهن ندارم كه آيا كتابى درباره نقابت و سلسله نقبا تاليف گرديده است يا نه؟ در هر حال تاريخ پيدايش اين سمت و سير آن در كشورهاى اسلامى درادوار مختلف، به شناخت موقعيتسادات در جهان اسلام كمك شايانى مى نمايد. - مطالعه سلسله هاى ملوك و امرا و حكومتهايى كه از ميان خاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله در تاريخ اسلام جابجا تاسيس گرديده و يا تاكنون وجود دارد. اينبخش را مى توان در كتابهاى مربوط به طبقات سلاطين اسلام از جمله كتابى به همين نام و كتابى به نام سلسله هاى اسلامى ملاحظه كرد. - سيرى در زندگى مشايخ فرقه هاى تصوف و طرق عرفانى و ارباب سير و سلوك در گذشته و حال كه اكثرا خود را از نسل پيغمبرصلى الله عليه وآله مىدانند وگويا اين امر را ملاك مشروعيت رهبرى خود به شمار مى آورند. - بررسى سلسله طريقت صوفيان كه تقريبا همه آنان سرانجام بهعلىعليه السلام مىرسند، و اين بحثبسيار گسترده، و مبتنى بر رسيدگى سلسله مشايخ همه فرقه هاى تصوف است در سراسر كشورهاى اسلامى كه سهم آنان در اهل نتخيلى بيشتر از شيعه است، و اصولا در مناطق سنى نشين طريقههاى مختلف وجود دارد و كمتر كسى است كه پيرو يكى از اين طريقه هانباشد و همه آنان عواطف خاصى به اهل بيت عليهم السلام نشان مى دهند.
- بررسى قبور و بقعههاى متبركه امامزادهها و سادات در سراسر جهاناسلام كه نزد همه مسلمين احترام دارند.
- بررسى خاندانهاى سادات از بزرگان علماى اسلام از طبقات فقها،مفسرين و متكلمين كه هر كدام از اين خاندانها در جامعه خود برجستگىداشتهاند و نسب به اهل بيتعليهم السلام مىرسانيدهاند.
علاوه بر اينها كه از منابع مهم بحث ماست، در لابلاى كتابهاى تاريخ وبخصوص تاريخ شهرها مانند تاريخ بيهق، تاريخ بغداد، تاريخ دمشق و ياخطط مقريزى و كتابهاى مربوط به شهرهاى مغرب و اندلس و شبه قاره هندو جز آن، مىتوان به منابع ذيقيمتى دستيافت.
به هر حال، جايگاه ذريه پيغمبرصلى الله عليه وآله در اسلام به قدرى گسترده است كهشايد هيچ موضوع ديگرى چنين وسعت نداشته باشد.
حال كه اجمالا روشن شد مساله مورد بحث ما به چه موضوعاتى ارتباطدارد و اجمالا جهتبحث در آن، به چه منابعى بايد رجوع كرد، به طورپراكنده از هر يك از آن موضوعات، فهرستوار مطالبى را مىنگارم تا شاهدعرضم باشد (و مشت نمونهاى از خروار).
فضايل اهل بيتعليهم السلام در كتاب و سنت ظاهرا نياز به توضيح نباشد كه در قرآن در چند مورد از جمله آياتمربوط به اولىالقربى، آيه مباهله، آيات خمس و انفال، آيه تطهير صريحا، ودر آياتى ديگر ايماء، قرآن راجع به اهل بيتعليهم السلام سخن گفته است.
در روايات مسلمين اعم از شيعه و اهل سنتبه طور اعجابآور،روايات در فضيلت اهل بيتعليهم السلام و محبت آنان آمده است كه در اينبارهكتابهاى فراوان مستقل و نيز بخشهايى از صحاح سته و ديگر مجامع حديثىاهل سنت و شيعه تاليف شده است.
ما از طرح مساله اهل بيتعليهم السلام در كتاب و سنت، اين نكته واضح رايادآور مىشويم كه با وجود اين همه نصوص فراوان در كتاب و سنت و درروايات مروى از همه طرق اسلامى، هيچ فرد مسلمانى نمىتواند از اظهاردوستى و محبتبه اهل بيتعليهم السلام شانه خالى كند، زيرا در قبال يك امر قطعىو ترديدناپذير قرار خواهد گرفت.
بنابراين به طور قطع محبت و فضل اهل بيت پيغمبرصلى الله عليه وآله از ضرورياتاسلام است; مانند نماز و روزه و حج و ديگر ضروريات اسلام. به نظرمىرسد كمتر موضوعى در اسلام و در كتاب و سنتبه اين درجه از اهميتباشد. و چه خوب گفته استيكى از دانشمندان درباره علىعليه السلام : «دوستانشاز ترس و دشمنانش از روى عداوت، فضايل علىعليه السلام را پنهان كردند،معالوصف، فضايل او جهان را پر كرده است».
شايد در كمتر موضوعى به اين اندازه كتاب و مقاله و شعر و مديحه ومرثيه وجود داشته باشد.
كثرت ذريه رسول اكرمصلى الله عليه وآله به طور حتم در اسلام و شايد پيش از اسلام، حتى در تيرههاى دوازدهگانهبنىاسرائيل، خاندانى به اين گستردگى و حجم ضخيم از لحاظ كمى و كيفىكه در خاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله بوضوح ديده مىشود، سابقه نداشته است. اما از لحاظ كمى و كيفى و تعداد نفوس و كثرت تيرهها، كافى استيكنظر اجمالى به كتابهاى انساب و مشجرات بيندازيم. ما از باب نمونه به طوراجمال كتاب معروف عمدةالطالب فى انساب آل ابىطالب نوشته احمدبنعلىبن حسين... ابوالعباس جمالالدين ابن عنبه داوودى طالبى حسنى (م825 ه) نسابه عراقى را ذكر مىكنيم. وى به هدف تصحيح نسب سادات و شناخت نسبهاى جعلى به خواهشيكى از سادات صاحب قدرت عصر خويش، اين كتاب را در اعقاب ابىطالبنوشته و پس از ذكر اولاد عقيل و جعفر، برادران علىعليه السلام، در (اصل ثالث) بهذكر اولاد آن حضرت مىپردازد و راجع به علىعليه السلام و فرزندانش، شرح حالجامعى آورده است و تنها پنج تن از پسران علىعليه السلام را داراى عقب مىداند:حسن و حسينعليهما السلام از نسل فاطمه سلامالله عليها، عباس، محمدبن حنفيه،عمرالاطرف از ديگر همسران علىعليه السلام. آنچه در اين جا براى ما اهميت داردذريه امامين حسن و حسينعليهما السلام است.
وى در بحث از اعقاب سبطين مىگويد: اعقاب حسنينعليهما السلام دوازدهسبطاند: شش سبط از حسن و شش سبط از حسين. و آن گاه حديث نبوى راكه فرمود: «سيكون من ولدى عدد نقباء بنى اسرائيل» بر آن دوازده سبطمنطبق دانسته است. در فصل اول، اعقاب حسنعليه السلام را از دو پسرش زيد وحسن (مثنى) در دو مقصد به تفصيل ذكر كرده است. عقب زيد يك سبط ازفرزندش حسن بن زيد و عقب حسن مثنى از پنج فرزند: عبدالله محض،ابراهيم عمر، حسن مثلث، داود و جعفر، جمعا شش سبط اعقاب امام حسنعليه السلاممىباشند، كه تا صفحه 191 كتاب تفصيلا همراه شرح حال ذكر شدهاند.
آن گاه در فصل دوم، اعقاب حسينعليه السلام را در شش سبط بدين كيفيتشمرده است: از ميان فرزندان حسين تنها فرزندش علىبن الحسينزينالعابدينعليه السلام پس از شهادت پدر زنده ماند، و از او شش سبط از ششپسر: محمد الباقرعليه السلام، عبدالله الباهر، زيدالشهيد، عمر الاشرف، الحسينالاصغر و على الاصغر، باقى ماند كه طى شش مقصد ذكر شدهاند. اين بخش ازصفحه 191 تا آخر كتاب را فرا گرفته است.
حال آنچه در كتاب عمدةالطالب آمده فرزندان علىعليه السلام وفاطمه سلاماللهعليها تا قرن هشتم و اندكى از قرن نهم است زيرا مؤلف در سال828 ه 0ق درگذشته است. اگر آن تيرههاى دوازدهگانه را تا عصر حاضرحساب كنيم مسلما چند برابر نفوس مذكور در آن كتاب خواهد شد.
ضمنا بايد دانست كه بيشتر نسابهها مانند صاحب اين كتاب، خود سيدبودهاند و ابن عنبه در اين كتاب جاى جاى آنان را نام مىبرد و از ايشان نقلمىكند از جمله: الشريف الفاضل فى النسب و الطب و الشجاعة و الحجة شيخالعمرى و ابوالغنايم و ديگران.
ابن عنبه در پايان كتاب مىگويد: اين كتاب مختصر من فوائدى رادربردارد كه كتابهاى مبسوط ندارد، و هم ضوابطى را كه در خلال مطولاتمتفرق است.
نكته ديگر آن كه رسم نسبنويسان است كه اعقاب دختران را ذكرنمىكنند و تنها به ذكر دختران بلافصل افراد اكتفا مىكنند. حال اگردودمانهايى كه از طرف مادر سيد هستند به حساب آوريم، مثنوى هفتاد منكاغذ شود.
اينك اشارهاى به خاندانهاى سادات در كشورهاى مختلف مىكنيم:
سادات در مغرب تعداد نفوس سادات علوى در مغرب اقصى (مراكش) بسيار زياد است وشايد متجاوز از يك مليون تن باشند. زيرا در اواخر قرن دوم دقيقا در سال172 ه ق كه ادريس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علىبن ابىطالبعليه السلام ،برادر كوچك محمدبن عبدالله بن الحسن معروف به (نفس زكيه) (145ه ق)در مغرب قيام كرد و سلسله (ادراسه) را تشكيل داد، سادات فراوانى از نسلاو و برادرش يحيى، در مغرب پديد آمدند كه تاكنون وجود دارند.
من در مغرب به افراد و شخصيتهاى متعددى از اساتيد دانشگاه و ديگرانبرخوردم كه ملقب به لقب «ادريسى»اند و نسب به ادريس بن عبدالله،سرسلسله خاندان ادريسى مىرسانند. سلسله نسب شاه كنونى مغرب به خودمحمدبن عبدالله (نفس زكيه) مىرسد كه اجداد وى در حدود قرن نهم هجرىاز حجاز به مغرب رفتهاند و از «ادراسه» مغرب نيستند بلكه از بنى اعمامايشان و از اشراف مكه محسوب مىشوند.
علاوه بر اين، شخصيتها و خاندانهاى فراوانى با لقب «العلوى» در آنديار وجود دارند و از احترام خاصى در بين مردم برخوردارند، مردم به آنها«سيد» يا به تعبير محلى «سيدى» مىگويند. در حدود 23 سال پيش از اين درسفر اول خود به كشور مغرب، در نماز جمعه رسمى دولتى در «جامع الحسنالاول» جد شاه حسن كه او را حسن ثانى مىگويند، شركت كردم. راهنماىمن كه يك دانشجوى ايرانى بود گفت: نمازگزاران دو صف مقدم، از«علويين» هستند كه به لحاظ احترام، جلو مىايستند.
اتفاقا در آن روز خطيب جمعه كه از روى نوشته خطبه مىخواند، پس ازحمد و ثناى الهى و درود بر پيغمبرصلى الله عليه وآله و آل و اصحاب و خلفاى راشدينگفت: «و على ابنته فاطمة الزهراء و على امها خديجة الكبرى و على ابنيهاالحسن و الحسين رضىالله عنهم» اين جمله در خطبههاى جمعه ديگر مناطقاهل سنت ذكر نمىشود، و خطبا به همان درود بر آل و اصحاب و خلفاىراشدين اكتفا مىكنند.
بارى، سادات در كشور مغرب از تعداد بيشتر و از احترام بالاترىبرخوردارند. سادات در اندونزى در كشور بزرگ اندونزى كه اينك از لحاظ كثرت نفوس مسلمانها،برترين كشور اسلامى است و در حدود 150ميليون جمعيت دارد، خاندانبزرگى با عنوان (علوى و علويها) زندگى مىكنند كه در طول تاريخ و تاكنوناز احترام خاصى برخوردارند و بيشتر پستهاى بالا را در دست دارند. يكىاز افراد برجسته آنان آقاى «اسد شهاب» است كه اينك پيرمرد شريف ومجللى است، داراى تاليفات، و آشنا به مسائل اسلامى جهان اسلام و زبانعربى است. و برخى از كتابهاى خود را به عربى نوشته است.
وى منشى مخصوص دكتر احمد سوكارنو، اولين رئيس جمهور اندونزىبوده و كتابى هم در زندگى آن مرد نوشته كه پرده از اعمال و عقايد وتمايلات او به مسلك كمونيستى، برداشته است، و در حدود 23 سال پيش ازاين در لبنان در اولين برخورد من با او، آن كتاب را به من اهدا فرمود. بار ديگر در سال 1344 شمسى او را در مكه در دفتر مؤسسه«رابطةالعالم الاسلام» ديدم كه نماينده كشور خود در آن مؤسسه بود. واينك از سه سال پيش از اين به لحاظ سمت من در «مجمع جهانى تقريبمذاهب اسلامى» دوباره ارتباط ما برقرار گشته و در اين مدت دوبار بهايران آمده است، يك بار براى شركت در ششمين كنفرانس وحدت كه ازسوى آن مجمع برگزار گرديد. ديگر بار براى شركت در كنفرانس جهانى اهلبيتعليهم السلام، و مكاتبه بين ما ادامه دارد. بارى، از ايشان پرسيدم شما از كدام يك از تيرههاى سادات هستيد؟ گفت: از اعقاب على بن جعفر عريضى، فرزند حضرت صادقعليه السلام و اصلما از ناحيه (حضرموت) ساحل درياى هند است كه اجداد ما از آن جا بهاندونزى هجرت كردهاند و در اصل شيعه بودهاند اما به لحاظ دورى از مراكزعلمى شيعه، سنى شافعى شدهاند. اينك تدريجا دارند مستبصر مىشوند.خود او نيز شيعه است.
بنا به گفته وى علويون آن ديار مانند خود او، شجره نسب خود را حفظكردهاند و از اين علويون در حضرموت اكنون نيز هستند و برخى از آنان درسلطان نشين عمان به مقام وزارت هم رسيدهاند. سيد محمد بن عقيل صاحبكتاب النصايح الكافية لمن يتولى معاوية از همين سلسله است. يك نويسندهجوان با لقب «السقاف» در اردن، كتابهايى در رد «شيخ محمدناصرالدينآلبانى»، عالم سلفى معروف عصر ما نوشته است. و نيز عالمى به نام سيدعبدالله علوى در لاذقيه زندگى مىكرده كه خاندانش هم اكنون هستند. و هردو از همين خانداناند.
بارى، تعداد نفوس علويين دراندونزى و حضرموت و عمان، دقيقا معلومنيست و شايد به صدها هزار برسند. شخصيتهاى معروفى از ميان آنهابرخاستهاند، از جمله خاندان معروف علمى «حبشى» از همين تيره از علويينمىباشند. سادات در يمن در بين زيديهاى يمن، خاندانهاى متعددى از اولاد امام حسن و امامحسينعليهما السلام در يمن از حدود 1200 سال پيش اقامت كردهاند و در معرفى وشرح حال سلسلههاى آنان كتابها نوشتهاند. سادات در يمن هم اكنون نيز كهدستگاه امامت از آن ديار برافتاده است، از احترام خاصى برخوردارند، چهآنها كه به مذهب زيدى وفادار ماندهاند، و يا به مذهب شافعى گرايش پيداكردهاند ولى عواطف و احساسات آنان مانند همه يمنيها عواطف شيعى است.يمن نيز مانند عراق و ايران از آغاز، كشور اهل بيتعليهم السلام بودهاست. زيديه در امام، شرط مىدانند كه يكى از فرزندان فاطمه سلامالله عليها وعلىعليه السلام و از ذريه امام حسن يا امام حسينعليهما السلام و فقيه و عادل و قائم بهسيف باشد، در حالى كه شيعه اثنى عشريه افراد مشخصى از نسل امام حسينرا با شرايطى از جمله اعلم و اتقى و اشجع با وصف «عصمت» امامان خودمىدانند. سادات در عراق از عصر علىعليه السلام به بعد، خاندانهاى سادات در شهرهاى عراق و از جملهدر بغداد، نجف، كربلا، كاظمين، حله، بصره، سامرا و ديگر جاها سكنى دارند.سادات كربلا و نجف و كاظمين، اكثر از خاندانهاى علمى معروف هستند;مانند خاندانهاى بحرالعلوم، طباطبائى، شيرازى، قزوينى، طالقانى، صدر،حكيم و جز اينها. سادات محترمى هم در كربلا، نجف، كاظمين و سامرا كليددار اعتابمقدسهاند، اما كليدداران سيد سامرا سنى هستند. يكى از عراقيهاى ساكن قمگفت ما سادات سامرا از اولاد جعفر كذاب، برادر حضرت عسكرى هستيم.وى بعد از پدر، مدعى امامتبود و گويا بعدا توبه كرد و در سال 271ه .قدرگذشت. در بغداد نيز از سادات سنى خاندانهايى وجود دارند; از جمله خاندانآلوسى; كه صاحب تفسير مهم روح المعانى است. سادات در عربستان شرفاى مكه كه بيش از هزار سال در آن شهر امارت داشتهاند، از اولادحضرت امام حسن مجتبىعليه السلام هستند و آخرين امير ايشان، شريف حسين،پدر ملك فيصل پادشاه عراق و ملك عبدالله، پادشاه اردن بود كه بعدا اين دوخاندان در عراق و اردن، سلسله سلطنت تشكيل دادند. آخرين پادشاه عراقنوه ملك فيصل اول، ملك فيصل دوم بود. و آخرين پادشاه كشور هاشمىاردن، ملك حسين نوه ملك عبدالله است. در ساحل خليج عقبه در ينبع خاندانهاى سادات حسنى زندگى مىكنند،در مدينه سادات معروف به نخاولى هستند كه نمىدانم حسنى هستند ياحسينى. به هر حال در مكه و مدينه و ديگر نقاط عربستان، هم اكنون خاندانهاىسادات فراوانند، اما از ترس وهابيها خيلى خود را افشا نمىكنند. در مكه خاندان «السيد العلوى المالكى» هستند. بزرگ اين خاندان،سيدعباس العلوى المالكى بود كه من او را ديدهام. او مورد توجه اربابطريقتبود و مريدانى در افريقا و شام داشت و مدرس رسمى مسجدالحرامهم بود. و هم اكنون فرزندش دكتر محمد العلوى المالكى همان سمت را داردو مريدان پدر را دستگيرى مىنمايد. سادات در مصر خاندانهاى سادات و نقيبان در كشور مصر فراوانند. مشايخ طريقت درمصر غالبا يا عموما از سادات هستند. در مصر عليا بالاخص در شهر اسوانطايفهاى به نام «جعافره» زندگى مىكنند با اقتدار و شجاع و مورد عنايتدولت مصر. آنان خود را از فرزندان جعفربن محمدالصادق مىدانند. در اسوان شبى در يك قهوهخانه با عدهاى از آنان برخورد كردم كه گفتندما شجره نسب در دست داريم، عجيب است كه برخى از آنان، از لحاظ قيافهو نحوه حركات دست و صورت هنگام صحبت، به فرزندان مرحوم آيةاللهقمى شباهت داشتند. در ساحل طرف مقابل شهر اسوان جزيرهاى است كه اكثر ساكنان آن همينجعافره هستند. يكى از افراد سرشناس ايشان، نويسنده معروف مصرى،عباس عقاد است كه علاقه خاندانش را به اهلبيتعليهم السلام در كتاب فاطمهالزهراء و هم در كتاب انا كه شرح زندگى خود اوست، ياد كرده است. گرچه دراين كتاب از سيد بودن خود نام نبرده، اما نوشته است «در بين خويشان منكمتر كسى است كه به نام پيغمبرصلى الله عليه وآله يا خاندانش و يا يكى از انبياء ديگرمسمى نباشد، چه از زنها و يا از مردهاى ايشان».
در كتاب فاطمةالزهراء مىنويسد هنگام عيد ميلاد زهراء سلامالله عليها،مادرم از فرط عشق و علاقه به آن حضرت نمىدانست چطور انواع شيرينىبراى ما تهيه كند!! جنازه عباس عقاد را در ميدانى واقع در سر بالايى سد اسوان، دفنكردهاند و در راه رفت و برگشت از سد اسوان ماشينها آن ميدان را دورمىزنند. در كنار آن ميدان در دامنه كوه، بقعههايى به چشم مىخورد كه گفتهمىشد مردم آنها را به ياد افرادى از اهل بيتعليهم السلام (مانند امام بارههاى هند)ساخته و به زيارت آنها مىروند. به هر حال، جعافره مصر، خود موضوع قابل بحثى است و احتمالاتيرههايى از آنان از اعقاب جعفربن ابىطالب باشند. در اين خصوص به كتابعمدة الطالب رجوع شود. اين نكته مسلم است كه مصريان عموما نهايتعشق و علاقه را به اهل بيتعليهم السلام دارند و از دفتر تلفن قاهره به دست مىآيدكه نامهاى خاص اهل بيتعليهم السلام بيش از نامهاى ديگر است، علاوه بر نام حسنو حسين، نام حسنين در مصر فراوان است و خاندانهاى معروفى مانندخاندان حسنين هيكل نويسنده مصرى در مصر يافت مىشوند. ولى رابطهمصريها با اهل بيتعليهم السلام همهاش اظهار محبت و برگزارى جشنهاست نهعزادارى. من در روز عاشورا به حرم امام حسينعليه السلام (راس الحسين) رفتم،مردم مثل كسى كه از حادثه آن روز خبر ندارد مانند هميشه، اظهار محبتبهاهل بيتعليهم السلام مىكردند و ابدا اثرى از عزادارى در آنان و نه در شهر قاهره بهچشم نمىخورد و چنين بود در شهر قاهره. آقاى سيدطالب رفاعى عالمشيعى كه در آن هنگام در قاهره اقامت داشتبا من در حرم حسينى بود، بهمردم مىگفت: «مردم مىدانيد امروز چه روزى است؟ روز عاشورا است كهامام حسينعليه السلام را شهيد كردهاند» اما مثل اين كه تاثيرى در مردم نداشت.بلى در مصر شنيدم تكيهاى از آن شيعيان از قديم به جاى مانده كه ظاهرا درآن هنگام در آن تكيه، مراسم عزادارى برگزار نمىشد و اگر مىشد، منخبردار نشدم. مرحوم سيد محسن امين جبل عاملى در كتاب معادن الجواهر ج 2/330در شرح ديدار دوم خود از مصر، سال 1341 هجرى قمرى نوشته است:«شيعيان در قاهره دو تكيه دارند; يكى از آن ايرانيها و ديگرى از آن تركهااست. و در ايام عاشوراى حسينى در هردو تكيه مراسم عزادارى و اطعامبرقرار است. و علاوه بر شيعيان، سنيهاى مصرى و سياحان فرنگى هم در آنمراسم شركت مىكنند. اما گويندگان صلاحيتسخن گفتن و مصيبتخواندنندارند ومطالب واهى و دروغ و موهن براى مردم مىگويند كه جاى تاسفاست. بعدا مىگويد: «از كارهاى لازم آن است كه مدرسهاى تاسيس و عدهاىمرثيهخوان در آن تربيت كنيم، زبان عربى و صرف و نحو و ادبيات را به آنانبياموزيم تا روضه را صحيح بخوانند.» خود آن مرحوم در شام چنين مجلسدلخواه خود را برگزار مىكرد. مرحوم عاملى درهمان كتاب از اين كه جماعت انبوهى از ايرانيان، درمصر زندگى مرفهى دارند اما به فكر يادگرفتن احكام و فرائض خود نيستنداظهار تاسف مىكند. بلى من هم در مصر برخى از تابلوهاى مغازهها را دراطراف حرم حسينى ديدم به نام اصفهانى يا خراسانى، اما گويا ايرانيان درمصريها تحليل رفتهاند و از ايرانى بودن و تشيع جز همين عناوين اصفهانىيا خراسانى چيز ديگرى براى آنان باقى نمانده است. مرحوم عاملى در صفحه 332 همين كتاب در پاسخ يك جوان مصرى،معرفى بسيار جالبى از شيعه كرده است كه از بحث ما خارج است. سادات در سودان در سودان تيرههايى از سادات زندگى مىكنند كه من از سلسله نسب آنهابجز سلسله «ميرغنى» اطلاع ندارم.اين سلسله را بعدا معرفى مىكنيم. هنگامى كه به زيارت بقعه المهدى يا به قول ما متمهدى سودانى رفتم،امام جماعت آنجا كه خود را به لحاظ عقيده به مهدويت مهدى، شيعهمىدانست و هنگام بحث من درباره تقريب مذاهب، مىگفتشيعه هستيم ازديگران نام نبر!! بعدا معلوم شد خود او از خاندان خليفه مهدى است. وىشجره نسب مهدى را به من نشان داد كه ظاهرا صحت نداشت زيرا با وسائطكمى به حضرت امام حسن عسكرىعليه السلام مىرسيد و نام كسانى در آن آمدهبود كه در ميان اولاد و اعقاب امام حسن عسكرىعليه السلام وجود ندارند.به نظر مىرسيد مىخواستهاند مهدى را به نحوى با امام عسكرى، والد اماممهدى صلواتالله عليه مرتبط كنند. در كنار قبر مهدى زير همان بقعه و در يك صندوق قبر دو خليفه مهدىقرار داشت، شجره خليفه اول مهدى را هم به من دادند كه نسبتا مىتوانستصحيح باشد. من از اين دو شجره عكس گرفتم. پرچمى را كه مهدى درجنگهايش با انگليسيها در سپاه خود بر مىافراشته، بر ديوار بقعه نصبكردهاند. مهدى هم اكنون در سودان محترم و اسوه مبارزات با بيگانگان است.بقعه او در بخشى از خارطوم به نام جزيره از همه جاى شهر خارطوم ديدهمىشود. آقاى صادق المهدى هم اكنون شاخصترين فرد قبيله است و مريدانمهدى به او اظهار ارادت مىكنند. وى حزبى دارد به نام حزب امت كه مدتىنخست وزيرى سودان را نصيب وى كرد. در افغانستان و آسياى وسطى و تركيه در اين بلاد خاندانهاى بسيارى از سادات اعم از شيعه و اهل سنت ازقديم تاكنون زندگى مىكنند. خاندان اسدآبادى كه به غلط، سيد جمالالديناسدآبادى معروف به افغانى را به آن منسوب مىدارند، در دهى به همين نامتاكنون به سر مىبرند. در ميان افغانستان و ايران نيز خاندانهاى ساداتفراوانند و نيز در سمرقند و بلخ و بخارا و ديگر جاها. همچنين در تركيه دربين اهل سنت از خاندانهاى سادات فراوانند. علويون تركيه كه در اصل شيعهاثنىعشرى بودهاند و فعلا طايفه جدا به شمار مىآيند، و لقب علويون بهلحاظ علاقه خاص آنان به علىعليه السلام و غلو برخى از تيرههاى آنان درباره آنحضرت است و نه به واسطه ارتباط نسبى با آن حضرت; مانند علويونمغرب و اندونزى و ديگر جاها، گر چه در بين آنان علوى نسب هم وجوددارد. در شبه قاره هند اما در هند سلسلههايى از سادات زندگى مىكنند و در ميان آنانشخصيتهاى معروفى پيدا شدهاند. سادات «پتنه» سادات صحيح النسبىهستند كه اصل آنان از علويين نيشابور نشات گرفته; يعنى اجداد آنان ازنيشابور راهى هند شدهاند. از ميان آنان خاندانهاى معروفى برخاستهاند:خاندان (صاحب عبقات)، خاندان ابوالاعلاى مودودى، خاندان امام خمينىرضوانالله تعالى عليه، و بنابر مسموع خاندان ابوالحسين ندوى نويسندهمشهور هند همه از سادات پتنهاند. در اين رابطه هنگام ديدار من از هند، چندسال پيش از اين به زيارت كتابخانه معروف صاحب عبقات رفتم و ازمشاهده آن همه نسخ خطى نادر يا منحصر به فرد لذت بردم و هم تاسفخوردم كه غالبا موريانه آنها را به سرعتبه پودر تبديل مىكرد و هرقفسهاى را كه باز مىكرديم كتابهاى آن در حال انهدام بود.
بارى، در آنجا جوانى در سن 16-17 سالگى را ديدم كه از نوادگانصاحب عبقات بود و با فاصله چند پشتبا اجداد امام خمينى از فرط شباهتبه فرزندان امام، گويا برادر كوچك آنان است؟ برخى از سلسله سادات حسينى هند از اولاد امام زينالعابدينعليه السلامهستند. يكى از آنان استاد عاليمقام دانشگاه دهلى و دانشگاه عليگر پرفسورعابدى به من گفت: ما خاندانهاى متعددى هستيم كه هر كدام لقب خاصىاتخاذ كردهايم. من (عابدى)، برخى زينالعابدينى و برخى ديگر سجادى لقبداريم. سلسلههاى سادات رضوى و نقوى كه در هند و پاكستان پراكندهاند و ازاولاد حضرت هادىعليه السلام هستند، به كثرت در بين علما و شخصيتها به چشممىخورند. اخيرا توفيق ملاقات با علامه سيد عبدالله امام بخارى امام جمعه وجماعت مسجد بزرگ دهلى دست داد، ايشان اظهار داشتند: «در حدودچهارصد سال پيش از اين هنگامى كه شاهجهان مسجد دهلى را بنا كرد جداعلاى ما (سيد عبدالغفور شاه سلطان) را از بخارا جهت امامت آن مسجددعوت كرد. و از آن هنگام تا كنون امامت مسجد در خاندان ما ادامه دارد ومن دوازدهمين امام مسجد هستم». «من از ناحيه پدر حسنى حسينى و از ناحيه مادر رضوى هستم». يكى از ملازمان ايشان گفت: اجداد من دويستسال پيش از اين ازمشهد به هند آمدهاند و ما از سادات رضوى هند هستيم. از جمله آنان خاندان سر سيد احمدخان، مؤسس دانشگاه اسلامى عليگراست. در همان سفر به ديدن اين دانشگاه در شهر عليگر كه با قطار تقريبا دوساعت راه با دهلى دارد، رفتيم. در حجره كنار صحن مسجد آن دانشگاه،مقبره سيد احمد خان و خانوادهاش قرار داشت و در سنگ دو طرف دربورودى، شجره آن مرد نامى نقش شده بود. من آن شجره را يادداشت كردم.اجداد او به حضرت هادىعليه السلام امام دهم شيعيان مىرسيدند و از امام هادى تاعلىعليهما السلام همه را با عنوان امام ثبت كرده بودند. عكس او بالاى سرش نصب شده بود با قيافهاى جالب و مهيب، با ريشىسفيد و پهن و انبوه، و اين شعر در پايين عكس نوشته شده بود: تاب يك جلوه نياورد نه موسى و نه طور اين دلم بين كه از اين جلوه فراوان ديده است مسلما اين خاندان هم در گذشته شيعه بودهاند و تاكنون - همانطور كهگفته شد - آثارى از تشيع، از جمله افتخار به سيادت و حفظ نسب و علاقهشديد به اهل بيتعليهم السلام در آنان مشهود است، ولى همان سيطره حكومتهاىسنى مذهب با تعصب شديد كه خاص هند است، آنان را به تغيير مذهب ياكتمان مذهب واداشته است.شايد از همين سلسله رضويهاى هند، بانيان و اداره كنندگان (جامعهاسلاميه) حيدرآباد باشند كه در همان سفر به ديدن آن رفتيم; مدرسهاىبسيار بزرگ با بناى قديمى و تقريبا فرسوده كه فعلا به شكل دانشگاه ادارهمىشود و از بچههاى خردسال تا مردان بزرگ در آن به تحصيل اشتغالدارند، اما در نهايت تنگدستى و فقر اداره مىشود.رئيس دانشگاه سيدىپيرمرد با ريش كوسه در اتاقش روى زمين نشسته بود و براى دانشجوياندوره دكترى كه گردش حلقه زده بودند «مطول تفتازانى» درس مىگفت. ودر كنار اتاق او اتاق دارالافتاء قرار داشت. هيات افتائى در آن بر مذهبحنفى به سؤالات مردم پاسخ مىدادند. يكى از آنان كه امام جماعت (مكهمسجد) حيدرآباد بود گفت: ما به همه اين منطقه سرويس مىدهيم و ائمهجماعت و جمعه را ما تربيت مىكنيم. وى به شيعه و ايران، اظهار دوستى و ازوهابيت كه گويا گرفتار آنانند، اظهار نفرت مىكرد. وى گفتبا اين كه ما نيازداريم، از سعوديها كمك قبول نمىكنيم ولى اگر شما پول بدهيد، مىگيريم. بارى، آقاى رئيس دانشگاه نامش سيدعباس بود. وى جزوههاى شعرىاز اشعار خود و پدرش در مدح پيغمبرصلى الله عليه وآله و آل و اصحابش را به من داد كهدر صفحه اول، نسب او را تا چند پشتبه سيدعباس رضوى نجفى رسانيدهبود. پس از مطالعه آن اشعار يقين كردم كه پدرش شيعه بوده ولى تقيهمىكرده است اما خود او وضعش روشن نبود. پيداست كه سيدعباس رضوىنجفى نمىتواند شيعه نباشد... معلوم شد بانى آن مدرسه، مردى عالم و عارف بوده و طريقهاى ازتصوف را ترويج مىنموده است. بلى سلسلههايى از حكمرانان شيعه و سنىعلىالتناوب بر حيدرآباد فرمانروايى داشتهاند و در دوران حاكمان سنى،شيعيان مذهب خود را پنهان مىكردهاند و تدريجا فرزندان ايشان سنىشدهاند با گرايش تشيع و عواطف و محبتبه اهل بيت پيغمبرصلى الله عليه وآله . در ناحيه «ملتا»ى هند چند قرن پيش از اين، سيدى به امارت رسيده استو هنگام مردن حدود 250 فرزند بلاواسطه داشته كه آن ناحيه را مملو ازاولاد پيغمبرصلى الله عليه وآله كردهاند. در كشمير، سادات صحيحالنسب و بزرگوارى زندگى مىكنند كه از ميانآنان بزرگانى برخاستهاند، در كربلا و نجف بيوتاتى از سادات «كشميرى» باهمين لقب شهرت دارند. عارف و عالم معروف، سيد مرتضى كشميرى در نجف اشرف معلم اخلاقبوده و من كسانى را كه از او تعليم گرفته بودند ديدهام، از جمله مرحوم سيدعبدالغفار مازندرانى، مرحوم شيخ على قمى و شيخ مرتضى طالقانى درنجف، و مرحوم سيد هاشم نجفآبادى در مشهد. پدر من نيز خاطراتى از اونقل مىكرد. سادات در چين در چين هم نشانى از سادات هست. از جمله در كتاب حاضر العالمالاسلامى آمده است: سيد شمسالدين در قرون گذشته به چين رفته و اسلامرا در آن مرز و بوم نشر داده است. آقاى (يحيى احمد) دانشجوى چينى دانشگاه علوم اسلامى رضوى مشهدمقدس راجع به اين شمسالدين اطلاعات زير را در اختيار من گذاشت: «شمسالدين با لقب سيد الاجل بزرگترين شخصيت مذهبى و سياسىمسلمانهاى چينى است، مزار وى، در استان (يوننان) در سمت جنوب غربىچين واقع و مورد احترام همه مسلمانهاى چينى است كه گويا همراه تاتارهاءككدر قرن هفتم از بخارى به چين آمده است و احتمال دارد از سادات آن ناحيهباشند. خاندانش در محلهاى به نام «ناجاين» هماكنون در همين استان زندگىمىكنند و حدود 20 هزار نفرند. من هم از همين خاندانم، فرزندشناصرالدين و پس از وى اولاد او جانشين پدر شدهاند و عدهاى از آنان بهحكمرانى رسيدهاند، بسيارى از اسامى مسلمانها با كلمه «نا» آغاز مىشودكه از نام ناصرالدين ماخوذ است».
بنا به اظهار ايشان شمسالدين با 31 واسطه به پيغمبرصلى الله عليه وآله مىرسد كهنمىتواند درستباشد زيرا از شش قرن پيش تا رسول اكرم اين اندازه واسطهمتصور نيست، بلى احتمال اين كه سادات كنونى از نسل شمسالدين، با 31واسطه به پيغمبرصلى الله عليه وآله برسند قابل قبول است. وى گفت در آن جا مراسم عاشوراى حسينى برگزار مىشود و زنهاىمسلمان ولادت حضرت زهرا سلامالله عليها را طى مراسم مجللى جشنمىگيرند. سادات در يونان در خاتمه كتاب شرح زندگى حضرت ابوالفضل العباس، مرحومآيةاللهمرعشى راجع به اعقاب و اولاد آن حضرت نوشتهاند: خاندان بزرگى از اولادحضرت عباس در يونان زندگى مىكنند. سادات در ايران سلسلههاى سادات در ايران از فرط كثرت و تيرههاى بسيار، قابل شمردننيستند. در هر شهر و دهى خاندان يا خاندانهايى از ذريه پيغمبرصلى الله عليه وآله زندگىمىكنند سكنه برخى از دهات مانند قدمگاه نيشابور و دهى در كردستان همهسيداند، خاندانهايى از سادات با كلمه «مير» به اضافه، اسمى شهرت دارند;مانند ميرسپاسى، امير معزى، ميرفندرسكى، ميرداماد و بسيارى ديگر و ايننمودار آن است كه جد اعلاى آنان اميرجائى بوده است. و به هر حال ساداتدر ايران مانند كشور مغرب از احترام خاصى برخوردارند و مردم به آنان«آقا» و به زنهايشان «بىبى» مىگويند، هر چند از طبقات پايين باشند. منكسانى از علما را ديدهام كه در مجالس بر سيد جلو نمىافتادند. پدر من هرگاه با عدهاى مىخواستند از جايى خارج شوند، به سادات مىگفت: «شما اولبرويد تا تكليف ما معلوم شود». بارى در شهر ما مشهد سلسلههايى از سادات هستند كه بعضى از آنانتعدادشان به هزارها مىرسد: سلسله سادات رضوى از همه سر هستند، اينسادات با سادات رضوى قم و شيراز از يك تيره هستند. سلسله ساداتشهيدى از اولاد ميرزا مهدى شهيد يكى از شاگردان مبرز وحيد بهبهانى كهنسب به شاه نعمتالله ولى مىرسانند.
همچنين در مشهد سادات حسينى و سجادى و جز اينها فراوانند. در قمسلسله سادات رضوى و سادات برقعى از اولاد موسى مبرقع فراوانند. در اصفهان، چند سلسله از سادات مانند عامليها كه مرحوم آية اللهخادمى از آنها بود، روضاتيها، اعقاب سيد محمدباقر، صاحب كتاب شريفروضات الجنات، ميرداماديها از اخلاف دخترى فيلسوف مشهور ميرداماد،ابطحيها، بهشتيها، خاندان مرحوم دكتر بهشتى، نوابها، خاندان سلطان العلمايا خليفه سلطان، ميرفندرسكيها از اولاد ميرفندرسكى، ميرلوحىها وبسيارى از سلسلههاى ديگر. همچنين در شيراز، كرمان، يزد، شوشتر و خوزستان; از جمله خاندانمرحوم سيد نعمتالله جزايرى. اين خاندانها اكثر به يكى از علماى نامى يايك امير مقتدر نسب مىرسانند. در تهران سلسله سادات اخوان، سادات جزائرى، طباطبائى، امامى،بهبهانى شيرازى و ديگران. من از دير زمان هر جا نسبنامه و شجرهاى يافتهام يادداشت كردهام. گاهىدر حاشيه كتاب عمدةالطالب در جايى كه آن شجرهها به يكى از سلسلههاىمذكور در آن كتاب مىرسند، و يا در ورقه جداگانه و اگر توفيق نصيب شوددر نظر دارم آن يادداشتها را تكميل كنم و با كتاب عمدة الطالب به عنوانحاشيه يا ذيل بر آن كتاب، به چاپ برسانم. در تبريز، خاندانهاى سادات طباطبائى (خاندان علامه طباطبائى، صاحبتفسير الميزان) كه به دو تيره تقسيم مىشوند: قضاة و شيخ الاسلامها، تيرهاول ، پشتاندرپشت قاضى و تيره دوم شيخالاسلام تبريز بودهاند. به خاطردارم مرحوم علامه طباطبائى رسالهاى از جد اعلاى خود در دست داشت كهبه فرزندانش وصيت كرده بود، جد اعلاى آنان هم امير مجللى در آن ناحيهبوده است. همچنين خاندانهاى انگجى، شهيدى، حسينى و ديگر خاندانها در تبريزهستند. در بروجرد خاندان طباطبائى كه مرحوم آيةالله العظمى بروجردى از آنهااست. جد اعلاى ايشان سيد محمد طباطبائى حسنى حسينى است كه من دراول كتاب رجال آيةالله بروجردى آنان را به تفصيل معرفى كردهام.طباطبائيهاى كربلا و خاندان بحرالعلوم هم از همين تيره هستند.
خبر غيبى قرآن بارى، اينها كه عاجلا و غالبا به اعتماد بر محفوظات نوشته شد،دورنمايى از گستردگى و فزونى ذريه پاك رسول اكرمصلى الله عليه وآله است، كه حقيقتاو بدون اندكى گزافهگويى مصداق آشكار سوره مبارك كوثر است كه بنابراقوال اكثر مفسرين شيعه و اهل سنت، درباره ذريه رسول اكرمصلى الله عليه وآله نازلشده، و لااقل يكى از احتمالات در تفسير اين سوره است، جمله «ان شانئكهوالابتر» شاهد و مؤيد آن است، هر چند برخى از مفسرين متاخر مانند«مراغى» آن را حتى به صورت يك احتمال هم ذكر نكردهاند. حال بايد توجه داشت كه اين همه نفوس بىشمار تنها از نسل يك دخترپيغمبرصلى الله عليه وآله، صديقه طاهره فاطمه زهرا سلامالله عليها پديد آمدهاند، و از ديگردختران پيغمبرصلى الله عليه وآله فرزندى بهجاى نمانده است. پسران متعدد رسولاكرمصلى الله عليه وآله هم همه در كودكى درگذشتهاند. آيا با اين وصف در «كوثر» بودنفاطمه سلامالله عليها و ذريه او جاى ترديدى هست؟ همانطور كه خواهيم گفت اين گستردگى تنها از لحاظ كميت نيستبلكهاز لحاظ كيفيت نيز فرزندان فاطمه سلامالله عليها و علىعليه السلام (كوثر) بودهاند وشخصيتهاى بىشمارى را به جامعه تحويل دادهاند و اين خود يكى از اخبارغيبى قرآن و از وجوه اعجاز اين كتاب آسمانى است. اين حد از فزونى وكثرت سادات، بسيار جاى شگفتى است، مخصوصا با درنظر گرفتن اين كهذريه پيغمبرصلى الله عليه وآله در طول تاريخ بنىاميه و بنىعباس مقتول و شهيد شدهاند.حتى گاهى به صورت دستهجمعى مانند كشتار بنىالحسن به امر منصوردوانيقى، و خاندان فاطميين مصر پس از سيطره صلاحالدين ايوبى بر مصر،كه همه را در قصرى زندانى كرد تا همه مردند. تعداد تقريبى سادات حال كه مرورى بر خاندانهاى سادات در جهان اسلام كرديم، مناسب استراجع به تعداد تقريبى نفوس آنان سخن بگوييم، زيرا تعداد حقيقى فعلا امكانندارد، حتى همان احصاء تقريبى هم بدون مراجعه به شجره همه آنان ممكننيست.
در حدود چهلواندى سال قبل از اين يكى از سادات مشهد درصدداحصاء سادات و احياء رسم نقابتبرآمده بود، و احتمالا مايل بود خودشنقيب النقباء شود. در آن هنگام، از او و ديگران شنيدم تعداد نفوس سادات درجهان به 60 ميليون مىرسند. البته اين يك حدس است و هيچ مدركى ندارد. پيشنهاد تجديد نقابت در سمينار مجمع اهل بيتعليهم السلام در مكه مكرمه در حج گذشته، سخنرانىكوتاهى راجع به خاندانهاى سادات كردم و در آن سمينار پيشنهاد نمودمبسيار مناسب است مقام معظم رهبرى حضرت آيةالله خامنهاى متعاللهالمسلمين بطول بقائه بار ديگر اين سنت از ياد رفته نقابتسادات را احياءكنند. اين پيشنهاد در قطعنامه آن سمينار ذكر شده است. بلى انقلاب اسلامىايران بسيارى از سنتهاى فراموش شده را زنده كرد. چه خوب است رهبرمعظم اين سنت را هم زنده نمايند. خود ايشان سيد حسينى هستند، نقابت نقبا را به عهده بگيرند يا هر كس ازسادات جليل را مصلحت مىدانند به اين سمت منصوب نمايند، و براى اينكار بزرگ تشكيلاتى بدهند. اين عمل، در جهان اسلام بسيار جاذبه دارد و بدينوسيله مىتوان با كليهخاندانهاى سادات در جهان، رابطه برقرار كرد، و از اين راه، اسلام و تشيع راروح و صفاى ديگرى بخشيد. حال، اگر خودشان يا ديگرى رياست و زعامتو نقابت كل سادات را به عهده بگيرند. وى مىتواند در هر ناحيه از سوى خودنقيب السادات تعيين كند، و بدين وسيله سلسلههاى موجود سادات شناسايىو سرشمارى شوند، شجرههاى آنان را رسيدگى كنند كه آيا از صحتبرخوردار استيا نه؟ گويا در اصل، منصب نقابتبه چند هدف به وجود آمده: يكى رسيدگى بهنسب مدعيان سيادت، زيرا كسانى به دروغ ادعاى سيادت مىكردند، و نقباىسادات پس از رسيدگى، صحتيا عدم صحت نسب آنان را مشخصمىكردند. يكى از انگيزههاى مؤلف كتاب عمدة الطالب، چنان كه در اول آنگفته همين بوده است. در كتابهاى انساب، جابجا خاندانهايى را ياد مىكنندكه نسبشان ساختگى است. هدف ديگر، رسيدگى به وضع معيشت آنان و تقسيم خمس كه از سوىخلفا يا مردم پرداخت مىشده ميان آنان، بوده است و بالاخره نوشتن شجرهبراى ايشان. به نظر اينجانب اين منصب كه از سوى خلفاى بنىعباس ابتكار گرديدهجنبه سياسى هم داشته استيعنى نقيبالسادات مراقب حركات سياسىسادات بوده است زيرا هر روز كسى از خاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله قيام مىكرد ومزاحم دستگاه خلافت مىگرديد. بارى، ظاهرا تنها راه دستيافتن بر تيرههاى سادات پراكنده در جهان وبر تعداد آنان همين منصب نقابت است كه گفته شد و در اين راه از كتابهاىانساب و از نسبشناسان عصر ما كه در راس آنان مرحوم آيةالله مرعشىقرار داشت و نيز از كتاب مشجرات و طبقات النسابين و ديگر آثار ايشاناعم از آنچه چاپ شده يا نشده استبايد استفاده ببرند. شخصيتهاى برجسته خاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله آنچه فهرستوار تاكنون از خاندانهاى سادات در سراسر كشورهاىاسلامى گفته شد، صرفا در بعد كميتسادات بود، اما از لحاظ كيفيت همرسيدگى به وضعيتسادات هر چند فهرستوار، داراى اهميت است. اصولا انتساب به حضرت رسول اكرمصلى الله عليه وآله همانطور كه گفتيم خود مايهافتخار و باعث احترام بود، و همين موقعيتباعث مىشد كه سادات بهمناصب عالى دستيابند و از علم و دانش و ادب و از استعداد كافى بهرهمندشوند. آن احترام و قداستخانوادگى و اين فضل و ادب و استعداد مكتسب ويا فطرى، طبعا موجب برازندگى، سيادت، احترام و بالاخره سبب رياستدينى يا سياسى و يا هر دو در همه جوامع اسلامى مىگرديد. من قبلا گفتم: در سلسلههاى شيوخ طريقت، ملوك و امرا، نقبا و علماىاسلام، شخصيتها و خاندانهاى فراوانى وجود داشته و دارند. اينك به عنواننمونه و همانطور كه گفتم از باب مشت نمونه خروار كسانى يا خاندانهايى ازاين طبقات را نام مىبرم. ملوك و امراء سادات سلسلههاى ملوك و امرا و خلفا از ذريه رسول اكرمصلى الله عليه وآله در تاريخ اسلامفراوان بودهاند و برخى از آنان تاكنون ادامه دارند. مطالعه كيفيت روى كارآمدن آنان نشان مىدهد كه غالبا سيادت و رهبرى دينى آنان در اين امر مؤثربوده است.
در كشور مغرب در سال 172، سلسله ادريسيان توسط مولى ادريس اولادريس بن عبداللهبن الحسن برادر كوچك «محمد نفس زكيه» شهيد در 145ه . آغاز شد و تا سال 375، جمعا ده تن از آنان حكومت كردهاند. اولاد واعقاب ايشان به نام ادريسى تاكنون باقى هستند از جمله سلسله «ادريسىسنوسى» چنان كه خواهيم گفت از اعقاب آنان هستند; از اعقاب همينادريسيان دو تيره در آندلس (اسپانياى كنونى) در دوران ملوك الطوايفى بهحكومت رسيدهاند: اول، «بنى حمود» از 407 تا 449 ه 0 جمعا 9 تن در شهر مالقه در ساحلجنوب شرقى آندلس. دوم، «امراى حمودى» در الجزيرة الخضراء ساحل تنگه جبلالطارق، (ازسال 431 تا 450ه 0). پس از ادريسيان، سلسلههاى ديگرى بر مغرب (مراكش) حكمرانىكردهاند كه برخى از آنان مانند موحدين ادعاى سيادت داشتهاند، ولى ثابتنيست، تا برسد به شرفاى حسنى در قرن دهم كه به دو تيره منشعب شدهاند: اول، «شرفاى سعدى حسنى» يا سعديون كه از سال 917 تا 1069 ه 0 درشمال و جنوب مراكش حكمرانى كردهاند. سرسلسله آنان خود را «محمدالمهدى القائم بامرالله» ناميده بود و در سال 923 درگذشته است. دوم، «شرفاى فلالى»: سلسله كنونى كه آنان نيز حسنى هستند سرسلسهايشان محمدبن محمد الشريف معروف به «ابن الشريف» متوفى 1075 قبود و از سال 1041ه . تا شاه حسن (حسن دوم) پادشاه فعلى مغرب سلطنتكردهاند. اين هر دو تيره از اعقاب محمد نفس زكيه برادر ادريس اول هستند،شجره آنان در مسجد نوبنياد كنار قبر ادريس اول، و همچنين در مسجد كبيركه توسط شاه حسن در دارالبيضاء در ساحل بحر اطلس ساخته شده، موجوداست. به نظر مىرسد شاه حسن، نان «سيدى» خود را مىخورد و اينك تنهاسلسله سادات هستند كه قريب چهار قرن سلطنت كردهاند. در كشور ليبى تا قبل از انقلاب سرهنگ قذافى، سلسله سنوسيها سلطنتمىكردند. مؤسس اين سلسله «سيد محمدبن علىالسنوسى الكبيرالادريسى» است كه در الجزاير از خاندان ادريسيان (1202ه) متولد شده وبعدا طى سير علمى، صوفى گشته و در سال 1253 ه در مكه طريقه«سنوسيه» را پىريزى كرد و بعدا به ليبى منتقل شد و در آنجا چند زاويه(خانقاه) بنا كرد كه يكى از آنها در «جغبوب» واقع در مرز مصر است; و تاسال 1314 ه 0 مركز اين فرقه بود و سپس به «زاويه البيضاء» منتقل گرديد.اين سيد رهبرى سياسى و جهاد با لشكر فرانسه را با رهبرى روحانى و مقاممعنوى گرد آورده بود، و در 1276 ه 0 از دنيا رفت. پس از وى همين سمت را فرزندش محمد المهدى به عهده داشت. اوصريحا دعوى مهدويت نداشت، ولى مردم او را مهدى مىدانستند. اصولا ازقرن 18 به بعد در آن مناطق از جمله در سودان انتظار ظهور «مهدى» درمردم قوى بود، لهذا او را و همچنين مهدى سودانى را چنان كه خواهيم گفتمهدى مىدانستند. مهدى سودانى صريحا دعوى مهدويت مىكرد. پس از درگذشت «محمد المهدى» در 1320 فرزندش محمدبن محمدادريس اول و پس از وى فرزندش سيد محمدرضا سنوسى به سلطنترسيدند. تا اين كه به دست قذافى، اين سلسله منقرض گرديد. شرح حال سلسله سنوسيان در كتابى به نام المهدى السنوسى به قلم آقاىمحمد الطيب بن ادريس الاشهب ط طرابلس آمده، در اين كتاب بهگونهاى ازمحمد المهدى توصيف مىشود كه عارفان، علىعليه السلام را وصف مىكنند. و ازاصلاحات و مبارزات وى بسيار سخن رفته است. در كشور مصر و بخشى از افريقاى شرقى و مركزى، چنان كه مىدانيمسلسله خلفاى فاطمى از سال (297 تا 567 ه) جمعا 11 تن خلافت كردند.خلافت آنان با خلافت عباسى بغداد رقابت مىكرد و گاهى نزديك بود بر آنانغلبه كنند. آنان خود را از نسل اسماعيل بن جعفربن محمد مىدانستند هر چنددر بغداد آن نسبت را انكار مىكردند. آنان فرقه اسماعيليه را با چند شعبه وبا فلسفه خاصى بنا نهادند، كه تا كنون بحث درباره آنان ادامه دارد. اگر نسبامامان اسماعيليه را تا عصر حاضر صحيح بدانيم، هم اكنون كريمآقاخان نوهآقاخان بزرگ، چهل ونهمين امام آنان از سادات است، و رهبرى فرقه«آقانيه» را به عهده دارد. ولى صرفنظر از ترديد در نسب خلفاى فاطمى،بعد از «المستعلى» راجع به نسب فرقه «نزاريه» كه همين آقاخانيها باشند،سخن زياد است و در چند مقطع، نسب آنان با ابهام تلقى مىشود. در كشور يمن چند سلسله از امامان زيدى امامت كردهاند: از سال 280 ه0 ائمه رس تا حدود سال 700 ه 0 امامت داشتهاند. مؤسس اين سلسله قاسمبن الحسين رسى است. امامان زيدى صنعاء، از حدود سال 1000 ه 0 امامت داشتند و چند سالقبل طى يك كودتا سقوط كردند، اصولا يمن از روز نخست تمايل بهعلىعليه السلام داشته است مخصوصا در قبيله حمدان هنوز هم اين گرايش باقىاست. در عربستان همانطور كه گفته شد شرفاى حسنى قرنها امارت داشتهاند.تا اين كه آخرين ايشان شريف حسين به دست وهابيها و با كمك انگلستانسقوط كرد. در حالى كه خود او به طمع حكومتبر همه كشورهاى عربى گولانگليس را خورد و با خلافت عثمانى درافتاد. در ايران چند سلسله از سادات، حكمرانى كردهاند: علويان طبرستان ازسادات حسينى از سال 250 تا 316 ه 0 جمعا چهار تن به رسم زيديه، امامتكردهاند. مؤسس اين سلسله حسنبن زيد داعى است، سادات مرعشى و ساداتنواب فرزندان سلطان العلماء خليفه سلطان و سادات ميرداماد از همين تيرههستند. در جنوب ايران سادات سلسله مشعشعيانى از اعقاب حضرت امام موسىكاظمعليه السلام سالها حكومت كردند، مؤسس اين سلسله سيد محمد مشعشع مدعىمهدويتبود. وى پس از نبردهايى با دولتهاى مركزى در سال 861 ه 0 برخوزستان و بخش عمده عراق تدريجا سيطره يافت. مركز حكومت او شهرحويزه بود و در سال 866 ه درگذشت و پس از او فرزندانش حكومت كردند.درباره دعاوى او سخن بسيار است. براى اطلاع بيشتر به كتاب اعلام العرب،عنوان «محمدبن فلاح بن هبةالله» رجوع شود. سلسله صفويه كه ادعاى سيادت داشتند و آنان نيز نسب به حضرتموسىبن جعفرعليه السلام مىرسانيدند از سال (907 تا 1311) جمعا 11 تن بااقتدار بر كل ايران و چند كشور مجاور مانند افغانستان، ماوراءالنهر، تاحدود ارمنستان و گرجستان حكومت كردند. آنان نيز مانند سنوسيهاى ليبى وشرفاى مراكش، در آغاز پيشواى روحانى و داراى طريقهاى از تصوفبودهاند كه جد ايشان صفىالدين اردبيلى مؤسس آن بود و تدريجا به سلطنترسيدند. سرسلسله ايشان شاه اسماعيل صفوى است و شاه سلطان حسينآخرين اين دومان است. باز هم مىتوان امراى ديگر از سادات پيدا كرد كهدر گوشه و كنار ايران حكمرانى كردهاند. در يك كتاب خطى ديدم كه نويسنده آن بر شيخالاسلام دولت عثمانى كهبه عنوان خلافت، حكمرانى مىكردند، احتجاج كرده كه پيغمبرصلى الله عليه وآله گفته است:«الائمة من قريش» صفويه از قريشاند و خلفاى عثمانى قريشى نيستند، پسصفويه اولى به خلافتاند. باز برخى از مورخين نوشتهاند فتحعلى شاه قاجار هم خود را سيدمىدانست و به سادات، پسرعمو خطاب مىكرد. زيرا جده آنان كنيز شاهسلطان حسين بوده كه به جدشان بخشيده بود و او از شاه سلطان حسين حاملهبوده و به اشاره شيخالاسلام گرگان، مرحوم نورمفيدى، با او همبستر نشده تامحمدحسن قاجار، متولد شده ولى خان قاجار او را فرزند خود دانستهاست؟؟ در شبه قاره هند نيز سادات خضرى در حومه دهلى حدود چهل سال ازسال 817 تا سال 849 يا 855 ه حكومت كردهاند. مؤسس آنان سيدى به نامخضرخان از سادات ملتانى بود. مشايخ طريقت از سادات مؤسسين سلسلههاى طريقت و مشايخ آنها غالبا از سادات بوده و هستندمانند: سلسله قادريه كه مؤسس آن شيخ عبدالقادر گيلانى (471-561ه) ازسادات حسينى است اين سلسله در هند، افغانستان، عراق، تا افريقا ميليونهاپيرو دارد. سلسله نعمتاللهى شيعه مذهب، مؤسس آن شاه نعمةالله ولى از ساداتحسينى است، اين طريقه، بعدا به شعب مختلف انشعاب يافت و اكثر پيروانآن در ايران هستند. سلسله (بدويه) در مصر و كشورهاى مجاور آن رواج دارد. مؤسس آنسيد احمد بن على ابوالعباس بدوى حسينى (596-875 ه) است. وى در شهرطنطا واقع ميان قاهره و اسكندريه مدفون است و در زادروز او مصريان ازسراسر مصر، چندين ميليون در طنطا اجتماع مىكنند. اكثر پيروان او در مصرو برخى در سودان و ساير كشورهاى افريقايى هستند. سلسله رفاعيه كه در عراق و مصر و افريقا پيروان فراوان دارد، مؤسسآن طريقه، سيداحمد بن على رفاعى (512-578 ه) از سادات حسينى عراقاست. وى در شهر واسط عراق متولد گرديده است. در حيات خود 180 هزارخليفه در كشورهاى اسلامى داشته است. سلسله سنوسيه كه در افريقا عمدة ميليونها پيرو دارد و قبلا راجع بهمؤسس آن سخن گفتيم. سلسله شعرانيه مؤسس آن سيد احمدبن على الحنفى مصرى (898 -973ه) از اعقاب محمد حنفيه و داراى تاليفات ارزشمندى است. سلسله خلوتيه سودان مؤسس يا يكى از مشايخ آن سيد محمد عثمانميرغنى مالكى مؤلف تاج التفاسير عربى است، شجره وى تا حضرت امامهادىعليه السلام ، امام دهم شيعيان، در مقدمه تفسير وى آمده است. اين خاندان،تاكنون مورد احترام مردم سودان و داراى مريدان فراوان هستند; يكى ازآنان اكنون رقيب سرسخت عمرالبشير رئيس جمهور سودان است، آنان هممانند خاندان مهدى سودانى جامع بين رهبرى معنوى و زعامتسياسىمىباشند. سلسله تجانيه احمدبن محمدبن المختار بن احمد الشريف التجانى(1150 - 1230ه) سرسلسله اين طريقه در مغرب است، اين طريقه بنا به قولآقاى دكتر تجانى صاحب كتاب «ثم اهتديت» حدود يكصد ميليون پيرودارد. در قاهره آقاى شيخ محمد حافظ تجانى، شيخ تجانيه بود و در محلهعباسيه قاهره، زاويه يا خانقاهى را اداره مىكرد و مشهور بود كه بزرگترينمحدثان عصر حاضر است، و من از او اجازه حديث گرفتم و چند سال پيش ازاين مرحوم شد. سلسلههاى طريقت در مصر و سودان در كتابچهاى خواندم كه در مصر 60 طريقه وجود دارد و تمام يا اكثرمشايخ آنان همواره و تاكنون از سادات هستند. برخى از آنان حسنى و برخىحسينى، و برخى از يك طرف حسنى و از سوى ديگر حسينى هستند. و بهنظر مىرسد اين انتساب، ملاك مشروعيت رهبرى آنان است. در سودان طرق متعددى از تصوف وجود دارد كه تقريبا كل اهل سودان رافرا مىگيرند، ولى همه آنها به هفت طريقه اصلى مىرسند و همه آنان عقيدهدارند كه (فيض ربانى) از طريق علىعليه السلام و خاندانش به ايشان افاضهمىگردد.
در ميان سلسلههاى تصوف، مؤسس چند سلسله سيد نيستند: مانند سلسهشاذليه كه به ابوالحسن علىبن عبدالله ... شاذلى مغربى (591 - 656ه)مىرسند. ديگر در ايران، طريقه نعمتيه گونآبادى كه مؤسس آن حاج ملاسلطانعلى گونآبادى است و سيد نبوده است. سلسله مولويه تركيه نيز به ملاى رومى، شاعر و عارف معروف (672 ه)مىرسند كه او نيز سيد نبوده است و شايد سلسلههاى «كبرويه» و «چشتيه»هند، چنين باشند. اما سلسله «بكتاشيه» تركيه و سوريه و عراق و آلبانى وديگر كشورها، توسط شخص خراسانى به نام سيد محمد باقر رضوى ازرضويهاى مشهد در قرن 9 يا 10 پايهگذارى گرديده است. علىعليه السلام، رمز تصوف كليه سلسلههاى طريقت، سلسله خود را از طرق مختلف به علىعليه السلاممىرسانند بيشتر از طريق معروف كرخى يكى از اصحاب حضرت رضا و يااز طريق بايزيد بسطامى از اصحاب حضرت صادقعليه السلام و برخى از طريقحسن بصرى به علىعليه السلام مىرسانند. تنها طريقه نقشبنديه از طريق ابوبكر خليفه اول به پيغمبرصلى الله عليه وآله مىرسند. اما سلسله نقشبنديه از طريق بايزيد بسطامى به حضرت صادقعليه السلام و اواز جد مادريش قاسمبن محمدبن ابىبكر و او از پدرش محمد و او از سلمانفارسى و او از ابىبكر به پيغمبرصلى الله عليه وآله مىرسند و در هر حال، يكى از ائمهاهلبيتعليهم السلام در طريق آنان وجود دارد. گويا رشته ديگر نقشبنديه به حسنبصرى و او به علىعليه السلام مىرسد. و در هر حال، اكثريت قريب به تمام طرق تصوف به نحوى سلسله خود رابه علىعليه السلام مىرسانند. شايد سر اين امر، همان حرفى باشد كه دكتر ابوالوفاءتفتازانى، استاد فلسفه و عرفان دانشگاه قاهره و شيخ يكى از طرق تصوفمصر، بنا به نقل كتاب «مع رجال الفكر و الادب فى القاهره» گردآورى آقاىسيد مرتضى رضوى، گفته است: «كه پيغمبرصلى الله عليه وآله فرمود: (انا مدينة العلم وعلى بابها) من شهر دانشم و على در آن شهر است، اين همان علم طريقت وحقيقت است كه ما اهل طريقتبدان قائل هستيم». ملاحظه كنيد اين عقيده بخشى از عقايد شيعيان را دربردارد، زيرا شيعيانعقيده دارند همه احكام و آداب و معارف از طريق علىعليه السلام و خاندانش بهايشان مىرسد و آنچه را دكتر تفتازانى در شرح حديث انا مدينة العلم گفتهاست فقط شامل معارف دين است ولى او و ديگر صوفيان قاهره، سنى هستندو احكام را از طريق يكى از پيشوايان مذاهب اربعه يعنى ابوحنيفه و ديگرانمىگيرند. ضمنا لازم استبگويم كه دكتر تفتازانى هم اكنون «شيخ المشايخ» طرقمصر است. اين سمت نسبتبه طرق صوفيه، مانند شيخ ازهر نسبتبه علماىشرع، يك سمت رسمى است كه از سوى رئيس جمهورى مصر، طى فرمانىبه يكى از مشايخ بزرگ طريقت واگذار مىشود. من در سال 1351 شمسى در سفر علمى يكساله خود به كشورهاى عربىو اسلامى در قاهره با دكتر تفتازانى تماس داشتم. هم در دانشگاه قاهره، و همدر مراسم جشنهاى ميلاد پيغمبر اكرمصلى الله عليه وآله. در خيمه خاص به طريقه او واقعدر ميدان امام حسين قاهره. اين جشنها يك ماه ادامه دارد و نخست از سوى شيخ ازهر طى مراسمىدر مسجد امام حسينعليه السلام افتتاح مىگردد، و ارباب طريقت، هر كدام خيمه يابه تعبير خودشان «سرادقات» در ميدان امام حسين در جوار جامع ازهر وحرم حسينى برپا مىكنند، و شبها شيوخ طريقت، هر كدام، در محل خودمىنشينند و مريدان و ديگر مردم در آن محل اجتماع مىكنند و چاى و شربتمىنوشند و شعرا و مداحان اهلبيتعليهم السلام، به مديحهسرايى و شعرخوانىمىپردازند. اين مراسم يك ماه تمام در آن محل ادامه دارد، و هر شبهزاران تن از مردم قاهره در آنجا گرد مىآيند. همين مراسم، عينا هنگام جشنهاى يكماهه ميلاد سرور آزادگان حضرتامام حسينعليه السلام در همين ميدان برگزار مىشود، زيرا در آنجا راس الحسينمدفون است، اين كار از زمان فاطميين مصر كه طى تشريفاتى سر مباركامام را از عسقلان فلسطين به مصر آوردند و در اين مكان دفن كردند، آغازگرديده است و با اين كه قرنها است كه سلسله فاطميين منقرض شدهاند، آثارو مراسم ايشان باقى است. مصريان، به آن محله «حى الامام الحسين»مىگويند. حرم حسينى و نيز حرم «سيده زينب» هر شب، شاهد حلقههاىصوفيان و ارباب طريقت است كه هر كدام به كيفيتخاصى و با لباس و آدابمخصوصى به ذكر گفتن مىپردازند. شخصيتهاى برجسته ديگر از سادات بسيارى از خاندانهاى علما از فقها و مفسرين و متكلمين و ديگران بهيكى از بزرگان مىرسند. در هند، سيدحامد حسين و برادرش نظامالعلماء وابوالاعلاى مودودى و ابوالحسن ندوى، در ايران و عراق خاندان صدر، كه بهصدرالدين كبير از علماى جبلعامل مىرسند و در طول تاريخ شخصيتهاىبرجستهاى از ميان آنان برخاستهاند مانند مرحوم سيد شرفالدين صاحبكتاب المراجعات و آثار ديگر در لبنان، در عراق مرحوم سيدحسن صدر كهبرخى او را خاتمة المحدثين مىدانند، صاحب تاليفات فراوان از جملهتاسيس الشيعه لعلوم الاسلام و سيد اسماعيل صدر، مرجع تقليد معاصرآخوند خراسانى(1329) و فرزندانش سيد صدرالدين صدر، از مراجع قم(پدر امام موسى صدر) و سيدحيدر از علماى كاظمين، پدر شهيد سيد محمدباقر صدر، اين خاندان در سلسله نسب با خاندان سيد مرتضى و سيدرضىپيوند دارند، و همه از يك طريق به حضرت امام كاظمعليه السلام مىرسند، و نيزمرحوم سيد محمدحسن ميرزاى شيرازى، بزرگ قهرمان تحريم تنباكو وخاندانش از جمله فرزندش يكى از مراجع معاصر سيدابوالحسن اصفهانىبود و از همين خاندان است مرحوم ميرزامهدى شيرازى از مراجع كربلا، ومرحوم سيد عبدالهادى شيرازى از مراجع نجف اشرف. خاندان سيد نعمتالله جزايرى متوفى در 1112ه . و فرزندش سيد عبداللهو نوهاش سيد نورالدين و دهها عالم و دكتر و استاد دانشگاه از اين خاندانبرخاستهاند و به سادات جزايرى شهرت دارند. خاندان بحرالعلوم (1212ه .) كه در نجف و كربلا و ايران و لندن هستند. خاندان شهرستانى ميرزا مهدى شهرستانى از شاگردان وحيد بهبهانى(1206 ه). از اين خاندان نيز دهها عالم و مجتهد و استاد و مهندسبرخاستهاند. از جمله منسوبين اين خاندان مرحوم مصلح كبير سيد هبةالدينشهرستانى است. از شخصيتها و خاندانهاى معروف سادات، خاندان سيدبن طاووس،خاندان ابوالرضا قطب كاشانى، خاندان ميرداماد هستند. از مورخين، مقريزى، احمدبن على حسينى عبيدى صاحب كتاب خطط مصر و شام از اعقاب خلفاى فاطمى يا عبيديين است.
از جمله مفسران معروف سيد هاشم بحرانى و علامه طباطبائى از شيعه وسيد محمود آلوسى و سيد ميرغنى و سيد محمد رشيد رضا صاحب تفسيرالمنار، و سيد اسماعيل حقى، صاحب تفسير روحالبيان از اهل سنتاند. از مصلحان و رهبران سياسى و انقلابى كه كتابها راجع به او نوشتهاند وهنوز هم جاى بحث دارد مرحوم سيد جمالالدين حسينى اسدآبادى معروفبه افغانى (1315ه) و نيز ابوالاعلاى مودودى، امير عبدالقادر جزايرى ازسادات حسينى (1222 - 1300ه) كه سالها با ارتش خونخوار فرانسه جنگيد،آيةالله كاشانى و سرور و خاتم همه پيشوايان سياسى از نسل پيغمبرصلى الله عليه وآله، امامبزرگوار امام خمينى رضوانالله تعالى عليه مىباشند. نكته قابل توجه آن كه بيشتر مراجع بزرگ تقليد شيعه در صد ساله اخير،از سادات بودهاند. در سالهاى اخير چند مرجع بزرگ همزمان رهبرى شيعه رابه عهده داشتند كه همه سيد بودند. آيات عظام شيرازى سه تن حكيم،شاهرودى، گلپايگانى، خوئى، ميلانى، حجت، صدر خوانسارى، امام خمينىو ديگران و پيش از آنان، آيةالله اصفهانى، آيةالله قمى، آيةالله بروجردى. نتيجه جايگاه اهل بيتعليهم السلام و اولاد پيغمبر اكرمصلى الله عليه وآله، در بين مسلمين جهان اعماز شيعه و اهل نتبىهمتاست و هيچ خاندانى به اين حد از عظمت و قداستو احترام و داراى اين همه ارزشها و فضائل، به آنان نمىرسند. آنان سرورانو پيشوايان و اركان و استوانههاى جامعه اسلامىاند، مسلمانها در هر ديارچشم به آنان دارند، علم و ادب و سيادت و استقلال را از آنان گرفته ومىگيرند، با اين وصف بسيار بسيار دور از انصاف است كه كسى ازمسلمانها خيال اهانتبه سلسله سادات را در سر بپروراند و به ساحت قدسخاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله اسائه ادب نمايد و اين قولى است كه جملگى برآنند. از اين اصل مسلم مىتوان نتيجه ديگر گرفت كه لزوم محبتبهاهلبيتعليهم السلام، خود يكى از اركان وحدت اسلامى و از مشتركات قطعى همهمذاهب اسلامى است، مانند توحيد و نبوت و قرآن و كعبه و نماز و روزه، بايدوحدت اسلامى را بر محور همين دوستى همگانى به خاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله،مستحكم نماييم. امرى كه با دل و عاطفه مسلمانها عموما ارتباط دارد ومانند رشته محكمى همه را با آن خاندان پيوند داده است. تذكر لازم بديهى است كه اين جانب با ذكر سلسله طرق تصوف درصدد اثباتحقانيت آن نيستم، و نبايد از اين نوشته اتخاذ سند شود. بلكه نظر منحصرا برگزارش جايگاه اهل بيتعليهم السلام و سادات در جوامع مسلمان و در بين فرقاسلامى است. كما اين كه صحت و سقم و اثبات اتصال نسبى سادات ياد شده به خاندانپيغمبرصلى الله عليه وآله مورد نظر نيست و چه بسا برخى از سلسلههاى مذكور به اهلبيتعليهم السلام نرسند. نكته مهم ديگرى كه لازم است در اين مقاله يادآور شوم آن است كههمين علاقه شديد فرقههاى متصوفه و طرق گوناگون آن، به علىعليه السلام خصوصاوبه اهل بيت پيغمبرصلى الله عليه وآله عموما و سعى بليغ آنان در ارتباط نسبى و يافرقهاى به علىعليه السلام، خود سدى محكم، در برابر وهابيت است كه بوضوح ديدهمىشود اصل تصوف را مانند اصل تشيع انكار مىكنند، و بلكه درصدد محونام و آثار خاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله از اذهان مسلمانان هستند، هم به لحاظ اصلعقيده وهابيت و هم از آن جهت كه سلسله سعوديها رقيب سرسخت اشرافمكه و بالاخص شريفحسين بودند و آن خاندان را كه بيش از هزار سال، درمكه و حجاز به نحوى امارت و سيادت داشتند از ميان بردند. يكى از استادان دانشگاه اهل بيتعليهم السلام اردن (جامعة اهل البيت) كه اخيراتاسيس گرديده به من گفت: «سعوديها پيغام دادند نام «اهل بيت» را از روىدانشگاه برداريد، ما تمام هزينه آن را مىدهيم» كه البته با مخالفت دولتهاشمى اردن مواجه گرديد، زيرا خاندان سلطنتى اردن كه از اعقاب شريفحسين هستند، مانند خاندان سلطنتى مغرب، از انتساب به اهل بيتعليهم السلام براىخود مشروعيت و وجاهت كسب مىكنند، مؤسسه اهلبيتعليهم السلام و نيز دانشگاهاهلبيتعليهم السلام هم ظاهرا به همين منظور تاسيس گرديده است. در سال گذشته در سمينار تقريب اسلامى اردن شركت كردم، شاه حسينبدون خبر قبلى در كنفرانس شركت كرد، و طى سخنرانى خود گفت: بزگترينافتخار من همين انتساب به پيغمبرصلى الله عليه وآله است، در حالى كه حاضران، اكثرا ازاهل سنت و حتى از اباضيه عمان بودند. به نظر مىرسد ميان كشور اردن و مغرب هر دو با كشور سعودى از اينلحاظ يك نوع جبههگيرى عقيدتى - سياسى وجود دارد، و ما مىتوانيم ازاين جبههگيرى كه طبعا آن دو كشور را به نحوى با ايران مرتبط مىسازد بهرهبرگيريم، گرچه مشكل سياسى، با آن دو كشور و آن دو شاه (حسن و حسين)و گرايش آنان به امريكا و اسرائيل مشكل اساسى اين بهرهگيرى سياسىاست. والسلام على من اتبع الهدى محمد واعظ زاده خراسانى
پىنوشتها:
1- مقدمه عمدةالطالب ص 16.
[ شنبه چهاردهم دی ۱۳۹۲ ] [ 20:58 ] [ مرتضی نیکزاد ] [ نظر بدهید ]
امامزاده عبدالسلام الأسمر - از نوادگان امام حسن مجتبی (ع) در لیبی خبرگزاری فارس: بار دیگر حادثه دردناک «یومالهدم» تکرار شد، آن هم در حرم «عبدالسلام الاسمر» از معروفترین امامزادگان قاره آفریقا. البته این بار وهابیان سلفی جسارت را به حد اعلای خود رساندند و نبش قبر کردند. به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از فرهنگ نیوز، در سالروز تخریب قبرستان بقیع و شکستن قلب هزاران عاشق اهل بیت(ع) بار دیگر این واقعه هولناک تکرار و عرش الهی به لرزه در آمد. قلب جهان اسلام به ویژه تشیع بار دیگر توسط خنجر وهابیهای سلفی پاره پاره شد و معروفترین امام زاده شمال آفریقا و بزرگترین محل تجمع محبان اهل بیت(ع) در کشور لیبی با خاک یکسان شد. ولی این فاجعه به این جا ختم نشد و وهابیها مزار این امامزاده شریف را تخریب و عمل قبیح نبش قبر را انجام داده و به جسد ایشان جسارتهای بسیاری روا داشتند. حرم «عبدالسلام الاسمر» امامزاده مظلوم از نوادگان کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع) به عنوان بزرگترین قطب زیارتی شیعیان در کشور لیبی و شمال آفریقا به حساب میآمد که این واقعه عظیم در آن رخ داده و جهان اسلام را در بهتی عظیم فرو برده است. در این حادثه دردناک 30 نفر از شیعیان لیبی به شهادت رسیده و تعداد 212 نفر نیز مجروح و به بیمارستان منتقل شدهاند، خبرها حاکی از وخیم بودن حال تعداد زیادی از این مجروحان دارد. فشار وهابیها به قدری زیاد بوده است که ترویستها برای نشان دادن قدرت وهابیت در سالروز تخریب بقیع که خود آن نیز در سالروز جسارتی دیگر به قبر ائمه (ع) انجام پذیرفته صورت گرفته است، رسم وهابیها این است که در سالروز
اعمال شیطانی خود، جسارتهای خود را به نحوی دیگر تکرار کنند. جمعه 19 مهر 1392
در کشور پهناور ایران شش گروه عمده از سادات وجود دارند . آنها عبارتنداز :
۱- حسنی : از نسل فرزندان امام حسن مجتبی علیه السلام ( ۳ – ۹۵ ق ) ؛ خاندان های علمی بحرالعلوم ، طباطبایی ، حبوبی ، بروجردی ، قاضی ، گلستانه و مدرس از این گروه می باشند .
۲- حسینی : از نسل فرزندان امام علی السجاد علیه السلام ( ۳۸ – ۹۵ ق ) ؛ خاندان های علمی اشکوری ، امامی اصفهانی ، خاتون آبادی ، خامنه ای ، خسرو شاهی ، دستغیب شیرازی ، فاضلی ( هیّالی ) ، طالقا نی ، غرابی ، دشتکی ، زنجانی ، سدهی میردامادی ، شبیری زنجانی ، شهرستانی ، شهیدی ، قائم مقامی ، قزوینی ، کاشانی ، مرعشی ، میرزای شیرازی ، میلانی و هدایتی از این گروه هستند .
۳- محمدی یا محمدیان : که از نسل محمد اکبر معروف به حنفیه ( ۱۵ یا ۱۸ – ۸۴ ق ) بوده و خود شاخه ای از سادات علوی محسوب می شوند خاندان عقیلی اصفهانی جزو این دسته است .
ساداتی نیزدر کشور عراق وجود دارند که منسوب به حضرت عباس علیه السلام هستند .
۴- موسوی : از نسل فرزندان امام موسی کاظم علیه السلام ( ۱۲۸ – ۱۸۳ ق ) ؛ خاندان های علمی آیت اللهی شیرازی ، آیت اللهی یزد ، اصفهانی ، بجنوردی ، بهبهانی ، جزایری ،آلبوشوکه ، حرمشاهی ، خمینی ، خوانساری ، زنجانی ، شهرستانی ، شیرازی ، صدر ، کشفی ،گلپایگانی ، مشعشعی و میرلوحی از این دسته اند .
۵- رضوی یا رضویان : از نسل محمد الاعرج بن احمد بن موسی مبرقع ( ۲۱۸- ۲۹۶ق ) فرزند امام محمد تقی ملقب به جواد الائمه علیه السلام ( ۱۹۵ – ۲۲۰ ق ) ؛ خاندان های علمی قصیر ، مدرس رضوی و ناظری جزو این قسم هستند .
این خانواده ها نیز جزء سادات حساب میشوند .
۶- هاشمی : از نسل عقیل و جعفر از فرزندان ابو طالب علیه السلام ؛ خاندان جعفری و وزینبی از این گروه هستند .
ج – خاندان های سادات ایرانی
در ایران برطبق یافته های میدانی و کتابخانه ای بیش از ۱۵۰ خاندان سادات وجوددارد . هریک از خاندان های سادات درتخت یکی ازشش گروه مذکور در فوق قرار می گیرند .
س: ضمن تعریف علم انساب، پیرامون جایگاه نسب شناسی سادات در سیره و روایات حضرات معصومین علیهم السلام توضیح دهید؟ به طور کلی، موضوع علم انساب از تعیین نسب مردم و روش های بررسی و تحقیق آن سخن می گوید و غرض آن، پیشگیری از خطا در تعیین نسب اشخاص است و چون علم انساب، مبنای شرعی، عرفی و اجتماعی بعضی از مسایل مهم می باشد، لذا از پیامبر گرامی اسلام صلی اللّه علیه وآله و ائمه اطهار علیهم السلام روایات متعدد و سفارشات بسیاری در مورد اهمیت پرداختن به علم نسب شناسی وجود دارد که من به چند روایت اشاره می کنم؛ رسول گرامی اسلام می فرمایند: «تعلموا من انسابکم ما تصلون ارحامکم». پیامبر گرامی اسلام در این روایت به فراگیری نسب شناسی تأکید می فرمایند و آن را منشأ صله ارحام می دانند. شیخ طوسی هم در کتاب حجت الاسلام والمسلمین سیدمهدی رجایی، مسؤول پژوهشکده انساب سادات در مصاحبه با هفته نامه افق حوزه، ضمن تعریف علم انساب به تبیین و تشریح «امالی» به اسناد خود از امام رضا علیه السلام از پدران معصوم خود از رسول گرامی اسلام صلی اللّه علیه وآله روایت نموده که آن حضرت فرمودند : « کل نسب و صهر منقطع یوم القیامه سترا من اللّه علیه الانسبی و سببی » ؛ یعنی تمام نسل ها تا دامنه قیامت قطع می شوند، مگر نسل پربرکت ایشان تا روز قیامت ماندگار است؛ در اهمیت نسب شناسی، با مراجعه به سیره ائمه اطهار علیهم السلام می بینیم، که حضرت علی علیه السلام پس از شهادت همسر گرامی شان، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها در انتخاب همسر، به برادرشان عقیل، که از نسب شناسان زمان خود بوده، می فرمایند: همسری برای من انتخاب کن که از خاندان های شریف و از شجاعان عرب باشند و عقیل پس از بررسی های لازم، بانوی مجلله و مکرمه، یعنی حضرت ام البنین سلام اللّه علیها را پیشنهاد می دهد و از همین خانم، فرزند بزرگواری مانند حضرت ابوالفضل العباس و برادران گرامیشان به دنیا آمدند.
س) سیر تاریخی پیدایش و تطور علم انساب از صدر اسلام تاکنون را بیان بفرمایید. قبل از پیامبر گرامی نسب شناسی در میان اعراب برای شناخت قبایل رایج بود، ولی در زمان صدر اسلام و پس از آن، با افزایش ذریه پیامبر و اهمیت ویژه این خاندان، نسب شناسی خانواده پیامبر اهمیت خاصی برخوردار شد. اولین کسی که در علم انساب سادات، کتاب نوشت، یحیی نسابه، فرزند حسن بن جعفر بن عبیداللّه اعرج ابن حسین اصغر ابن امام زین العابدین علیه السلام بود که سلسله خاندان اهل بیت از آغاز تا زمان خود را ثبت کرد.
س) ذریه سادات حسنی، از نوادگان کدام امام بزرگوار می باشند؟ ذریه سادات حسنی از دو فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام، یعنی حسن بن حسن (حسن مثنی) و زید بن حسن هستند. حسن مثنی، داماد حضرت امام حسین علیه السلام می باشند که از همسرش (حضرت فاطمه بنت حسین) سه فرزند به نام های: عبداللّه محض، ابراهیم غمر و حسن مثلث داشته از اینها دارای نسل می باشند و هم چنین از دو فرزند دیگرش به نام های داوود و جعفر نیز نسل دارد. زیدبن حسن، که فرزند دوم امام حسن مجتبی می باشد از طریق یکی از فرزندانش به نام حسن امیر ادامه نسل یافت و نسل حسن امیر نیز از طریق شش فرزندش به نام های: قاسم، علی، اسماعیل، ابراهیم، اسحاق و زید تداوم یافت که از هر کدام از این شش فرزند، نسل های فراوان به وجود آمده است. به موازات سادات حسنی، سادات حسینی قرار دارند که به طور کامل از نسل حضرت امام زین العابدین علیه السلام می باشند. امام زین العابدین شش فرزند به نام های: «زید، عبداللّه باهر، عمراشرف، حسین اصغر، علی اصغر و محمدباقر» داشته که اکنون از این شش فرزند بزرگوار، نسل های گسترش یافته ای وجود دارند؛ زید شهید، که از سه فرزندش به نام های: «حسین، عیسی و محمد» نسل های فراوانی دارد؛ عبداللّه باهر برادر تنی امام محمد باقر علیه السلام است؛ حسین اصغر که از دو فرزندنش به نام های «عبیداللّه اعرج و حسن»، نسل های بسیار فراوانی دارد. نسل امام محمدباقر علیه السلام نیز کلیه سادات «صادقی، موسوی، رضوی و نقوی» می باشند. در مراحلی از تاریخ شاهدیم که سادات بر ضد حکومت های وقت قیام می کنند؛ برای مثال، در زمان منصور دوانقی عباسی، سادات حسنی هم چون محمد نفس زکیه (فرزند عبداللّه محض) در مدینه و برادرش ابراهیم باخمرا در بصره قیام می کنند که بعضی از این قیام ها به شکست منجر می شود و در نتیجه، رهبران این قیام به سرزمین های دیگر رفته و در آن سرزمین ها سلسله ای را تشکیل می دهند؛ مثلا ادریس بن عبداللّه محض، پس از شکست قیام حسین شهید فخ به مغرب می رود و در آن جا سلسله حکومت ادراسه را تشکیل می دهد و نسل فراوانی در آن سرزمین از همین ادریس به وجود می آید و برادر دیگرش، یحیی به دیلم و طبرستان می رود و در شمال ایران ذریه سادات را مستقر می سازد که امروزه نسل فراوانی از سادات، در آن سرزمین می باشد. در اوایل غیبت صغری، طبق توافقاتی که میان حکام وقت و بزرگان سادات شد، امتیازی به سادات داده شد که به تأسیس دارالنقابه ها انجامید. در این دارالنقابه ها، نقیب النقابی از طرف حکومت مرکزی تعین می شد که او برای هر شهر نقیبی مشخص می کرد. در این دارالنقابه ها، پرونده های خاصی برای سادات با عنوان «جریده» ثبت می شد. این دارالنقابه ها که تا اواسط دوره حکومت صفویه وجود داشت، بهترین جا برای حفظ انساب سادات بود، اما متأسفانه این دارالنقابه ها از اواسط دوران صفویه برچیده شد و خلل بزرگی در انساب سادات به وجود آمد و پس از آن، مرکز خاصی برای ضبط و حفظ نسل سادات و کیان آنها وجود نداشت، هر چند این دارالنقابه ها در برخی از کشورهای اسلامی وجود دارد. علمای بزرگ نسب شناسی در هر زمانی برای حفظ سلسله سادات از گزند حوادث، اقدام به تألیف کتب انساب نمودند که هم اکنون مقداری از این کتاب ها در دسترس می باشند. س) پیرامون خدمات نسابه های معروف هم چون آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی قدس سره در بازسازی و احیای این دانش هم توضیحاتی را بیان کنید. علما در طول تاریخ با تلاش خستگی ناپذیری که انجام داده اند، بانی اقدامات مهمی برای سادات شده اند و با زحمات فراوانی که کشیده اند، این علم را در طول تاریخ از صدر اسلام تاکنون بازسازی کرده و از آن پاس داری نموده اند و کتاب های فراوانی هم در این زمینه تألیف کرده و با تشکیل مراکزی درصدد حفظ سلسله نسب سادات برآمده اند، و اگر اکنون می بینید که اکثر سادات، شرح حال کاملی از نسب خود دارند، مدیون همین تلاش های علماست. مرحوم آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی هم، که سال ها در خدمت ایشان بودم، مقام ویژه ای در این زمینه داشتند؛ ایشان این علم را بازسازی و احیا نمودند، کتاب های خطی فراوان و ارزش مندی در این باره از کشورهای مختلف جهان جمع آوری و برای استفاده همگان، اکثر آنها را چاپ و منتشر کردند. ایشان همین طور کتاب های ارزش مندی مانند «مشجرات آل الرسول» را با قلم خودشان نوشتند و تعلیقات فراوانی هم بر کتاب «عمده الطالب» زده اند، که اکنون در پنج جلد آماده چاپ می باشد و در واقع با جمع آوری مهم ترین مصادر و منابع نسب شناسی که حدود چهل جلد آن فعلاً به چاپ رسیده، حیاتی دوباره به این علم بخشیدند.
س) علم نسب شناسی چه ارتباطی با علم فقه دارد؟ فقه اسلامی برای سادات، احکام ویژه ای دارد؛ برای مثال، در فقه داریم که صدقات واجب (مانند زکات فطره) غیر سیدها بر سادات حرام است و لذا حضرت زینب سلام اللّه علیها در هنگام ورود به شهر کوفه، وقتی دیدند که خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام، مورد ترحّم کوفیان قرار گرفته اند و کوفیان به کودکان آنها خرما و… می دهند، آن چیزها را از دست آنها گرفتند و به کوفیان برگرداندند و فرمودند: «الصدقه علینا محرمه». در مسئله عادت زنانه نیز که فقهای عظام فرموده اند: زن قرشیه (یعنی سیده) تا شصت سال عادت ماهانه حساب می کند، ولی زن غیرقریشه (یعنی غیر سیده) تا پنجاه سال عادت ماهانه حساب می کند، شناختن سادات و جایگاه علم نسب شناسی آشکار می گردد؛ هر چند این دو مسئله مورد اختلاف فقها بوده و جای بحث دارد. هم چنین در مسئله سیادت از طرف مادر هم که بین سیدمرتضی و سایر فقها اختلاف است، مشهور فقها گفته اند: سید بر کسی اطلاق می شود که از طرف پدر به یکی از ائمه معصومین علیهم السلام منتهی گردد، ولی کسی که فقط از طرف مادر به یکی از ائمه معصومین برسد، سید معنوی است و احکام فقهی سیادت بر او اجرا نمی شود.
س) نسب شناسی چه رابطه ای با بازشناسی و بازیابی جایگاه اجتماعی سادات دارد؟ از آنجا که سادات از زمان پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله و ائمه اطهار علیهم السلام، طبق دستورات ایشان از جایگاه ویژه ای برخوردار بودند، ضرورت داشت که در جامعه هم از دیگران تشخیص داده شوند و این موارد نیازمند علم نسب شناسی بود. البته ضرورت تمییز سادات در جامعه، سابقه تاریخی دارد که به چند نمونه آن اشاره می کنم: ۱) پوشیدن عمامه سیاه برای عالمان سید و پوشیدن شال سبز برای عوامان آنها؛ چنان چه در روایات داریم که پیامبر اکرم در روز عیدغدیر، عمامه سیاه بر سر مبارک حضرت علی گذاشته اند و هم چنین در روایات آمده است: هنگامی که پیامبر اکرم حضرت علی را به غزوات و جنگ ها می فرستادند، عمامه سیاه بر سر مبارک آن حضرت می گذاشتند. ۲) وجوب احترام به سادات و اکرام آنها که اکرام و تعظیم سادات، در واقع اکرام و تعظیم پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله و خاندان عصمت علیهم السلام است. ۳) قیام (بلندشدن) برای سادات در مجالس، چنان چه از پیامبر روایت شده: « لایقوم أحدٌ لأحد الا للحسن و الحسین و ذریتها » ۴) برگزاری مراسم عیدغدیر، که کلیه طبقات و اقشار مردم در چنین روزی به خانه سادات می روند و نسبت به سادات، ابراز محبت و خرسندی می کنند. نسبت به جایگاه اجتماعی سادات، موارد فراوانی وجود دارد، که به همین چند مورد بسنده می کنم. س) نسب شناسان با چه شیوه هایی کار می کنند؟ از زمانی که نسب شناسی پا گرفت، نسب شناسان به روش های مختلفی عمل می کردند؛ بعضی نسابه ها با سفر به اماکن مختلف و برخورد با خاندان سادات، در صدد جمع آوری انساب آنها می شدند، بعضی هم در محدوده جغرافیایی خودشان به جمع آوری و مطالعه انساب قناعت می کردند، بعضی ها نیز با استفاده از آثار دیگران، به تدوین علم الانساب می پرداختند، بعضی دیگر از نسب شناسان هم با تأسیس مرکزی، هم چون دارالنقابه به جمع آوری و تدوین انساب سادات می پرداختند و بعضی ها با استفاده از منابع حدیثی، رجالی، تاریخ و تراجم، انساب سادات را استخراج و تدوین می نمودند و هر نسابه، شیوه خاصی را ابداع می نموده و بدان عمل می کرده است. در هر کشوری هم طبق شیوه خودشان عمل می کردند و روشی که در بعضی بلاد عمل می شد، با شیوه های دیگر تفاوت داشت و این اختلاف در روش ها باعث شده که ما به قالب ریزی یک شیوه همگانی دست بزنیم. برای همین نیز در مجموعه ای به نام «الموسوعه النسبیه»، سعی کردیم نظر نهایی هر نسب شناس را مدنظر قرار دهیم و همه آنها را در یک جا گردآوری کنیم، تا مجموعه این روش ها برای همه نسب شناسان قابل استفاده شود.
س) در اصطلاح به چه کسانی امامزاده می گویند؟ در لغت، به فرزندان بلافصل ائمه معصومین علیهم السلام اطلاق می شود و در اصطلاح و عرف، به هر سیدی که از نسل یکی از ائمه اطهار علیهم السلام باشد اطلاق می گردد، اما مجاز نیستیم هر سیدی که از دنیا رفت، قبرش را به عنوان امامزاده قرار دهیم، بلکه آن دسته از سادات را می توانیم امامزاده بدانیم که در زمان حیاتشان، از جایگاه اجتماعی، اخلاقی و معنوی والایی برخوردار بودند. ما می بینیم بعضی از امامزادگان، مورد عنایت بسیار خاص اهل بیت قرار داشته اند؛ مثلاً حضرت فاطمه معصومه سلام اللّه علیها، فرزند بلافصل حضرت امام موسی کاظم علیه السلام یکی از این ها می باشد که برادر گرامی شان، حضرت امام رضا علیه السلام در مورد ایشان می فرمایند: هر کسی که «عارفاً بحقه»، مقبره او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود. یا حضرت امام هادی علیه السلام در مورد حضرت عبدالعظیم حسنی که با چند فاصله به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام می رسد می فرمایند: «هر کس قبر او را زیارت کند، مانند آن است که به زیارت امام حسین علیه السلام رفته است». امامزاده هایی در ایران و دیگر کشورها وجود دارند که از اعتبار شایانی برخوردار می باشند. مانند امامزاده احمد بن موسی الکاظم (معروف به شاه چراغ) در شیراز، امامزاده علی بن محمدباقر در اردهال کاشان و دیگر امامزاده هایی که قدمت تاریخی دارند و سالیان سال، مرکزی برای برگزاری مراسم دینی و توسلات معنوی مردم بوده اند، مورد تأیید هستند، هر چند شجره نامه معتبری نداشته باشند. البته متأسفانه قریب به نوددرصد این امامزادگان، در عین آن که مورد تأیید و احترام می باشند، به علل گوناگون فاقد شجره نامه اند و تهیه شجرنامه برای آنها غیرممکن می باشد. رخداد تأسف بار دیگری که در همین اواخر به وجود آمده، این است که اشخاص غیروارد، با همکاری بعضی از مراکز، اقدام به تهیه شجره نامه های جعلی و غیرواقعی برای این امامزادگان نموده اند که به هیچ عنوان مورد تأیید نمی باشند و به صورت ناآگاهانه، سبب بسیاری از مشکلات و زیر سؤال رفتن اصل این امامزاده ها می شوند؛ لذا من در همین جا از مسؤولان مربوطه درخواست می کنم، به این امر مهم اهتمام خاصی بورزند و نظارت صحیحی بر روند شناسایی و معرفی واقعی این اماکن داشته باشند.
س) روش های احراز سیادت چگونه است؟ چنان چه پیش از این عرض کردم، در اصطلاح شرع و ضوابط علم انساب، سید به کسی می گویند که از طرف پدر به یکی از ائمه معصومین برسد. برای احراز این سیادت، سه راه شرعی و معتبر داریم که این گونه اند: ۱ اشتهار (صدها ساله) یک خاندان به سیادت، به گونه ای که همه اهل محل، این خاندان را از دیرزمان به سیادت بشناسند و به سیادتشان اعتراف کنند؛ ۲ شهادت دو عادل آگاه، که در اصطلاح آن را بینه شرعی می گویند؛ یعنی چنان چه دو نفر عادل، مورد اعتماد و آگاه به مسایل نسب شناسی به سیادت کسی شهادت دهند، شرعاً مورد قبول است. ۳ وجود اسناد و مدارک بسیار معتبر در خاندان، که بر سیادت این خاندان دلالت کنند و این اسناد عبارت اند از: الف: شجره نامه معتبر که به تأیید علمای نسب شناس رسیده باشد؛ ب: اسناد سیادت که در قدیم سراغ بزرگ محل، کدخدای محل و آقای محل می رفتند و آن شخص هم از روی شناختی که با این خاندان داشت، سندی مبنی بر سیادت این خاندان می نوشت و به آنها می داد؛ ج: وجود وقف نامه ها و امثال این گونه اسناد معتبر، که سیادت این خاندان در آنها قید شده باشد. بنابراین، با این سه شیوه، سیادت یک خاندان ثابت می شود و هیچ راه دیگری، برای اثبات سیادت، شرعیت ندارد.
س) برخی از منابع نسب شناسی را جهت استفاده خوانندگان معرفی نمایید. منابع اساسی هر علمی، مهم ترین منبع شناخت آن علم اند و در علم انساب هم منابع مهمی داریم که اصول این علم را معرفی می کنند، که ما نیز شجره نامه های عرضه شده را بر اساس همین منابع ارزش گذاری می کنیم. از کتاب هایی که در این زمینه بسیار مورد توجه هستند و از جامعیت بالایی برخوردارند، یکی کتاب «عمده الطالب» تألیف علامه نسابه ابن عنبه داوودی است. دیگری کتاب «الفخری» تألیف قاضی ازورقانی، «الشجره المبارکه» تألیف فخررازی، «لباب الانساب» تألیف بیهقی، «الاصیلی» تألیف ابن طقطقی، «سراج الانساب» تألیف ابن کیا گیلانی و ده ها کتاب دیگر که به وسیله این جانب تحقیق و نشر یافته اند. البته منابع دیگری، هم چون کتاب «المجدی» و «تهذیب الانساب» عبیدلی و غیره چاپ و منتشر شده اند که مجموع این آثار در حدود چهل عنوان می شوند و برای اولین بار توسط کتابخانه مرحوم آیه الله العظمی مرعشی نجفی قدس سره چاپ و منتشر شده اند. ما هم در نظر داریم، مجموع این کتاب ها را در قالبی نو و در مجموعه ای به نام «الموسوعه النسبیه» گردآوری کنیم، که چند جلدی از آن نیز به چاپ رسیده است.
س) در مورد مجموعه «الموسوعه النسبیه» توضیحات بیشتری بفرمایید. این مجموعه از چند بخش تشکیل شده که بخش اول آن با عنوان «المعقبون من آل ابی طالب» در سه جلد به چاپ رسیده است. جلد اول (از بخش اول) در مورد امام حسن علیه السلام است و جلد دوم و سوم هم در مورد نسل امام حسین علیه السلام می باشند. بخش دوم این مجموعه، «المحدثون من آل ابی طالب» است که این بخش نیز در سه جلد تألیف شده و به چاپ رسیده است و در آن، نسب هر محدث سیدی از زمان ائمه اطهار علیهم السلام تا به امروز، با مجموع احادیث آنها گردآوری شده است. از بخش هایی دیگر این مجموعه، که هنوز به چاپ نرسیده اند، یکی «الادباء من آل ابی طالب» است، که به معرفی ادیبان سادات و نمونه اشعار آنها در طول تاریخ می پردازد. دیگری «الامراء و الحکام من آل ابی طالب» است، که به بررسی نسب ساداتی می پردازد که از حکام و امرای مملکت بوده اند. دیگری «الاعیان من آل ابی طالب» است، که به معرفی عالمان نسب شناس از سادات می پردازد. دیگری «النقباء من آل ابی طالب» است، که به معرفی نقیب هایی از سادات می پردازد. دیگری «المزارات و المشاهد من آل ابی طالب» است، که اماکن و مقابر شخصیت های سادات را معرفی می کند. دیگری «الثائرون من آل ابی طالب» است، که به معرفی قیام کنندگان از سادات در طول تاریخ می پردازد و بخش های دیگر نیز در این مجموعه «موسوعه النسبیه» هستند، که در حدود چهل مجلد، آماده چاپ و نشر می باشند. البته کتاب دیگری از این جانب با عنوان «الکواکب المشرقه» در سه جلد چاپ و منتشر شده، که در مقام نسب شناسی نیست و تنها به تاریخ سادات و شرح حال آنها می پردازد.
افق حوزه - 13 آبان 1388 - شماره 246 - در گفت وگو با مسئول پژوهشکده انساب بررسی شد:علم انساب در گذر تاریخ
کلمات کلیدی ماشینی : سادات، نسب، صلی الله علیه وآله، صلی الله علیه وآله و، علم نسب، امام، نسب سادات، پیامبر گرامی اسلام،
حجةالاسلام والمسلمین سیدمهدی رجایی، مسئول پژوهشکده انساب سادات در مصاحبه با افق حوزه، ضمن تعریف علم انساب به تبیین و تشریح برنامه ها و فعالیت های این پژوهشکده پرداخت. متن این گفت وگو در ذیل تقدیم خوانندگان ارجمند می گردد.
ضمن تعریف علم انساب، پیرامون جایگاه نسب شناسی سادات در سیره و روایات حضرات معصومین علیهم السلام توضیح دهید؟
به طور کلی، موضوع علم انساب از تعیین نسب مردم و روش های بررسی و تحقیق آن سخن می گوید و غرض آن، پیش گیری از خطا در تعیین نسب اشخاص است و چون علم انساب، مبنای شرعی، عرفی و اجتماعی بعضی از مسایل مهم می باشد، لذا از پیامبر گرامی اسلام صلی اللّه علیه وآله و ائمه اطهار علیهم السلام روایات متعدد و سفارشات بسیاری در مورد اهمیت پرداختن به علم نسب شناسی وجود دارد که من به چند روایت اشاره می کنم؛ رسول گرامی اسلام صلی اللّه علیه وآله می فرمایند: «تعلموا من انسابکم ما تصلون ارحامکم». پیامبر گرامی اسلام صلی اللّه علیه وآله در این روایت به فراگیری نسب شناسی تأکید می فرمایند و آن را منشأ صله ارحام می دانند. و هم چنین پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله در روایت دیگری نیز می فرمایند: در این روایت نیز پیامبر گرامی اسلام صلی اللّه علیه وآله بر لزوم فراگیری نسب شناسی سفارش می فرمایند و صله رحم را مبتنی بر یادگیری این علم می دانند و بیان می فرمایند: «صله رحم مایه محبت در خاندان ها می شود، ثروت انسان را فراوان می کند و موجب طول عمر می شود». شیخ طوسی هم در کتاب «امالی» به اسناد خود از امام رضا علیه السلام از پدران معصوم خود از رسول گرامی اسلام صلی اللّه علیه وآله روایت نموده که آن حضرت فرمودند: «کل نسب و صهر منقطع یوم القیامة سترا من اللّه علیه الانسبی و سببی»؛ یعنی تمام نسل ها تا دامنه قیامت قطع می شوند، مگر نسل پربرکت ایشان تا روز قیامت ماندگار است؛ و لذا ما می بینیم روزبه روز، نسل مبارک آن حضرات فراوان تر و مقصود خداوند از آیه: «انا اعطیناک الکوثر» آشکارتر می شود. در اهمیت نسب شناسی، با مراجعه به سیره ائمه اطهار علیهم السلام می بینیم، که حضرت علی علیه السلام پس از شهادت همسر گرامی شان، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها، در انتخاب همسر، به برادرشان عقیل، که از نسب شناسان زمان خود بوده، می فرمایند: همسری برای من انتخاب کن که از خاندان های شریف و از شجاعان عرب باشند و عقیل پس از بررسی های لازم، بانوی مجلله و مکرمه، یعنی حضرت ام البنین سلام اللّه علیها را پیشنهاد می دهد و از همین خانم، فرزند بزرگواری مانند حضرت ابوالفضل العباس سلام اللّه علیه و برادران گرامیشان به دنیا آمدند. از سوی دیگر، خداوند در آیه شریفه: قل لاأسألکم علیه اجرا الا المودة فی القربی، به مؤدت اهل بیت پیامبر گرامی اسلام صلی اللّه علیه وآله سفارش نموده که مؤدت به این خاندان، مستلزم شناخت آنها و شناخت این خاندان نیز آشنایی با علم انساب را لازم دارد.
سیر تاریخی پیدایش و تطور علم انساب از صدر اسلام تاکنون را بیان بفرمایید.
قبل از پیامبر گرامی اسلام صلی اللّه علیه وآله، نسب شناسی در میان اعراب برای شناخت قبایل رایج بود، ولی در زمان صدر اسلام و پس از آن، با افزایش ذریه پیامبر صلی اللّه علیه وآله و اهمیت ویژه این خاندان، نسب شناسی خانواده پیامبر صلی اللّه علیه وآله از اهمیت خاصی برخوردار شد. اولین کسی که در علم انساب سادات، کتاب نوشت، یحیی نسابه، فرزند حسن بن جعفر بن عبیداللّه اعرج ابن حسین اصغرابن امام زین العابدین علیه السلام بود که سلسله خاندان اهل بیت علیهم السلام از آغاز تا زمان خود را ثبت کرد.
ذریه سادات حسنی، از نوادگان کدام امام بزرگوار می باشند؟
ذریه سادات حسنی از دو فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام، یعنی حسن بن حسن )حسن مثنی( و زید بن حسن هستند. حسن مثنی، داماد حضرت امام حسین علیه السلام می باشند که از همسرش )حضرت فاطمه بنت حسین( سه فرزند به نام های: عبداللّه محض، ابراهیم غمر و حسن مثلث داشته از اینها دارای نسل می باشند و هم چنین از دو فرزند دیگرش به نام های داوود و جعفر نیز نسل دارد. زیدبن حسن، که فرزند دوم امام حسن مجتبی علیه السلام می باشد. از طریق یکی از فرزندانش به نام حسن امیر ادامه نسل یافت و نسل حسن امیر نیز از طریق شش فرزندش به نام های: قاسم، علی، اسماعیل، ابراهیم، اسحاق و زید تداوم یافت که از هر کدام از این شش فرزند، نسل های فراوان به وجود آمده است. به موازات سادات حسنی، سادات حسینی قرار دارند که به طور کامل از نسل حضرت امام زین العابدین علیه السلام می باشند. امام زین العابدین علیه السلام شش فرزند به نام های: «زید، عبداللّه باهر، عمراشرف، حسین اصغر، علی اصغر و محمدباقر» داشته که اکنون از این شش فرزند بزرگوار، نسل های گسترش یافته ای وجود دارند؛ زید شهید، که از سه فرزندش به نام های: «حسین، عیسی و محمد» نسل های فراوانی دارد؛ عبداللّه باهر برادر تنی امام محمد باقر علیه السلام است؛ حسین اصغر که از دو فرزندنش به نام های «عبیداللّه اعرج و حسن»، نسل های بسیار فراوانی دارد. نسل امام محمدباقر علیه السلام نیز کلیه سادات «صادقی، موسوی، رضوی و نقوی» می باشند. در مراحلی از تاریخ شاهدیم که سادات بر ضد حکومت های وقت قیام می کنند؛ برای مثال، در زمان منصور دوانقی عباسی، سادات حسنی هم چون محمد نفس زکیه )فرزند عبداللّه محض( در مدینه و برادرش ابراهیم باخمرا در بصره قیام می کنند که بعضی از این قیام ها به شکست منجر می شود و در نتیجه، رهبران این قیام به سرزمین های دیگر رفته و در آن سرزمین ها سلسله ای را تشکیل می دهند؛ مثلا ادریس بن عبداللّه محض، پس از شکست قیام حسین شهید فخ به مغرب می رود و در آن جا سلسله حکومت ادراسه را تشکیل می دهد و نسل فراوانی در آن سرزمین از همین ادریس به وجود می آید و برادر دیگرش، یحیی به دیلم و طبرستان می رود و در شمال ایران ذریه سادات را مستقر می سازد که امروزه نسل فراوانی از سادات، در آن سرزمین می باشد. در اوایل غیبت صغری، طبق توافقاتی که میان حکام وقت و بزرگان سادات شد، امتیازی به سادات داده شد که به تأسیس دارالنقابه ها انجامید. در این دارالنقابه ها، نقیب النقابی از طرف حکومت مرکزی تعین می شد که او برای هر شهر نقیبی مشخص می کرد. در این دارالنقابه ها، پرونده های خاصی برای سادات با عنوان «جریده» ثبت می شد. این دارانقابه ها که تا اواسط دوره حکومت صفویه وجود داشت، بهترین جا برای حفظ انساب سادات بود، اما متأسفانه این دارالنقابه ها از اواسط دوران صفویه برچیده شد و خلل بزرگی در انساب سادات به وجود آمد و پس از آن، مرکز خاصی برای ضبط و حفظ نسل سادات و کیان آنها وجود نداشت، هر چند این دارالنقابه ها در برخی از کشورهای اسلامی وجود دارد. علمای بزرگ نسب شناسی در هر زمانی برای حفظ سلسله سادات از گزند حوادث، اقدام به تألیف کتب انساب نمودند که هم اکنون مقداری از این کتاب ها در دسترس می باشند.
پیرامون خدمات نسابه های معروف هم چون آیةاللّه العظمی مرعشی نجفی قدس سره در بازسازی و احیای این دانش هم توضیحاتی را بیان کنید.
علما در طول تاریخ با تلاش خستگی ناپذیری که انجام داده اند، بانی اقدامات مهمی برای سادات شده اند و با زحمات فراوانی که کشیده اند، این علم را در طول تاریخ از صدر اسلام تاکنون بازسازی کرده و از آن پاسداری نموده اند و کتاب های فراوانی هم در این زمینه تألیف کرده و با تشکیل مراکزی درصدد حفظ سلسله نسب سادات برآمده اند، و اگر اکنون می بینید که اکثر سادات، شرح حال کاملی از نسب خود دارند، مدیون همین تلاش های علماست. مرحوم آیةاللّه العظمی مرعشی نجفی قدس سره هم، که سال ها در خدمت ایشان بودم، مقام ویژه ای در این زمینه داشتند؛ ایشان این علم را بازسازی و احیا نمودند، کتاب های خطی فراوان و ارزش مندی در این باره از کشورهای مختلف جهان جمع آوری و برای استفاده همگان، اکثر آنها را چاپ و منتشر کردند. ایشان همین طور کتاب های ارزش مندی مانند «مشجرات ال الرسول» را با قلم خودشان نوشتند و تعلیقات فراوانی هم بر کتاب «عمدةالطالب» زده اند، که اکنون در پنج جلد آماده چاپ می باشد و در واقع با جمع آوری مهم ترین مصادر و منابع نسب شناسی که حدود چهل جلد آن فعلا به چاپ رسیده، حیاتی دوباره به این علم بخشیدند.
علم نسب شناسی چه ارتباطی با علم فقه دارد؟
فقه اسلامی برای سادات، احکام ویژه ای دارد؛ برای مثال، در فقه داریم که صدقات واجب )مانند زکات فطره( غیر سیدها بر سادات حرام است و لذا حضرت زینب سلام اللّه علیها در هنگام ورود به شهر کوفه، وقتی دیدند که خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام، مورد ترحم کوفیان قرار گرفته اند و کوفیان به کودکان آنها خرما و... می دهند، آن چیزها را از دست آنها گرفتند و به کوفیان برگرداندند و فرمودند: «الصدقة علینا محرمة». در مسئله عادت زنانه نیز که فقهای عظام فرموده اند: زن قرشیه )یعنی سیده( تا شصت سال عادت ماهانه حساب می کند، ولی زن غیرقریشه )یعنی غیرسیده( تا پنجاه سال عادت ماهانه حساب می کند، شناختن سادات و جایگاه علم نسب شناسی آشکار می گردد؛ هر چند این دو مسئله مورد اختلاف فقها بوده و جای بحث دارد. هم چنین در مسئله سیادت از طرف مادر هم که بین سیدمرتضی و سایر فقها اختلاف است، مشهور فقها گفته اند: سید بر کسی اطلاق می شود که از طرف پدر به یکی از ائمه معصومین علیهم السلام منتهی گردد، ولی کسی که فقط از طرف مادر به یکی از ائمه معصومین علیهم السلام برسد، سید معنوی است و احکام فقهی سیادت بر او اجرا نمی شود.
نسب شناسی چه رابطه ای با بازشناسی و بازیابی جایگاه اجتماعی سادات دارد؟
از آنجا که سادات از زمان پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله و ائمه اطهار علیهم السلام، طبق دستورات ایشان از جایگاه ویژه ای برخوردار بودند، ضرورت داشت که در جامعه هم از دیگران تشخیص داده شوند و این موارد نیازمند علم نسب شناسی بود. البته ضرورت تمییز سادات در جامعه، سابقه تاریخی دارد که به چند نمونه آن اشاره می کنم:
1 پوشیدن عمامه سیاه برای عالمان سید و پوشیدن شال سبز برای عوامان آنها؛ چنان چه در روایات داریم که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله در روز عیدغدیر، عمامه سیاه بر سر مبارک حضرت علی علیه السلام گذاشته اند و هم چنین در روایات آمده است: هنگامی که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله حضرت علی علیه السلام را به غزوات و جنگ ها می فرستادند، عمامه سیاه بر سر مبارک آن حضرت می گذاشتند.
2 وجوب احترام به سادات و اکرام آنها که اکرام و تعظیم سادات، در واقع اکرام و تعظیم پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله و خاندان عصمت علیهم السلام است.
3 قیام )بلندشدن( برای سادات در مجالس، چنان چه از پیامبر صلی اللّه علیه وآله روایت شده: «لایقوم احد لاحد الا للحسن و الحسین و ذریتها.»
4 برگزاری مراسم عیدغدیر، که کلیه طبقات و اقشار مردم در چنین روزی به خانه سادات می روند و نسبت به سادات، ابراز محبت و خرسندی می کنند. نسبت به جایگاه اجتماعی سادات، موارد فراوانی وجود دارد، که به همین چند مورد بسنده می کنم.
نسب شناسان در مواجهه با انواع گوناگون اسناد دال بر سیادت سادات، از چه اصطلاحات خاصی استفاده می کنند؟
هر علمی دارای اصطلاحات خاص خود است، علمای نسب شناسی هم اصطلاحات خاصی را در این علم به کار برده اند، که به چند نمونه آن اشاره می کنم:
1 صحیح النسب؛ به سلسله نسبی می گویند که به شهادت شهود و بینه شرعیه، شبهه ای در اتصالشان به یکی از ائمه اطهار علیهم السلام وجود ندارد.
2 مقبول النسب؛ به گروهی گفته می شود که نسب شان برای بعضی از نسابه ها، بر اساس قرائن و شواهدی مقبول واقع شده است، ولی ممکن است برای دیگر نسب شناسان مورد قبول نباشد.
3 مردودالنسب؛ به گروهی اطلاق می شود که نسب آنها طبق قواعد و ضوابط علم نسب شناسی، مردود می باشد.
4 مشهورالنسب؛ به گروهی گفته می شود که نسب آنها با ضوابط علم انساب، سازگاری ندارد، اما سیادت آنها طبق شهرتی که دارند صحیح است.
5 فی صح؛ این اصطلاح را در جایی استفاده می کنند که نسب شخص، مجمل و مبهم باشد؛ یعنی هم احتمال دارد نسل داشته باشد و هم احتمال دارد نسل نداشته باشد.
6 اعقب؛ این اصطلاح در جایی ذکر می شود که طرف دارای عقب و نسل باشد.
7 فی نسب القطع؛ یعنی طرف دارای نسل بوده، اما به مرور زمان، نسل وی منقطع گردیده است. گفتنی است، علمای نسب شناس، رساله هایی در اصطلاحات این علم نوشته اند که بعضی از آنها به چاپ رسیده و در دسترس می باشند.
نسب شناسان با چه شیوه هایی کار می کنند؟
از زمانی که نسب شناسی پا گرفت، نسب شناسان به روش های مختلفی عمل می کردند؛ بعضی نسابه ها با سفر به اماکن مختلف و برخورد با خاندان سادات، در صدد جمع آوری انساب آنها می شدند، بعضی هم در محدوده جغرافیایی خودشان به جمع آوری و مطالعه انساب قناعت می کردند، بعضی ها نیز با استفاده از آثار دیگران، به تدوین علم الانساب می پرداختند، بعضی دیگر از نسب شناسان هم با تأسیس مرکزی، هم چون دارالنقابه به جمع آوری و تدوین انساب سادات می پرداختند و بعضی ها با استفاده از منابع حدیثی، رجالی، تاریخ و تراجم، انساب سادات را استخراج و تدوین می نمودند و هر نسابه، شیوه خاصی را ابداع می نموده و بدان عمل می کرده است. در هر کشوری هم طبق شیوه خودشان عمل می کردند و روشی که در بعضی بلاد عمل می شد، با شیوه های دیگر تفاوت داشت و این اختلاف در روش ها باعث شده که ما به قالب ریزی یک شیوه همگانی دست بزنیم. برای همین نیز در مجموعه ای به نام «الموسوعةالنسبیه»، سعی کردیم نظر نهایی هر نسب شناس را مدنظر قرار دهیم و همه آنها را در یک جا گردآوری کنیم، تا مجموعه این روش ها برای همه نسب شناسان قابل استفاده شود.
در اصطلاح به چه کسانی امامزاده می گویند؟
در لغت، به فرزندان بلافصل ائمه معصومین علیهم السلام اطلاق می شود و در اصطلاح و عرف، به هر سیدی که از نسل یکی از ائمه اطهار علیهم السلام باشد اطلاق می گردد، اما مجاز نیستیم هر سیدی که از دنیا رفت، قبرش را به عنوان امامزاده قرار دهیم، بلکه آن دسته از سادات را می توانیم امامزاده بدانیم که در زمان حیاتشان، از جایگاه اجتماعی، اخلاقی و معنوی والایی برخوردار بودند. ما می بینیم بعضی از امامزادگان، مورد عنایت بسیار خاص اهل بیت علیهم السلام قرار داشته اند؛ مثلا حضرت فاطمه معصومه سلام اللّه علیها، فرزند بلافصل حضرت امام موسی کاظم علیه السلام یکی از اینها می باشد که برادر گرامی شان، حضرت امام رضا علیه السلام در مورد ایشان می فرمایند: هر کسی که «عارفا به حقه»، مقبره او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود. یا حضرت امام هادی علیه السلام در مورد حضرت عبدالعظیم حسنی که با چند فاصله به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام می رسد می فرمایند: «هر کس قبر او را زیارت کند، مانند آن است که به زیارت امام حسین علیه السلام رفته است». امامزاده هایی در ایران و دیگر کشورها وجود دارند که از اعتبار شایانی برخوردار می باشند. مانند امامزاده احمد بن موسی الکاظم علیه السلام )معروف به شاه چراغ( در شیراز، امامزاده علی بن محمدباقر علیه السلام در اردهال کاشان و دیگر امامزاده هایی که قدمت تاریخی دارند و سالیان سال، مرکزی برای برگزاری مراسم دینی و توسلات معنوی مردم بوده اند، مورد تأیید هستند، هر چند شجره نامه معتبری نداشته باشند. البته متأسفانه قریب به نوددرصد این امامزادگان، در عین آن که مورد تأیید و احترام می باشند، به علل گوناگون فاقد شجره نامه اند و تهیه شجرنامه برای آنها غیرممکن می باشد. رخداد تأسف بار دیگری که در همین اواخر به وجود آمده، این است که اشخاص غیروارد، با همکاری بعضی از مراکز، اقدام به تهیه شجره نامه های جعلی و غیرواقعی برای این امامزادگان نموده اند که به هیچ عنوان مورد تأیید نمی باشند و به صورت ناآگاهانه، سبب بسیاری از مشکلات و زیر سؤال رفتن اصل این امامزاده ها می شوند؛ لذا من در همین جا از مسئولان ذی ربط درخواست می کنم، به این امر مهم اهتمام خاصی بورزند و نظارت صحیحی بر روند شناسایی و معرفی واقعی این اماکن داشته باشند.
روش های احراز سیادت چگونه است؟
چنان چه پیش از این عرض کردم، در اصطلاح شرع و ضوابط علم انساب، سید به کسی می گویند که از طرف پدر به یکی از ائمه معصومین علیهم السلام برسد. برای احراز این سیادت، سه راه شرعی و معتبر داریم که این گونه اند:
1 اشتهار )صدها ساله( یک خاندان به سیادت، به گونه ای که همه اهل محل، این خاندان را از دیرزمان به سیادت بشناسند و به سیادتشان اعتراف کنند؛
2 شهادت دو عادل آگاه، که در اصطلاح آن را بینه شرعی می گویند؛ یعنی چنان چه دو نفر عادل، مورد اعتماد و آگاه به مسایل نسب شناسی به سیادت کسی شهادت دهند، شرعا مورد قبول است.
3 وجود اسناد و مدارک بسیار معتبر در خاندان، که بر سیادت این خاندان دلالت کنند و این اسناد عبارت اند از: الف: شجره نامه معتبر که به تأیید علمای نسب شناس رسیده باشد؛ ب: اسناد سیادت که در قدیم سراغ بزرگ محل، کدخدای محل و آقای محل می رفتند و آن شخص هم از روی شناختی که با این خاندان داشت، سندی مبنی بر سیادت این خاندان می نوشت و به آنها می داد؛ ج: وجود وقف نامه ها و امثال این گونه اسناد معتبر، که سیادت این خاندان در آنها قید شده باشد. بنابراین، با این سه شیوه، سیادت یک خاندان ثابت می شود و هیچ راه دیگری، برای اثبات سیادت، شرعیت ندارد.
برخی از منابع نسب شناسی را جهت استفاده خوانندگان معرفی نمایید.
منابع اساسی هر علمی، مهم ترین منبع شناخت آن علم اند و در علم انساب هم منابع مهمی داریم که اصول این علم را معرفی می کنند، که ما نیز شجره نامه های عرضه شده را بر اساس همین منابع ارزش گذاری می کنیم. از کتاب هایی که در این زمینه بسیار مورد توجه هستند و از جامعیت بالایی برخوردارند، یکی کتاب «عمدةالطالب» تألیف علامه نسابه ابن عنبه داوودی است. دیگری کتاب «الفخری» تألیف قاضی ازورقانی، «الشجرةالمبارکه» تألیف فخررازی، «لباب الانساب» تألیف بیهقی، «الاCصیلی» تألیف ابن طقطقی، «سراج الانساب» تألیف ابن کیاگیلانی و ده ها کتاب دیگر که به وسیله این جانب تحقیق و نشر یافته اند. البته منابع دیگری، هم چون کتاب «المجدی» و «تهذیب الانساب» عبیدلی و غیره چاپ و منتشر شده اند که مجموع این آثار در حدود چهل عنوان می شوند و برای اولین بار توسط کتابخانه مرحوم آیةالله العظمی مرعشی نجفی قدس سره چاپ و منتشر شده اند. ما هم در نظر داریم، مجموع این کتاب ها را در قالبی نو و در مجموعه ای به نام «الموسوعةالنسبیه» گردآوری کنیم، که چند جلدی از آن نیز به چاپ رسیده است.
در مورد مجموعه «الموسوعة النسبیه» توضیحات بیشتری بفرمایید.
این مجموعه از چند بخش تشکیل شده که بخش اول آن با عنوان «المعقبون من آل ابی طالب» در سه جلد به چاپ رسیده است. جلد اول )از بخش اول( در مورد امام حسن علیه السلام است و جلد دوم و سوم هم در مورد نسل امام حسین علیه السلام می باشند. بخش دوم این مجموعه، «المحدثون من آل ابی طالب» است که این بخش نیز در سه جلد تألیف شده و به چاپ رسیده است و در آن، نسب هر محدث سیدی از زمان ائمه اطهار علیهم السلام تا به امروز، با مجموع احادیث آنها گردآوری شده است. از بخش هایی دیگر این مجموعه، که هنوز به چاپ نرسیده اند، یکی «الادباء من آل ابی طالب» است، که به معرفی ادیبان سادات و نمونه اشعار آنها در طول تاریخ می پردازد. دیگری «الامراء و الحکام من آل ابی طالب» است، که به بررسی نسب ساداتی می پردازد که از حکام و امرای مملکت بوده اند. دیگری «الاعیان من آل ابی طالب» است، که به معرفی عالمان نسب شناس از سادات می پردازد. دیگری «النقباء من آل ابی طالب» است، که به معرفی نقیب هایی از سادات می پردازد. دیگری «المزارات و المشاهد من آل ابی طالب» است، که اماکن و مقابر شخصیت های سادات را معرفی می کند. دیگری «الثائرون من آل ابی طالب» است، که به معرفی قیام کنندگان از سادات در طول تاریخ می پردازد و بخش های دیگر نیز در این مجموعه «موسوعةالنسبیه» هستند، که در حدود چهل مجلد، آماده چاپ و نشر می باشند. البته کتاب دیگری از این جانب با عنوان «الکواکب المشرقة» در سه جلد چاپ و منتشر شده، که در مقام نسب شناسی نیست و تنها به تاریخ سادات و شرح حال آنها می پردازد
هپگ اچ دی پی وی آر Hauppauge HD PVR به شما این امکان را می دهد تا برنامه های زنده را روی کامپیوتر ذخیره کنید تا بتوان مجدداً آنها را ببینید و یا این ویدیوها را به موبایل یا وسیله همراهتان انتقال دهید.
قبلاً استفاده از دی وی آرها یا همان دستگاههای ضبط دیجیتال به شما این امکان را می داد تا بتوانید برنامه های تلویزیون را آن گونه که علاقه دارید و با زمان بندی خودتان تماشا کنید. بعد از گذشت آن دوران من فکر کردم که باید بتوان این برنامه ها را روی کامپیوتر ذخیره کرد. البته هنوز تلویزیون های کابلی این قابلیت را ندارند، اما با استفاده از راه حلی که من در اینجا پیشنهاد می کنم، می توان برنامه های زنده تلویزیونی را به کامپیوتر انتقال داد و از آن استفاده کرد. چطوری؟ با ضبط کننده ویدیویی اچ دی هپگ Hauppauge HD Personal Video Recorder.
شاید تا به حال این گجت را ندیده باشید اما بسیاری از بازی خورها و عاشقان دیدن فایل های ویدیویی سال هاست برنامه های زنده تلویزیونی را از طریق آن روی کامپیوتر ذخیره می کنند. به گزارش پایگاه خبری فناوری اطلاعات برسام، از این وسیله می توان برای دیجیتالی کردن کاست های ویدیویی وی اچ اس و ضبط بازی های ایکس باکس و پلی استیشن 3 هم استفاده کرد. این یعنی عدم نیاز به پرداخت ماهیانه پول و نمایش بدون مکث و با کیفیت خوب برنامه ها.
هپگ چندین مدل مختلف از این ضبط کننده ها به بازار عرضه کرده است اما مدلی که ما به شما معرفی می کنیم قابلیت ضبط با کیفیت 720p و 1080i را دارد. برای استفاده از این وسیله سه مرحله زیر را انجام دهید:
1 – نصب سخت افزاری
اول HD PVR را به پریز برق متصل کنید. سپس کابل های کامپوننت صوت و تصویر را از قسمت خروجی جعبه تلویزیون کابلی به ورودی هپگ اچ دی پی وی آر متصل کنید. در آخر هم کابل یو اس بی را از دستگاه به کامپیوتر متصل کنید. بعد از آن درایور و برنامه Total Media Extreme را از سی دی همراه دستگاه روی کامپیوتر نصب کنید. لطفاً توجه کنید که سی دی همراه این دستگاه فقط قابل نصب روی سیستم عامل ویندوز می باشد. برای داشتن سی دی مخصوص سیستم عامل مک باید بصورت جداگانه آن را خریداری کنید.
2 – انجام تنظیمات نرم افزاری
بعد از نصب برنامه و کابل های مورد نظر می توان ضبط برنامه ها را شروع کرد. تمام برنامه ها با استفاده از Total Media Extreme انجام می شود و فایل ها در مکانی که شما انتخاب کرده اید ذخیره خواهد شد. لطفاً قبل از شروع ضبط این تنظیمات را انجام دهید:
– ورودی ویدیو: YPrPb
– ورودی صدا: S/PDIF
– حالت صدای کامپیوتر: استریو دوکاناله
– تنظیمات فرمت ضبط: روی گزینه Format Setting کلیک کنید و بیت ریت ضبط را مشاهده کنید. این تنظیمات می تواند کیفیت ضبط را مشخص کند. هرچه بیت ریت کمتر باشد کیفیت ویدیو کمتر خواهد بود، اما هرچه بیت ریت ضبط بالاتر باشد، کیفیت تصاویر ضبط شده بهتر خواهد بود.
– نوع فرمت: در اینجا شما می توانید سه فرمت را انتخاب کنید: MTS، TS و یا MP4. اگر می خواهید ویدیوهای ضبط شده را روی دیسک های بلوری ضبط کنید، فرمت TS را انتخاب کنید در غیر اینصورت MP4 بهترین انتخاب شما خواهد بود.
3 – ضبط کردن: اینجا مرحله آخر است. در پایین نرم افزار توتال میدیا اکستریم، گزینه ای را خواهید دید که روی آن نوشته شده “ذخیره در…”. از این گزینه برای انتخاب مقصد قرار گرفتن فایل ضبط شده در کامپیوتر خود استفاده کنید. بالای آن گزینه هم دکمه Capture یعنی همان ضبط و Capture Duration قرار دارد. از این گزینه برای تعیین کردن یک زمان مشخص برای ضبط استفاده کنید.
در آخر هم برای شروع ضبط روی گزینه Capture بزنید.
اگر ضبط برنامه ها برای شما یک سرگرمی است، حتماً یک هارد اکسترنال هم برای آن خریداری کنید تا با کمبود فضا مواجه نشوید.
« سید میر احمد تقوی مقدم» از عالمان برجسته دینی و از رجال سیاسی – مذهبی جنوب کشور و استان کهگیلویه و بویراحمد و موسس حوزه علیمه شهرستان کهگیلویه است که با نام «آمیر احمد» از وی یاد می شود و بیشتر مطالبی که درباره ایشان نوشته شده است بدون پسوند «مقدم» در فامیلی ایشان است. میراحمد تقوی مقدم سال .
به گزارش اتاق خبر شهر الکترونیکی دهدشت و به نقل از خبرگزاری فارس از کهگیلویه، همایش سالانه تکریم امامزادگان عصر امروز و به همت اداره اوقاف و امور خیریه شهرستان در بقعه متبرکه امامزاده میرسالار(ع) واقع در دیشموک برگزار شد.
در این مراسم که بیست و هشتمین همایش بزرگداشت امامزاده میرسالار بود میهمانان استانی،مسئولان شهرستانی و سادات امامزاده از دیشموک و استانهای همجوار حضور داشتند.
برادر عزیز حاج فریدون اسمی پور( فضای پشت سر رودزرد سادات ) پس از آبگیری سد جره به زیر آب رفتن خانه های نوادگان مرحوم سید علی محمدفرزند مرحوم سید اسداللهفرزند مرحوم سید عزیزبزرگ
برداشت عکس از http://haftkel.com/news/images/stories/aa%20fraidoon.jpg
نفر دوم ایستاده از سمت راست حاج فریدون اسمی پور . نفرپنجم سید هدایت سالاری فرزند سید مظلوم سالاری فرزند سید اسماعیل از سادات میرسالاری ساکن رودزرد سادات و دره اهوازی و هفتکل
یکمین سالگرد پرواز ملکوتیسید غلامرضا موسوی رادرا به همه سادات میرسالاریبخصوص فرزندان و نوادگان سید امینفرزند سید رضا بزرگ را از طرف خود و سایر بستگان تسلیت عرض می نمایم . بقای عمر با عزت و عاقبت بخیر برای بازماندگان سید بزرگوار از خداون متعال خواهانم . سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری )
عبدالله نام طفل امام حسين(ع) است كه در آخرين لحظات جنگ، در آغوش امام(ع) به شهادت رسيد؛ البته برخي به اشتباه او را علياصغر مينامند. در بررسي تاريخ كربلا و وقايع روز عاشورا، به صحنه جان سوزي برميخوريم كه بسياري از بزرگان و مورخان آن را نقل كردهاند و گفتهاند كه در آخرين ساعات نبرد، طفلي از امام حسين(ع) كه در آغوش ايشان بود، هدف تير دشمن قرار گرفته، به شهادت رسيد. نام اين طفل را بسياري «عبدالله» 8 و برخي «علي» 9 و يا «علياصغر»10 گفتهاند. و بعضي ديگر نيز صرفاً به كلمه طفلي از حسين(ع) اكتفا كرده، از او نامي نبردهاند.
11البته در زيارت ناحيه مقدسه چنين آمده است: سلام بر «عبدالله» طفل شيرخوار تيرخورده، در خون خويش غلطيده كه خونش به آسمان جهيد و در آغوش پدرش به تير دشمن ذبح گرديد.
12تمام منابع اتفاق دارند كه تنها يك فرزند شيرخوار امام حسين(ع) با آن كيفيت به شهادت رسيده است و تنها اختلاف در نام اوست. مرحوم مجلسي ميگويد: «نزد من صحيح اين است كه امام حسين سه پسر به نام علي داشته است».
13 «اما اختلاف درباره اسم او احتمالاً به جهت اين بوده كه اين طفل را به دو نام ميخواندند، با توجه به اين كه طبق روايتي، امام به خاطر علاقه زيادي كه به پدرش داشت، بارها نام علي را بر فرزندانش گذاشته است.»
14 آيا امام حسين(ع) دختري به نام فاطمهي صغري داشته است كه به هنگام شهادت ايشان در مدينه مانده باشد؟ در كتب معتبر تاريخ و مقاتل، نامي از فاطمه صغري ـ فرزند امام حسين(ع) ـ و ماندن وي در مدينه و عدم حضورش در كربلا، نيامده است. در فهرست اسامي فرزندان امام حسين(ع) در كتب تاريخ و مقاتل، نام دو دختر15 و يا سه دختر16 به نامهاي سكينه، فاطمه و زينب، به ثبت رسيده است و نامي از دختري به نام فاطمه صغري موجود نيست و به اتفاق همه مورخان و مقتلنويسان، امام حسين(ع) هنگام حركت از مدينه به سوي مكه، تمام فرزندان خود، فرزندان امام حسن(ع) و اهلبيت خود را، به جز محمد بنحنفيه، به همراه داشتند.
17بنابراين، از امام حسين(ع) فرزندي به نام فاطمه صغري كه در مدينه مانده باشد و در صحنه كربلا حضور نداشته باشد، در تاريخ ثبت نشده است. آيا مادر علياكبر زودتر از مادر امام سجاد با امام حسين(ع) ازدواج كرد كه نام علياكبر بر، ايشان نهاده شده است و علي اوسط و علي اصغر كدامند؟ و سن حضرت علياكبر چقدر بوده است؟ بسياري از مورّخان بر اين باورند كه امام حسين(ع) دو پسر به نام «علي» داشته است كه به «علياكبر» و «علياصغر» معروف بودند.
18 برخي نيز از سه فرزند به نامهاي «علياكبر»، «علياوسط» و «علياصغر»ياد كردهاند.
19 اما اين كه امام سجاد(ع) و علي بن الحسين شهيد جوان ـ كدام يك از اينها ميباشند، سه نظريه وجود دارد: الف ـ امام سجاد(ع) علياصغر و شهيد جوان كربلا علياكبر بوده است؛
20ب ـ عكس نظريه اول، يعني امام سجاد(ع) علياكبر بوده و شهيد كربلا علي اصغر؛
21ج ـ شهيد كربلا علياكبر، امام سجاد(ع) علياوسط و فرزند خردسالي از امام حسين(ع) علي اصغر بودهاند.
22 به عنوان شاهدي براي نظريه، اول به اين كلام امام سجاد(ع) تمسك جستهاند كه در جواب عبيدالله بن زياد وقتي كه گفت: «آيا خدا علي را نكشت؟» فرمود: «من برادري داشتم كه علي نام داشت و از من بزرگتر بود و مردم او را كشتند.»
23 البته برخي ديگر هنگام نقل اين عبارت، جمله «از من بزرگتر بود» را نياوردهاند،
24اما اينكه چرا نام يكي «علياكبر» و ديگري «علياصغر» نهاده شده، براي تمييز و عدم اشتباه بوده است. اما درباره تاريخ ازدواج امام حسين(ع) با مادران آن دو، هيچ مطلب مستندي نداريم. نام مادر جوان شهيد كربلا «ليلي دختر ابيمرة بن عروه بن مسعود الثقفيه» ميباشد
25 و برخي نامش را «آمنه» گفتهاند.
26 درباره سن ايشان نيز بسياري متعرض آن نشدهاند و برخي كه آن را بيان كردند، تاريخهاي متفاوتي گفتهاند: 18 ساله، 25 ساله،
(27) 12 ساله،
(28) 17 ساله،
(29) و تولد در دوران حكمراني عثمان.
30 از اين رو تاريخ دقيقي به دست نميدهد. در پايان شيخ مفيد كه از علماي برجستهي شيعي و مورد اعتماد ميباشد، امام سجاد(ع) را علي اكبر و شهيد كربلا را علي اصغر معرفي كرده است؛
31 همچنين ايشان در نقل فرمايش امام سجاد(ع) در مجلس ابن زياد، فقط به اين فرمايش امام اكتفا كرده كه من برادري به نام علي داشتم، و مردم او را كشتند، و اين مطلب كه او از امام سجاد(ع) بزرگتر بوده را نقل نكرده است.
32آيا امام حسين(ع) دختري به نام سكينه داشته است و اگر چنين بوده، آيا در كربلا ازدواج كرده است يا پيش از آن؟ او در كربلا چقدر سن داشته و شوهر او چه كسي است؟ آيا اين مطلب صحت دارد كه همسر ايشان «مصعب بن زبير» ـ برادر عبدالله بن زبير ـ و قاتل مختار ثقفي بوده است و بر فرض صحت، چگونه توجيه ميشود؟ با دقت و تحقيق در كتب تاريخي و مقاتل درمييابيم كه، تاريخ نويسان شيعي و سنّي وجود دختري به نام سكينه را براي امام حسين(ع) ثبت كردهاند: شيخ مفيد مينويسد: سكينه از جمله دختران امام حسين(ع) و نام مادرش «رباب» است.
33 مرحوم طبرسي نيز با ذكر اين مطلب، ميفرمايد: امام حسين(ع) وي را به عقد عبدالله بنالحسن، ـ برادر زادهاش ـ درآورد كه در روز عاشورا به شهادت رسيد،
34 و در كتاب «مقتلالحسين» آمده است: ايشان با پسر عمويش ـ عبدالله بنالحسن ـ ازدواج كرد كه در روز عاشورا، قبل از اين كه بين آنها وصلتي صورت بگيرد، به شهادت رسيد و هيچ بچهاي از ازدواج آنها به دنيا نيامد.
35 همچنين مرحوم طبرسي نقل ميكند: سكينه بنت الحسين(ع)، در روز عاشورا ده ساله بوده است.
36ذهبي نيز در كتاب «تاريخ الاسلام»، سكينه را دختر امام حسين(ع) ميداند و فهرستي از كتبي را كه از سكينه ـ بنت الحسين(ع) ـ نام آوردهاند، ذكر ميكند.
37 كه حدود بيست كتاب است؛ بنابراين، كتب بسياري از سكينه ـ دختر امام حسين(ع) ـ ياد كردهاند، كه نام برخي از آنها را، افزون بر آنچه در متن آمده، در پينوشت آوردهايم
!38امّا دربارهي سنّ آن بزرگوار، سخن روشني وجود ندارد و از مجموع اقوال مورّخان استفاده ميشود كه ايشان در جريان كربلا ازدواج كرده، يا حداقل در سنّ ازدواج بوده است. مرحوم شيخ مفيد در اين باره ميفرمايد: روايت شده كه حسن بن حسن يكي از دو دختر امام، حسين(ع) ـ عمويش ـ را براي خويش خواستگاري كرد. امام حسين(ع) به او فرمود: فرزندم، هر دخترم را كه بيشتر دوست داري، خود اختيار كن، تا او را به همسري تو درآورم. حسن حيا كرده پاسخي نداد؛ پس امام حسين(ع) فرمود: من دخترم فاطمه را براي تو اختيار كردم؛ زيرا او شباهت بيشتري به مادرم فاطمه(س) ـ دختر رسول خدا(ص)ـ دارد.
39از اين روايت استفاده ميشود كه دختر ديگر امام حسين(ع) (سكينه) است كه در آن زمان ـ قبل از جريان كربلا ـ به سن ازدواج رسيده بوده كه امام حسين(ع) حسن بن حسن را براي انتخاب يكي ازآن، دو آزاد گذاشت. ذهبي مورخ بزرگ اهل سنت نيز در كتاب «تاريخ الاسلام» ميگويد: «سكينه بنت الحسين(ع) با چند نفر ازدواج كرد كه اولشان عبدالله بن حسن بوده است و بعد از او مصعب بن زبير، عبدالله بن عثمان حزامي، زيد بن عمرو، عبدالعزيز بن مروان، و ابراهيم بن عبدالرحمن بن عوف ازدواج كرده است»
40اما اين كه آيا حضرت سكينه بعد از عبدالله بن حسن، با كس ديگري ازدواج كرده يا خير، اقوال مختلفي وجود دارد؛ ذهبي در تاريخ اسلام ميگويد: «پس مصعب با سكينه ازدواج كرد و پيش از اين كه به هم برسند مصعب كشته شد و بعد از او نيز چند نفر با سكينه ازدواج كردند.» ابي الفرج اصفهاني نيز در كتاب «الاغاني» چنين ميگويد: علي محمد علي دخيل در كتاب «سكينة بنت الحسين» بعد از نقل تمام اقوال از كتب مختلف، چنين نتيجهگيري ميكند: «اين اسامي و شوهران حضرت سكينه به شكل عجيبي، بلكه به صورت نادر مخلوط شدهاند، تا جايي كه يك اسم به دو نيم شده و از هر نيمي به تنهائي شوهري بيرون ميآيد و براي سكينه دو همسر پيدا ميشود.
»41 نيز در جاي ديگري ميگويد: «اين اقوال گوناگون دربارهي همسران حضرت سكينه، از روايات مختلفي كه در اين زمينه وجود دارد، ناشي شده است كه گاه با يكديگر اختلاف يا تناقض دارند؛ مثلاً در يك صفحه از كتاب «الاغاني» چهار روايت ديده ميشود كه همه آنها با يكديگر تناقض دارند؛
»42 باز در چند صفحه بعد، بحث را چنين جمعبندي ميكند: «اين گونه روايات قابل اعتماد و اطمينان نيست و از جمله اقوال و رواياتي كه در اين باره وجود دارد، آنچه كه نزد شيعه پذيرفتني است، اين است كه حضرت سكينه جز با پسر عمويش عبدالله بنالحسن ازدواج نكرد.
»43 علماي اهل سنت نيز در كتب خود، اين اعتقاد شيعه را نقل و با آن موافقت كردهاند. كتب ذيل از جملهي كتب شيعه و سني است كه اين موضوع را روايت كردهاند: 1. اسعاف الراغبين، ص 210؛ 2. رياض الجنان، ص 51؛ 3. اعلام الوري، ص 127؛ 4. سفينه البحار، ص 638 ؛
44: 5. مقتل الحسين، اثر مقرم، ص 330؛ 6. سكينه بنت الحسين، اثر مقرم، ص 72؛ 7. ادب الطف، ج 1، ص 162. اسارت اهلبيت(ع) چه مدت طول كشيد؟ در حادثهي كربلا پس از پايان نبرد، اهلبيت امام حسين(ع) را اسير گرفته، شهر به شهر گرداندند و در كوفه و شام به نمايش گذاشتند. اين فاجعه، نقض آشكار قوانين اسلام بود؛ چرا كه اسير گرفتن زن و مرد مسلمان از نظر اسلام مردود؛ است همان گونه كه علي(ع) نيز در جنگ جمل اسير كردن زنان را روا نشمرد و عايشه را به همراهي تعدادي از زنان به شهر خودش باز گرداند؛ اما متجاوزان اموي بازماندگان و فرزندان پيامبر(ص) را به اسارت گرفته، مثل اسيران كافر، از كوفه به شام فرستادند، چهرهي زنان اسير را بر اهالي شهرها و روستاهايي كه بر سر راه بود، نشان دادند.
45و با آنها در نهايت سنگدلي و خشونت مانند كنيزان و غلاماني كه از بيگانه گرفته باشند، رفتار كردند.
46حضرت زينب(س) هنگام عبور از كنار جسد شهدا، در اعتراض به اين اسارت فرمود: اي محمد(ص)! اينان دختران تو هستند كه به اسارت ميروند
47:روز دوازدهم محرّم، به فرمان عمر بن سعد، سپاه به سوي كوفه به راه افتاد. ابن سعد بازماندگان امام(ع) را كه خاندان پيامبر(ص)بودند، با شيوهاي درد آور به صورت اسير به كوفه آورد و مردم كوفه نيز براي ديدن اسيران، از شهر خارج شده، در كنار راه ايستاده بودند. اسيران اهلبيت(ع) به مدت نامعلومي در زندان ابنزياد ماندند و پس از كسب اطلاع ابن زياد از يزيد، به سوي شام رهسپار شد و روز اول ماه صفر 61 هـ ق به دمشق رسيدند. و با توجه به نقل صحيحي كه اسيران اهل بيت در روز بيستم ماه صفر سال 61 هجري مطابق با اولين اربعين شهادت امام حسين(ع) به كربلا رسيده باشند بايد بيش از چند روز در دمشق نمانده باشند كه شهيد قاضي طباطبايي در كتاب گرانسنگ «تحقيق در اولين اربعين سيدالشهدا(ع)» اين قول را تقويت كرده است، بنابراين ميتوان گفت مدت اسارت اهل بيت حدود يك ماه بوده است. «علي بنالحسين» در زيارت عاشورا كدام يك از فرزندان امام است؟ منظور از علي بن الحسين(ع) در زيارت عاشورا كه گفته ميشود: السلام علي علي بن الحسين. علي اكبر است؛ زيرا ما در زيارت عاشورا بر شهداي كربلا سلام ميفرستيم و از اولاد امام حسين(ع) تنها علي اكبر در كربلا به شهادت رسيد و اگر گفته شود كه علي اصغر هم در كربلا به شهادت رسيد، در جواب ميگوييم: از علي اصغر در مقاتل به عبدالله رضيع ياد شده است، نه علي اصغر
48همچنين وقتي ابن زياد در دارالاماره چشمش به امام سجاد(ع) افتاد، پرسيد چه نام داري؟ پاسخ داد علي بن الحسين. ابن زياد گفت: مگر خدا علي بن الحسين را نكشت امام سجاد فرمود: كان لي اخ اكبر مني يسمي علياً قتله الناس. برادر بزرگتري داشتم كه اسم او علي بود و مردم او را كشتند.
49 اين خود قرينهاي است بر اين كه منظور از «علي بن الحسين»(ع) در زيارت عاشورا علي اكبر است نه امام سجاد. البته شيخ مفيد امام سجاد(ع) را علي اكبر ميداند و علي، ـ جوان شهيد كربلا ـ را علي اصغر
50. در نهايت منظور از علي بن الحسين در زيارت عاشورا علي جوان و شهيد در صحراي كربلا ميباشد.
پی نوشت:
8. نسب قريش، مصعب الزبيري، ص 59، دارالمعارف، قاهره، چاپ سوم؛مقاتل الطالبين، ابوالفرج اصفهاني، ص 89، تحقيق صقر، بيروت، دارالمعرفة؛الارشاد، سلسلة المولفات، شيخ مفيد، ج 2، ص 135، دارالمفيد، بيروت، 1414 هـ؛اعلام الوري، طبرسي، ج 1، ص 478، موسسه آ ل البيت، چاپ اول 1417؛مناقب آل ابيطالب، ابنشهرآشوب، ج 4، ص 77، موسسه انتشارات علامه، چاپ علميه قم؛الاحتجاج، طبرسي، ج 2، ص 25، تحقيق خرسان، منشورات دارالنعمان، 1966 م؛كشف الغمة، الاربلي،ج 2، ص 214، تحقيق رسولي، تبريز، سوق مسجد الجامع؛تذكرة الخواص، سبط بنجوزي، ص 249، موسسه اهل بيت، بيروت، 1401. 9. بحارالانوار، ج 45، ص 46. 10. كشف الغمة، همان. 11. الملهوف علي قتلي الطفوف، سيد بن طاوس، تحقيق فارس تبريزيان، ص 168، دارالاسوة، 1375 ش؛ تاريخ يعقوبي، يعقوبي، ج 2، ص 245، دارصادر بيروت، چاپ ششم، 1995. 12. اقبال الاعمال، سيد بنطاوس، ج 3، ص 74، تحقيق جواد قيومي، الاعلام الاسلامي، چاپ اول، 1416 هـ. . 13. بحارالانوار، ج 45، ص 232. 14. بحارالانوار، ج 45، ص 329. 15. نسب قريشي، مصعب الزبيري، ص 59، دارالمعارف قاهره، چاپ سوم؛انساب الاشراف، بلاذري، ج 3، ص 1288، دارالفكر، بيروت، چاپ اول، 1417 هـ؛سلسة المؤلفات، الارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 135، دارالمفيد، بيروت، 1414 هـ؛اعلام الوري، طبرسي، ج 1، ص 478، موسسة آلالبيت، چاپ اول، 1417 هـ؛مناقب آل ابيطالب، ابنشهرآشوب، ج 4، ص 77، موسسة انتشارات علامه، چاپ علميه قم؛تذكرة الخواص، سبط بن جوزي، ص 249، موسسه اهلالبيت، بيروت، 1401 هـ؛ 16. كشف الغمه في معرفة الائمه، الاربلي، ج 2، ص 38، تحقيق رسولي، تبريز سوق مسجد الجامع. 17.تاريخ الامم و الملوك، طبري، ج 4، ص 256، بيروت، موسسه الاعلمي و الارشاد، ج 2، ص 33؛ مقتل ابيمخنف، لوطبنيحيي، ص 7، تحقيق غفاري، چاپ علميه قم، 1398 هـ؛العوالم، بحراني، 157، چاپ امير قم، تحقيق مدرسه امام مهدي(عج) چاپ اول، مقتل الحسين(ع)، خوارزمي، ص 273، نشر نورالهدي، چاپ اول، 1418 هـ؛مقتل الحسين(ع)، مقرم، ص 157، مكتبة بصيرتي، چاپ پنجم، 1394 هـ.؛ 18. الطبقات الكبري، محمد بن سعد، ج 5، ص 211، دارصادر؛نسب قريش، مصعب الزبيري، ص 57، 58، دارالمعارف، قاهره، چاپ سوم؛انساب الاشراف، بلاذري، ج 3، ص 1287، دارالفكر، بيروت، 1417 هـ، چاپ اول؛سلسلة المولفات، الارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 135، دارالمفيد، بيروت، 1414؛تذكرة الخواص، سبط بن جوزي، ص 249، موسسه اهلالبيت، بيروت، 1401؛اعلام الوري، طبرسي، ج 1، ص 478، موسسه آل البيت، 1417، چاپ اول؛ 19. مناقب آل ابيطالب، ابنشهرآشوب، ج 4، ص 77، موسسه انتشارات علامه، مطبعة علميه قم؛كشف الغمة في معرفة الائمة، الاربلي، ج 2، ص 38، تحقيق سيد هاشم رسولي، تبريز سوق المسجد الجامع؛ 20. الطبقات الكبري، همان و نسب قريش، همان و انساب الاشراف، همان و تذكرة الخواص، همان؛تاريخ الامم و الملوك، طبري، ج 4، ص 340، موسسه الاعلمي بيروت؛ينابيع المودة، القندوزي، انتشارات الشريف الرضي، قم، 1371 ش، چاپ اول؛نصوص من تاريخ ابيمخنف، ج 1، ص 483 و 492، تحقيق كامل سلمان جبوري، دارالمحجة البيضاء، بيروت، 1419 هـ. 21. شيخ مفيد، همان، و طبرسي، همان، وابن شهرآشوب، همان. 22. اربلي، همان و ابن شهرآشوب، همان. 23. نسب قريش، ص 58 و الطبقات الكبري، ج 5، ص 212. 24. الملهوف علي قتلي الطفوف، سيدبنطاوس، ص212، تحقيق فارس تبريزيان، دارالاسوة. 25. نسب قريش، ص 57 و الارشاد، همان و مناقب ابن شهرآشوب، و طبرسي، همان.مقاتل الطالبين، ابوالفرج اصفهاني، ص 80، تحقيق سيد احمد صقر، بيروت دارالمعرفة. 26. سبط ابن الجوزي، همان. 27. مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 109. 28. همان، ج 4، ص 77. 29. ينابيع المودة، القندوزي، ج 2، ص 415. 30. مقاتل الطالبين، ابوالفرج الاصفهاني، ص 80. 31. الارشاد، شيخ مفيد ،ج 2، ص 135. 32. همان، ص 116. 33. الارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 37، انتشارات علميه اسلاميه. 34. اعلام الوري، طبرسي، ج 1، ص 418، نشر آلالبيت، و الارشاد مفيد، ص 25، و كشف الغمة اربلي، ص 157. 35. مقتل الحسين(ع)، عبدالرزاق موسوي، ص 397، منشورات بصيرتي. 36. همان. 37. تاريخ الاسلام، الذهبي، ج 7، ص 371. دارالكتاب العربي، بيروت، لبنان. 38. مقاتل الطالبين، ابوالفرج الاصفهاني، ص 94، 119، 133، 167.ـ انساب الاشراف، البلاذري، ج 3، ص 362.ـ الثقات، ابن حنان، ج 4، ص 351، مؤسسة الكتب الثقافه.ـ التاريخ الصغير، البخاري، ج 1، ص 273، دار المعرفه، لبنان، بيروت. ـ تاريخ خليفة بن خياط، العصفري، ص 274، دار الفكر، بيروت.ـ الطبقات الكبري، محمد بن سعد، ج 8، ص 475، بيروت.ـ تهذيب الكمال، المزني، ج 6، ص 397، مؤسسة الرساله.ـ تاريخ المدينة، ابن عامر، ج 2، ص 52، و ج 29، ص 69 در صفحات مختلف، دمشق دار الفكر.ـ اكمال الكمال، ابن ماكولا، ج 4، ص 316، و ج 7، ص 107، دارالكتاب الاسلامي، القاهره.ـ بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 45، ص 169، ص 47، بيروت.ـ منتهي الآمال، شيخ عباس قمي، ج 1، ص 547، مطبوعات حسيني. 39. الارشاد، شيخ المفيد، ج 2، ص 22، ترجمه، رسولي محلاتي، انتشارات علميه اسلاميه. 40. تاريخ الاسلام، الذهبي، ج 7، ص 371، دارالكتاب العربي، لبنان، بيروت. 41. سكينه دختر امام حسين، ص 20. عليمحمدعلي دخيل، مترجم دكتر فيروز حريرچي، انتشارات اميركبير. 42. همان، ص 20 ـ 22. 43. همان، ص 20 ¬ـ 22. 44. همان، ص 20، تا 22. 45. اللهوف، سيد بنطاوس ص 152، ترجمه، محمد جواد مولوينيا، چاپ دوم، قم، انتشارات سرور، 1379. 46. همان، ص 126. 47. همان ، ص 170. 48. الارشاد، شيخ مفيد، ص 253، چاپ سوم، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، 1399 ق.نفس المهموم، شيخ عباس قمي، ص 524 ، قم، مكتبة بصيرتي، 1405 ق. 49. مقتل الحسين(ع) مقرّم، عبدالرزاق، ص 325، چاپ پنجم، بيروت، دارالكتاب الاسلامي، 1399 ق.جذوهاي از شرارة عشق حسين(ع)، حاج عباس راسخي نجفي، ص 80، چاپ اول، بيتا، 1369 ش. 50. الارشاد، ج 3، ص 135
مقبرهای است در دمشق که گویند سر مطهر حضرت ابا الفضل العباس، علی اکبر و حبیب بن مظاهر( علیهما السلام) در آنجا مدفون است.
0160 نظر
[-]
اندازه متن
[+]
به گزارش سرویس دینی جام نیوز؛
«باب الصغیر» مقبرهای در دمشق که طبق برخی روایات، محل دفن سرهای 17 تن از شهدای کربلا و یاران با وفای حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است.
بابالصغیر به معنای «درب کوچک» ، مقبرهای است در دمشق که گویند سر مطهر حضرت «ابا الفضل العباس» و «علی اکبر» علیهما السلام و «حبیب بن مظاهر» از یاران باوفای امام حسین (ع) در آنجا مدفون است. طبق برخی روایات بعضی هم گفتهاند که مدفن 17 سر از سرهای شهدای کربلاست. ضریحی بر آن ساختهاند و نام تعدادی از شهدای کربلا بر آن نقش بسته است. برخی نیز قبر «عبدالله بن جعفر» همسر حضرت زینب کبری(س) را هم آنجا میدانند.
«سید محسن امین» در صفحه 627 از جلد یک کتاب «اعیان الشیعه»، صفحه دفن سرهای آن سه بزرگوار را در آن محل پذیرفتنی میداند و میگوید: چون سرها را به شام برده، این طرف و آن طرف گرداندند و هدف یزید که اظهار پیروزی و نیز خوار کردن صاحبان آنها بود، چون این کار انجام شد، طبیعی است که همان جا دفن شده باشد و محلش محافظت شود.
در این مقبره همچنین ضریحی به نام «جنة الغرباء» وجود دارد که در آن نیز سر تعدادی از شهدایی که در روز عاشورا با امام حسین (ع) شهید شدهاند، مدفون شده است.
افراد بسیاری در واقعه عاشورا به ایفای نقش در جبهه حق و باطل پرداختند. گروهی عاشقانه از حریم ولایت دفاع کردند و دسته دیگر، سرنوشتی ذلتبار را برای خود در دنیا و آخرت رقم زدند.
52527 نظر
[-]
اندازه متن
[+]
به گزارش سرویس دینی جام نیوز؛
دهم محرم سال 61 هجری، حادثه عظیم قیام عاشورا، شهادت حسین بن علی علیهالسلام و هفتاد و دو تن از یاران باوفای ایشان رقم خورد. قیامی که حضرت اباعبدالله(ع) برای برپایی و اقامه دین مبین اسلام، همراه خانواده خویش، حج خود را نیمهتمام رها کرد و برای ادای رسالت مهمی به سوی کربلا حرکت کرد.
افراد بسیاری در واقعه عظیم عاشورا به ایفای نقش در جبهه حق و باطل پرداختند. آنهایی که دل در گروی محبوب حقیقی نهاده بودند، در یاری امام زمان خویش بر یکدیگر سبقت گرفته، عاشقانه از حریم ولایت و حرمت فرزند رسول خدا(ص) دفاع و حمایت کردند.
اما گروهی که فریفته مال و مقام دنیوی شده بودند در جبهه مقابل حق، ایستادند و سرنوشتی ذلتبار را برای خود در دنیا و آخرت رقم زدند.
با استناد به دانشنامه 14 جلدی امام حسین(ع)، فهرستی از اصلیترین دشمنان کاروان حسینی(ع) و چگونگی مرگ آنان تهیه شده است که در جدول زیر ارائه میشود:
نام
نقش وی در کربلا
سرانجام و چگونگی مرگ
شمر بن ذیالجوشن
نقشآفرین اصلی جنایات کربلا، صدور دستور یورش همه جانبه به امام حسین(ع) و یارانش
دستگیری توسط مختار ثقفی، گردن زدن او و انداختن وی در روغن داغ
محمد بن اشعث بن قیس
نقشآفرین و فراهم کننده حوادث روز عاشورا، فرمانده نیرویی بود که مسلم را دستگیر کردند
روز عاشورا در پی نفرین امام حسین(ع) عقرب سیاهی او را نیش زد و با خواری تمام مُرد
عبید الله بن زیاد
در حادثه کربلا، همه جنایتها به دستور مستقیم عبیدالله تحقق یافت و بعد از یزید بیشترین نقش را در فاجعه عاشورا داشت
چکیدن قطره خونی از سر مبارک امام حسین(ع) بر ران او و باقی ماندن آن زخم تا آخر عمر، جسدش توسط ابراهیم بن مالک اشتر به آتش کشیده شد
یزید بن معاویه
چوب زدن بر دندانهای مبارک امام حسین(ع)
هنگام رقص و مستی به زمین خورد و مغزش متلاشی شد و صورتش همچون قیر، سیاه شد
سنان بن انس
نقش مؤثری در کشتن اباعبدالله الحسین(ع) داشت
زبانش گرفت، عقلش زائل شد و با وضع ناگواری از دنیا رفت
عمر بن سعد
مجرم شماره سوم فاجعه کربلا و فرماندهی عملیات کربلا را بر عهده داشت
به دستور مختار ثقفی به قتل رسید و سرش از تن جدا شد
حرملة بن کاهل
پرتاب تیر بر گلوی علیاصغر(ع)
مختار ثقفی دستور داد تا بدنش را تیرباران کنند
حصین بن نُمیر
فرمانده تیراندازان لشکر عمر بن سعد و تیراندازی به امام حسین(ع)
ابراهیم بن اشتر جسد او را سوزاند و سرش را برای مختار به کوفه فرستاد، سر او در مکه و مدینه آویزان ماند تا درس عبرتی برای دیگران باشد
مالک بن نُسیر کِندی
فرود آوردن ضربه بر فرق مبارک سیدالشهدا(ع)
قطع دستانش توسط همسرش و تا آخر عمر فقیر ماند
زرعه دامی
از قاتلان امام(ع)
هنگام مرگ از گرمای شکم و سردی پشتش صیحه میزد و میگفت به من آب دهید
محمد بن اشعث
هتک حرمت امام حسین(ع)
توسط نیش عقرب در هنگام قضای حاجت مُرد
عبدالله بن حَوزه
تیراندازی به سوی لشکر ابا عبدالله(ع)
قطع پای راست او توسط مسلم بن عوسجه، اسب با حرکت تند، سر او را به هر سنگ و کلوخی کوبید تا به دوزخ رفت
شبث بن ربعی
با شمشیر به صورت مبارک امام حسین(ع) زد
ابراهیم بن مالک اشتر آنقدر رانهایش را برید تا مرد. سپس سرش را جدا و جسدش را سوزاند
ابحر بن کعب
برداشتن مقنعه حضرت زینب(س) و کشیدن گوشواره از گوش ایشان
ابراهیم بن مالک اشتر، دست و پاهایش را قطع کرد، چشمهایش را از حدقه درآورد
شرحبیل
از پشت بر صورت امام حسین(ع) زد
مختار او را با آتش سوزاند
عمروبن حجاج
در روز عاشورا آب را بر روی اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش بست، امام(ع) را خارج شده از دین نامید و از جمله حاملان سرهای شهداء به کوفه بود
به نفرین امام حسین(ع) گرفتار و از شدت تشنگی در بیابان هلاک شد
احبش بن مرثد(اخنس)
با اسب بر بدن مبارک امام حسین(ع) تاخت و عمامه حضرت را به غارت برد
پس از واقعه عاشورا وقتی در صحنه جنگ ایستاده بود، تیری از کمان، رها و به قلبش اصابت کرد و مرد
عبدالله بن ابی حُصین
آب را بر سیدالشهداء(ع) بست و با بیشرمی به امام گفت: ای حسین! به خدا سوگند، جرعهای از آب نخواهی چشید تا از تشنگی بمیری
به نفرین امام حسین(ع) مبتلا و به بیماری استسقاء گرفتار شد، هرچه آب مینوشید تشنگیاش برطرف نمیشد تا اینکه هلاک شد
بَجدل بن سُلیم
انگشت مبارک امام(ع) را برای در آوردن انگشتر برید
مختار او را دستگیر، دست و پاهایش را برید آنقدر در خون غلتید تا هلاک شد
اسحاق بن حَیوه حضرمی
داوطلبانه بر پیکر امام حسین(ع) تاخت و پیراهن حضرت را به غارت برد
با پوشیدن پیراهن اباعبدالله(ع) به مرض پیسی مبتلا شد و موهایش ریخت، توسط مختار دستگیر شد و دستور داد بر بدنش تاختند تا به هلاکت رسید
به خدا چیزى که مرا وادار میکند از دو فرزندم دست کشیده، مصیبتشان را بر خود آسان سازم این است که...
031 نظر
[-]
اندازه متن
[+]
به گزارش سرویس دینی جام نیوز؛
هر یک از روزهای دهه اول محرم به یک عنوان که غالبا نام شهدای کربلا است، مشهور گردیده و ستایشگران اهل بیت (ع) با ذکر مصائب صاحب نام آن روز به عنوان مقدمه، عزای حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را اقامه می نمایند. بنا بر سنت روضه خوانی معمول، روزهای سوم تا ششم محرم ذاکران اهل بیت(ع)، با بیان اشعاری به ذکر مصائب یاران و اصحاب امام حسین(ع) می پردازند از جمله فرزندان حضرت زینب(س) که با وی به کربلا رهسپار شده در رکاب مولای خود ابا عبدالله الحسین(ع) به شهادت رسیدند.
مطابق گزارش شیخ مفید دو تن از فرزندان حضرت زینب(س) در کربلا همراه امام حسین(ع) بودند: عبد اللَّه بن جعفر (شوهر زینب) دو فرزند خود عون و محمد را نزد امام حسین(ع) فرستاد و نامهای نیز به وسیله آن دو براى آن حضرت فرستاد که در آن چنین نوشته بود: «اما بعد تو را به خدا قسم میدهم، زمانی مرا خواندى از این سفر برگرد؛ زیرا من از این راهى که بر آن میروى بر تو ترسناکم از اینکه هلاکت تو و پریشانى خاندانت در آن باشد، و اگر امروز تو از میان بروى روشنایى زمین خاموش خواهد شد؛ زیرا تو چراغ فروزان راه یافتگان و آرزو و امید مؤمنان هستى، و به راهى که میروى شتاب مکن تا من به دنبال این نامه خدمت شما برسم و السلام».
عبد اللَّه(این نامه را فرستاد و از آن سو) به نزد عمرو بن سعید (حاکم مکه) رفته از او درخواست کرد امان نامه براى امام حسین(ع) بفرستد و او را آرزومند سازد که از این راه باز گردد، عمرو بن سعید نامهای براى آن حضرت نوشت و در آن نامه او را امیدوار به نیکى و صله کرد و بر جانش امان داد، و آن نامه را به وسیله برادرش یحیى بن سعید فرستاد، پس یحیى و عبد اللَّه بن جعفر به آن حضرت رسیده و پس از آنکه پسران خود را فرستاده بود (خود نیز آمده) و نامه عمرو بن سعید را به او دادند و در بازگشت آن حضرت تلاش بسیار کردند،
سید الشهداء(ع) فرمود: «من رسول خدا(ص) را در خواب دیدم و مرا به آنچه به دنبال آن میروم دستور فرمود»، آن دو گفتند: آن خواب چه بوده؟ امام(ع) فرمود: «آن را براى کسى نگفته و نخواهم گفت تا خداى خویش را دیدار کنم»، پس همین که عبد اللَّه بن جعفر از بازگشت آن حضرت ناامید شد به دو فرزند خود عون و محمد دستور داد امام حسین(ع) را همراهی کنند و در رکابش شمشیر زنند، و خود با یحیى بن سعید به مکه بازگشت. و در نهایت این دو فرزند زینب و عبدالله بن جعفر در کربلا به درجه رفیع شهادت نائل شدند.
عبدالله نه تنها با همراهی حضرت زینب(س) با امام حسین(ع) مخالف نبود که حتی فرزندان خود را نیز به کربلا فرستاد و آنها در رکاب امام(ع) شهید شدند. همچنین عبدالله در خانهاش مجلسی عزا برپا کرد و پسر عموهایش و مردم به دیدار و تسلیت او میآمدند. عبد الله رو به همنشینان خویش کرد و گفت: «خداى عزّ و جلّ-[را در هر مصیبتى] حتى بر شهادت حسین(ع) حمد و سپاس میگویم، اگر با دستهایم به حسین کمک و یارى نکردهام لااقل دو فرزندم با او مواسات و یارى نمودهاند.
به خدا سوگند، اگر نزدش حاضر بودم دوست میداشتم از او جدا نشوم تا در رکابش کشته شوم! به خدا چیزى که مرا وادار میکند از دو فرزندم دست کشیده، مصیبتشان را بر خود آسان سازم این است که آن دو در حال پایدارى و یارى برادر و عمو زادهام حسین، از دست رفتهاند».
در روز عاشورا زینب (س) لباس نو بر تن عون و محمد کرد و آنها را از گرد و غبار تمیز نمود و سرمه بر چشمانشان کشید و شمشیر به دستشان داد، و آنها را آماده شهادت ساخت، سپس آن دو را به حضور برادرش حسین (ع) آورد و اجازه خواست که آنها به میدان بروند.
امام نخست اجازه نمی داد، حتی فرمود: شاید همسرت عبدالله خشنود نباشد، زینب عرض کرد: چنین نیست، بلکه همسرم به خصوص به من سفارش کرد که اگر کار به جنگ کشید پسرانم جلوتر از پسران برادرت به میدان بروند. زینب (س) بیشتر اصرار کرد، سرانجام امام اجازه داد، زینب آن دو گل را به میدان فرستاده است». آن دو برادر به جنگ پرداختند، سرانجام محمد به شهادت رسید، عون کنار بدن گلگون محمد آمد و گفت: «برادرم شتاب مکن به زودی من نیز به تو میپیوندم».
محمد نیز جنگید تا به شهادت رسید، امام حسین (ع) پیکر پاک آن دو نوجوان را بغل گرفت در حال که پاهایشان به زمین کشیده می شد آنها را به سوی خیمه آورد.
عجیب آنکه بانوان به استقبال جنازه های آنها آمدند، همیشه زینب (س) در پیشاپیش بانوان بود، ولی این بار زینب (س) دیده نمیشد، او از خیمه بیرون نیامده بود تا مبادا چشمش به پیکرهای به خون تپیده پسرانش بیفتد و بی تابی کند و از پاداشش کم بشود. و شاید از این رو که مبادا برادرش او را در این حال بنگرد و در برابر خواهر شرمنده یا بی جواب بماند. حضرت زینب (س) در این هنگام بیرون نیامد، ولی برای علی اکبر(ع) در پیشاپیش بانوان به استقبال آمد.
۵۶۸A – برای اتصال Client به سوئیچ استفاده می شود. ترکیب رنگ این استاندارد ها را می توانید بر روی keystone ها ببینید. این استاندارد به نام Straight-Through نیز معروف است.
۵۶۸B – برای ایجاد کابل های Cross Over استفاده می شود . کاربرد این کابل ها در اتصال دو (Network-Interface) به یکدیگر است.
قول مشهور و قریب به یقین این است که امام رضا تنها یک فرزند داشته و آن هم امام جواد (ع) است.
یک پژوهشگر تاریخ اسلام با اشاره به تعداد بسیار زیاد فرزندان امام موسی کاظم(ع) گفت: قول تک فرزند داشتن امام رضا(ع) مسجّل و مسلم است و سایر نقل قولها در منابع اهل تسنن ارائه شده است.
قول مشهور و قریب به یقین این است که امام رضا(ع) تنها یک فرزند داشته که همان امام جواد(ع) است اما نقلی مهم وجود دارد که ایشان یک دختر به نام فاطمه هم داشتهاند بنابراین دیگر نقل قولها درباره فرزندان امام رضا در منابع اهل تسنن موجود است، به مناسبت دهه کرامت و میلاد امام رضا(ع) در گفتوگو با محمدحسین رجبی دوانی، کارشناس تاریخ اسلام به برخی از شبهات مطرح شده درباره فرزندان امام موسیکاظم، امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) پرداختیم که در ادامه میخوانیم:
نسل ائمه (ع) در دوران منصور عباسی در معرض خطر نابودی بود
*یک شبههای که درباره امام موسی کاظم(ع) مطرح است این است که چگونه ایشان که در میانسالی به شهادت رسیدند از خودشان فرزندان زیادی به یادگار گذاشتند؟ آیا امامزادگان منسوب به ایشان صحت دارند؟
- درست است که امام کاظم(ع) از سال ۱۷۹ تا ۱۸۳ هـ.ق در زندان هارون الرشید بودند، عمر مبارک ایشان هم بیش از ۵۵ سال نبود که در زندان به شهادت رسیدند، اما بیش از هر امام دیگری از خود فرزند به یادگار گذاشتند علت هم این است که در آغاز امامت ایشات و امامت پدر بزرگوارشان، امام صادق(ع) منصور عباسی خلیفه جبار و خونریز زمان به شدت با اولاد پیغمبر در افتاده بود و گروه کثیر نوادگان آن حضرت از اولاد امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را به شهادت رسانده یا به زندان انداخته بود و بر آنها بسیار سخت گرفته بود بنابراین نسل پیغمبر(ص) با خطر نابودی مواجه بود به خصوص دوران امامت امام کاظم (ع) بعد از منصور، فرزند او مهدی عباسی روی کار آمد و پس از او فرزندش به نام موسیالهادی خلافت کرد.
در زمان موسیالهادی علویان قیامی به پا کردند به رهبری فردی به نام حسینبن علی معروف به صاحب فخر یا شهید فخر که این قیام شکست خورد و بیش از ۲۰۰ نفر از علویان به شهادت رسیدند، اینطور شد که با توجه به کشتار و کاری که منصور کرده بود و ضربه بزرگی که به خاندان پیغمبر(ص) و نوادگان او شده بود لذا جا داشت که نسل پیغمبر(ص) ازدیاد پیدا کند و امام کاظم(ع) از این رو فرزندان قابل توجهی داشت و ایشان به منظور مقابله با توطئه نابودی نسل پیغمبر(ص) فرزندان زیادی داشتند .
اطرافیان امام رضا (ع) به شوق ایشان به ایران روانه شدند
* فرزندان امام موسی کاظم که برجستهترین آنها امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) هستند بیشتر در چه محدودههای تاریخی پراکنده شدند و چطور شد که به سمت ایران آمدند؟
- امام رضا (ع) را مأمون عباسی دعوتی اجباری به مرکز حکومت خود در ایران و شهر مرو یا خراسان کرد، با ورود ایشان گروه زیادی از علویان یا برادران حضرت هم برای اینکه در جوار برجستهترین فرزند پیامبر(ص) و امام خود باشندبه طرف ایران آمدند.
همینطور حضرت معصومه(س) هم به امید دیدار برادر خود از مدینه حرکت کردند منتها در ساوه بیمار شدند و بعد فرمودند که مرا به قم ببرید، منتها چند روز از ورودشان به قم نگذشته بود که از دنیا رفتند و در همان سرزمین هم به خاک سپرده شدند، علت اصلی پس حضور امام رضا(ع) در ایران است حتی میدانیم بعد از شهادت امام رضا(ع) سیر حضور علویان در ایران ادامه پیدا میکند و این هم به سبب عشق و محبتی است که ایرانیان نسبت به فرزندان پیغمبر داشتند.
گذشته از اینکه در ایران شهرهای شیعه نشینی مثل قم، کاشان، سبزوار، توس و ری شاخص بود اما مناطق دیگر ایران هم که سنی مذهب بودند برخلاف عربهای سنی که نسبت به ائمه بی معرفت بودند، به آنها ظلم میکردند و برای آنها حرمت قایل نبودند در ایران اولاد پیغمبر حتی مورد محبت ایرانیان اهل تسنن هم بودند فلذا جایی که این بزرگواران میتوانستند احساس امنیت کنند و از معرض خلفای جور مصون باشند عمدتاً ایران بود و به همین دلیل مهم بود که به سمت ایران روانه شدند.
مسلماً حضرت معصومه(س) و امام رضا(ع) از یک مادر هستند
*به لحاظ نسب مادری کدام یک از امامزادگان با هم یکی هستند؟
- حضرت معصومه (س) مسلم است که با امام رضا (ع) از یک مادر بودند، سکینه خاتوم مادر بزرگوار امام رضا(ع) مادر حضرت معصومه (س) هم بودند اما درباره بقیه اتفاق نظر نداریم و غیر از حضرت معصومه (س) که بعد از امام رضا(ع) مهمترین فرزند امام موسی کاظم(ع) است، فرزندان سرشناس دیگری هم دارند، احمدبن موسی(ع)؛ حضرت شاهچراغ که در شیراز دفن هستند و امامزاده حمزه در شهرری، امامزاده صالح در شمیران و از همه مهمتر دو فرزند دیگر از امام کاظم (ع) که دانشمند و فقیه و محدث بودند؛ اسحاق بن موسی و علیبن موسی که عالم و دانشمند بودند و ظاهراً در مدینه زندگی میکردند از علم و دانش امام بهره برده بودند.
به یقین امام رضا(ع) تنها یک فرزند داشت
*امام رضا (ع) چند فرزند داشتند و نسلشان بیشتر از طریق کدام فرزندانشان منتقل شده است؟
-قول مشهور و قریب به یقین این است که امام رضا تنها یک فرزند داشته و آن هم امام جواد (ع) است اما نقلهای دیگری داریم، نقلی هست که آن بزرگوار دختری هم داشتند به نام فاطمه و یا چند پسر یا چند دختر داشتند اما آنها مسلم و مسجل نیست و قول تک فرزند بودن ایشان که همان امام جواد(ع) باشد، بیشتر بین علمای ما پذیرفته است، قول دیگر فرزندان ایشان در منابع اهل تسنن است.
علت ازدواج نکردن حضرت معصومه (س) نبود هم کفو ایشان بود
*درباره خود حضرت معصومه مباحثی مطرح است که هارون الرشید مانع ازدواج ایشان شد، و اصلا علت ازدواج نکردن ایشان چیست؟
-به همان دلیلی که اولاد امام کاظم زیاد بودند به همان دلایل باید گفت که حضرت معصومه (س) ایان نتوانست ازدواج کند چون هم کفو ایشان در زمان وجود نداشت.
اسلام بسیار تأکید بر ازدواج کرده و این از سنتهای پیغمبر است و بنابراین خاندان پیغمبر هم باید بیش از بر هر خاندانی به احکام رسول خدا(ص) عمل کنند اما اینکه این بزرگوار تا سن ۲۷ و ۲۸ سالگی ازدواج نکردند نه اینکه نخواهند به سنت الهی عمل کنند یا اینکه مانعی از بیرون اجازه نداده بلکه به خاطر نبودن فردی که صلاحیت، لیاقت، شایستگی و همسری او را داشته باشد چرا که بسیاری از عموزاده هاشون در انقلابها و قیامهای آن دوران به شهادت رسیده بودند و از مردم دیگر هم کسی که لیاقت ایشان را داشته یا هم کفوشان باشد، وجود نداشته است.
*بیشتر نسل سادات موسوی در ایران به کدام یک از امامزادگان باز میگردد؟
- این سادات موسوی نسلشان به امام کاظم(ع) میرسد که هم سلسله نسب و شجرهنامه دارند منتها من تحقیق خاصی در این راستا نداشتم که ببینم بیشتر سادات به کدام فرزندان حضرت میرسد اما میدانم امامزاده حمزه در شهرری و یکی از فرزندان امام نزدیکی مشهد گروه زیادی از سادات نصبشان به آنها میرسد اما اینکه در مقام قیاس باشیم، بررسی نکردم.
حضرت معصومه (س) الگوی مناسب بانوان و امام رضا (ع) الگوی بزرگ مردان مسلماناند
*با توجه به اینکه در دهه کرامت و میلاد شخصیتهای بزرگ دینی هستیم بیشتر نیاز است که در جامعه چه فرهنگسازی صورت بگیرد؟ سیره کدام یک از بزرگان باید بیشتر مورد مطالعه قرار بگیرد؟
-در دهه کرامت که بیشتر به نام امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) مزین شده، حضرت معصومه (س) میتواند یک الگوی بزرگ و مناسب برای بانوان ما باشد و امام رضا(ع) برای همگان بویژه مردان ما الگو هستند.
حضرت معصومه (س) به ظاهر جزء معصومین نیست ولی از نظر علم و زهد و معرفت در حد بسیار والا و بزرگی قرار گرفته و توانسته از فرصتها استفاده کند، با وجود این زمانی که پدر بزرگوار ایشان دستگیر و به زندان افتادند شش سال بیشتر نداشت اما در همین شش سال از محضر پدر خود بهرههای فراوان دید به گونهای که پاسخ سوالات شرعی کسانی که دسترسی به امام کاظم (ع) نداشتند را ایشان میدادند، به این اندازه از لحاظ علمی بالا بودند بنابراین ایشان اگر در جایگاه عصمت حضرت زهرا (ص) هم بود جای تعجب نداشت اما از نظر علم، دانش و معرفت از پدر و برادر عالیقدر خود بهرهها ببرد و همین علم اما معصوم است که در کنار فضایلی دیگر باعث شد تا حوزههای علمیه سراسر کشور در جوار مرقد مطهر آن حضرت پا بگیرد، رشد کند و علمای ما این افتخار را داشته باشند که در جوار ایشان تحصیل کنند و در پرتو وجود حضرت معصومه (س) به این درجات علمی نایل بشوند.
حضرت معصومه (س) برای اینکه در جوار ولایت باشد به ایران آمد
حضرت معصومه(س) در بعد علمی و ولایی، امام رضا(ع) را به عنوان مقام ولایت و امام خود میداند اما صرفا برای یک دیدار نزد برادر نرفت بلکه این مشقت را برای اینکه در جوار ولایت باشد، به جان خرید پس تا آنجا که میتوانست برای به ایران آمدن تلاش کرد، منتها نتوانست به امام رضا(ع) برسد. بانوان ما میتوانند با آنچه از زندگی کوتاه و پربار ایشان باقی مانده از او الگو بگیرند و خود را به زیورهای معنوی بیارایند.
حضرت امام رضا(ع) هم در عرصههای گوناگون برای ما رهنمودهایی گذاشتند، در سلوک با مردم، احترام به حقوق و حفظ کرامت مردم در سیره امام رضا (ع) موج میزند، مقابله با انحرافات و کژیها در عملکرد امام رضا کاملاً مشهود است، اینکه چگونه او با غلام، بردگان و افراد به لحاظ پایگاه اجتماعی پست نشست و و برخواست میکرد اما وزیر اعظم مأمون را تحویل نمیگیرد و اجازه نشستن هم به او نمیدهند.
اینها همه برای ما درس است میتوانیم از سایه این بزرگوار نهایت استفاده معنوی را ببریم و افتخار این را داشته باشیم که خود را شیعه امام رضا(ع) بدانیم.
در کشور پهناور ايران از قديم خاندان هاي سادات وجود داشتند . گروهي از ميان آنها به مقامات علمي رسيدند ، به گونه اي که در عصر و زمان خود به شهرت به سزايي نايل آمده و آوازه آنها در اقصي نقاط و حتي جهان پيچيد .
درباره خاندان هاي سادات اگر چه به صورت پراکنده و در لابه لاي کتابها مطالبي آمده است . ولي به صورت مدون در جايي ديده نشد . در اينجا ضمن بيان دو مقدمه ضروري يعني خاندان و سيد ، به سير تاريخي مهاجرت سادات به ايران و شاخه ها ي اصلي سادات موجود در ايران و نیز سادات معروف در دیگر نقاط جهان پرداخته مي شود .
خاندان
خاندان (Extenden Family) در لغت به معناي تبار ، قبيله و دودمان است و در اصطلاح به چند خانواده وابسته به هم گويند که در تمام آنها وابستگي از طريق پدر است. مترادف خاندان در زبان عربي آل مي باشد . ريشه آل از اهل است. آل در اصطلاح جز به شرفا و اعلام و زعماي قوم و طائفه اطلاق نمي.گردد و مقيد به زمان و مکان هم نيست. خاندان ها به طور کلي بر حسب منطقه جغرافيايي ، نژاد ، دين و وابستگي طبقاتي، تقسيمات متفاوت دارند. خاندان.هاي ايراني نيز بر حسب مذهب ، نسب ، نژاد و جايگاه اجتماعي به انواع گوناگون تقسيم مي. شوند:شيعي و غير شيعي ، سادات و غير سادات ، فارس و غير فارس ، سلاطين و غير سلاطين ، اصيل و غير اصيل ، علمي و غير علمي از جمله انواع خاندان هاي کشور ايران است. آثار و تأليفاتی كه در آنها از خاندان هاي سادات ايراني ياد شده است ، را مي توان تحت دو گروه اختصاصي و عمومي قرار داد . در گروه اول کتاب.هاي فراواني نوشته شد. در اين کتاب.ها، تنها به خاندان خاصي اشاره گرديد. خاندان مرعشي در ايران ، علي اکبر مرعشي ؛ شجره طيبه ، محمد باقر رضوي ؛ شجره مبارکه يا برگي از تاريخ خوزستان ، محمد جزايري ؛ شجره نامه و نسب نامه سادات مرعشي يزد و فارس ، نوشته عبد العلي عظيمي، از جمله کتا ب هاي اين گروه است.دربـاره .گروه .دوم نيز آثاري وجود دارد که بيشتر جنبه دائرة المعارفي در آن مد نظر مي.باشـد. کتاب هاي مانند : ماضي النجف و حاضرها.، تأليف شيخ جعفر آل.محبوبه.؛ طبقات اعلام الشيعة ،نوشته آقا بزرگ تهراني ؛ اعيان الشيعة ، نوشته سيد محسن عاملي و ريحانة الادب ، تأليف سيد محمد علي مدرس را مي توان داخل در اين دسته آورد.
سيد
سيد بر وزن فَعيِل به معني فاعل، از اوزان صفت مشبّهه ميباشد كه در معاني مختلف به كار رفته است. پيشوا، مهتر قوم، سردار، دانا، فاضل، آقا، حكيم، ولقب نوادگان پيغمبر (ص) ، از جمله معاني استعمال شده براي اين كلمه است. جمع سيد، اسياد وساده وسيائد، وجمع الجمع آن سادات است. كلمه سيد در قرآن كريم در يك جا به معني شوهر (سوره يوسف / 25) ودر جاي ديگر (آل.عمران / 39) به معني عابد پرهيزكار آورده شد. در عرف جامعه اسلامي، اصطلاح سيد بر نوادگان پيغمبر از نسل امام علی (ع) وفاطمه زهرا (س) اطلاق ميشود.البته بعضی دیگر معتقدهستن که نوادگان ابوطالب(ع) نیز جزءسادات محسوب میشوند. اينكه از چه زماني بر نوادگان پيغمبر كلمه سيد اطلاق شد روشن نيست. همين قدر ميدانيم كه در قرن ششم هجري قمري رواج كامل داشت. در اين عصر قبل از نام علمايی كه از اولاد پيامبر بودند، كلمه سيد آورده شد. اما در كتب قرن پنجم مثل الفهرست شيخ طوسي (متوفي 460ق) و رجال نجاشي (متوفي 450ق)، همه جا كلمه شريف استعمال شده است. واگر در جايي از آنها لفظ سيد ديده شود، به تنهايي ذكر نشده بلكه به صورت السيد الشريف ميباشد. در عصر كنوني، ايرانيان لقب سيد را براي عموم بني هاشم به كار ميبرند. ولي در حجاز براي ممتاز ساختن سادات فرزند امام حسن (ع) آنها را شريف وفرزندان امام حسين (ع) را سيد ميخوانند. در مناطق ديگر كلمه سيد مطلقاً دلالت بر هاشمي بودن ندارد.
الف - سير تاريخي مهاجرت سادات به ايران
سادات بر حسب مؤقعيت اجتماعي و زماني عصر خويش اقدام به مهاجرت مي کردند. ايران ، آسياي صغير ، يمن ، شام و شمال افريقا از جمله نواحي است که سادات در طي قرون به آنجا رفته اند. پس از ورود اسلام به ايران در قرن نخست هجري ، اولين گروه بني هاشم وارد ايران شدند. اين مهاجرت در نيمه قرن دوم هجري اندکي بيشتر ، و سپس در اواخر قرن دوم تا نيمه قرن سوم شتاب زياد گرفت. در اين زمان، گروههاي فراواني از سادات به شهر ها و نواحي مختلف کشور مانند : ارجان (بهبهان )، قم ، شيراز ، اصفهان ، جبل (همدان و ساير نقاط مرکزي ايران) و طبرستان مهاجرت کردند.اگر چه درباره مهاجرت علويان به طبرستان (مازندران و گلستان ) تحقيقات مبسوطي صورت گرفته است، ولي متأسفانه درباره مهاجرت آنان به ساير نواحي کشور تحقيق مستقلي وجود ندارد.
براي مهاجرت سادات به کشور ايران چند عامل مي توان ذکر کرد:
11. ستم بيش از حد حکام ، از شکنجه گرفته تا قتل و غارت در عراق و حجاز. قتل عام سادات به دستور معاويه ، يزيد بن معاويه ، مروان بن حکم و نيز عبيد الله بن زياد حاکم. کوفه ، نمونه هاي از اين علت است. 2. خروج عليه حاکم زمان به عناوين و اغراض مختلف ، مانند: قيام زيد بن علي(ع) عليه دستگاه هشام بن حکم. خروج زيد و پسرش يحيي موجب تحريک و کينه امويان گرديد، چه تا زماني که آنان بر کرسی خلافت بودند پيوسته به هر طريقي به بني هاشم آزار مي رسانيدند ؛ قيام يحيي بن عبد الله (برادر نفس زکيه) در طبرستان و ديلم (منطقه ای بين استان های گيلان، مازندران و قزوين) عليه حکومت هارون الرشيد (متوفي 193 ق) ؛ قيام عيسي بن زيد بن علی سجاد(ع) در زمان حکومت عباسيان ؛ قيام ابن طباطبا در کوفه در زمان هارون الرشيد و غيره
3. ولايت عهدي امام رضا (ع) در خراسان ؛ امام رضا (ع) پس از رسيدن به ولايت عهدي ، نامه اي به سادات مدينه نوشت و آنان را به ايران دعوت کرد. آمدن حضرت معصومه (ع) همراه با برادران و خواهران ديگرش ؛ و نيز آمدن بسياري از سادات از جمله هلال بن علي از نوادگان امام محمد باقر (ع) مدفون در اردهال کاشان در اوايل قرن سوم هجري قمري ، به همين سبب بوده است.
4.پديد آمدن حکومت شيعي علويان در مازندران ، که موجب جلب سادات
به خطه شمال گرديد.
5. امنيت اجتماعي و مناسب بودن شرايط زيست از قبيل آب فراوان ، زمين مرغوب و قابل کشت و زرع و غيره مانند: مهاجرت مير نظام الدين احمد مدني به دشت جاپلق اليگودرز لرستان که بر طبق تصريح وقف نامه موجود، انگيزه عمده او از مهاجرت همين علت بود. شاخه اصلی سادات کل سادات از نسل امام علی(ع) به فرزندان ایشان برمیگردند: امام حسن (ع) امام حسین(ع) محمد حنفیه عمراطرف ابولفضل العباس(ع) مفصلاً درمورد انساب سادات فوق در پست های بعدی مینویسم.
ب _ شاخه هاي اصلي سادات در ايران
در کشور پهناور ايران شش گروه عمده از سادات وجود دارند . آنها عبارتنداز
1 _ حسني ، از نسل فرزندان امام حسن مجتبي (ع) ( 3 _ 95 ق ) ؛ خاندان هاي علمی بحرالعلوم ،طباطبایی،حبوبی، بروجردي ، قاضي ، گلستانه و مدرس از اين گروه مي باشند .
2 _ حسيني ، از نسل فرزندان امام علي السجاد (ع) ( 38 _ 95 ق ) ؛ خاندان هاي علمی اشکوري ،امامي اصفهاني ، خاتون آبادي ، خامنه ای ، خسرو شاهي ،دستغيب شيرازي،فاضلی(هیّالی)،طالقا نی،غرابی، ، دشتکي،زنجانی ،سدهي ميردامادي ، شبيری زنجانی ، شهرستاني ، شهيدي ، قائم مقامي ، قزويني ، کاشاني ،مرعشي ،ميرزاي شيرازي ، ميلاني و هدايتي از اين گروه هستند . 3_ محمدي يا محمديان ، که از نسل محمد اکبرمعروف به.حنفيه ( 15 يا 18 _ 84 ق ) بوده و خود شاخه اي از سادات علوي محسوب مي شوند خاندان عقيلي اصفهاني جزو اين دسته است .
ساداتی نیزدر کشور عراق وجود دارند که منسوب هستن به حضرت عباس(ع)
5 _ رضوي يا رضويان، از نسل محمد الاعرج بن احمد بن موسي مبرقع ( 218_ 296ق) فرزند امام محمد تقي ملقب به جواد الائمه (ع) ( 195 _ 220 ق )؛ خاندان هاي علمي قصير ،مدرس رضوي و ناظري جزو اين قسم هستند .
این خانواده ها نیز جزءسادات حساب میشوند
6_ هاشمي ، از نسل عقيل و جعفر از فرزندان ابو طالب (ع) ؛ خاندان جعفري و وزينبي از اين گروه هستند .
ج _ خاندان هاي سادات ايراني
در ايران برطبق يافته هاي ميداني و کتابخانه اي بيش از 150 خاندان سادات وجوددارد. هريک از خاندان هاي سادات درتخت يکي ازشش گروه مذکور در فوق قرار مي گيرند.
خانمی از سادات همیشه در هنگام خواب پس از خواندن قران تسبیحات حضرت زهرا س را با دست میگفت که ناگهان متوجه می شود در هر کدام از بند های انگشتش ستاره ای سبز رنگ می درخشد.
+ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم آذر 1391ساعت 13:41 توسط فیروزه سادات میرکاظمی | نظر بدهید
در روستایی به نام اسفرجان که بیشتر اهالی ان از سادات هستند معجزات زیادی دیده شده از جمله شبی خانمی که دارای بیماری نا علاج بوده در بیمارستان خواب میبیند پیرزنی به نام زهرا در کنار جاده این روستا اب در استین خود کرده به او داده وشفا یافته .خانواده مریض این روستا را پیدا کرده و دقیقا همان پیر زن را در کنار جاده میبیند و بعد از ان ماجرا را برای پیر زن تعریف کرده واز او اب را طلب میکنند مریض با خوردن ان اب شفا یافت.برای شادی تمامی در گذشتگان وان پیر زن سادات صلوات
سيد به معناي آقا و اطاعت شده، رئيس و بزرگ آمده است. سيادت عنواني است اعتباري، نه تكويني و عنواني است براي مردان و زناني كه در طول نسب خويش به حضرت هاشم بن عبد مناف (جدّ دوم رسول خدا) ميرسند. هر كس سلسله نسب او به هاشم بن عبد مناف يا فرزندان او برسد، سيد محسوب ميشود.(1)
اصطلاحاً به فرزندان هاشم، بني هاشم ميگويند. برخي از اينان به عموهاي پيامبر مثل ابوطالب ، عباس و حمزه ميرسند. بنابراين فرزندان عباس عموي پيامبر كه اصطلاحاً به آنان بني عباس ميگويند، سيد محسوب ميشوند. فرزندان ابوطالب به نامهاي طالب و عقيل و جعفر طيار و علي(ع) و نسل آنان (تا كنون هر چه هستند) سيدند. پيامبر اسلام از جهت پسرانش (طيب و طاهر و قاسم و ابراهيم) چون در كودكي از دنيا رفتند، نسلي ندارد و فقط از طريق حضرت فاطمه زهرا(س) نسلش ادامه پيدا كرد كه فرزندان حضرت زهرا به نامهاي حسن و حسين و زينب و ام كلثوم از طريق پدرشان علي(ع) سيد بودند.
تمامي ائمه معصومين و فرزندانشان از طريق علي(ع) به هاشم ميرسند و سيد هستند.>
بنابراين سيادت تنها انتساب به پيامبر نيست، بلكه از جهت انتساب به طالب و علي و عقيل و جعفر (فرزندان ابوطالب) و انتساب به عباس و حمزه (عموهاي پيامبر نيز سيادت حاصل شده و حضرت علي(ع) سيد بوده است و فرزندان او نيز سيد هستند<
روايات فراوان در فضيلت ذريه و خاندان پيامبر بيان شده كه حكايت از ارزش و جايگاه بلند انتساب به پيامبر دارد. پيامبر اسلام(ص) فرمود: هر خويشي و سنتي در روز قيامت گسيخته مي شود، جز خويشي با من، خواه نسبي باشد يا سببي".(2) امام رضا(ع) نيز فرمود:ما خاندان نبوت حقي كه بر مردم داريم، به خاطر پيامبر(ص) است. هر كدام كه حق خود را كه به بركت پيامبر بر مردم واجب شده، از مردم بستاند، ولي متقابلاً حق مردم را ادا نكند، حقش ساقط خواهد بود"،(3) بنابراين روايت، همان گونه كه سادات بر مردم حق دارند، مردم نيز بر آن ها حق دارند. در ضمن همان گونه كه سادات از ارج و منزلت برخوردارند، به همان اندازه لازم است مراقبت بيشتري بر كردار خود داشته باشند . اگر كسي بتواند نسبت معنوي به پيامبر پيدا كند و خود را در راه و اهداف عالي پيامبر اسلام قرار دهد و تقوا و پرهيزگاري پيشه كند، مطمناً چنين شخصيتي مقام و جايگاه برتري خواهد داشت.
در فقه براي سادات احكام خاصي آمده است،
مثلاً گرفتن زكات از غير سيد بر آنان حرام است.
تفصيل اين احكام در كتاب هاي فقهي بيان شده
سیادت از جانب مادر
«کسی که به فرزندان من احترام بگذارد و آنان را تکریم کند ،در واقع مرا تکریم کرده است . » (پیامبر اکرم مستدرک الوسائل ، 12/367)
اگر کسی مادرش سید فاطمی باشد او نیز در زمره اولاد پیامبر (ص) قرار می گیرد،ولی به فتوای اکثر فقیهان احکام ویژه سیادت و یا برخی از آن، به او بار نمی شود.برخی از علماء کسانی را که مادرشان سید باشد را سید می دانند و حتی مستحق خمس میدانندمانند: مرحوم سید مرتضیرضوان الله تعالی علیه که فتوا داده استکه اگر کسی از طرف مادر هم به بنیهاشم انتساب داشته باشد خمس به او تعلق میگیرد و بعضی از فقهای دیگر نظیر صاحب حدائق هم این فتوا را پذیرفتهاند.
اما معروف بین امامیه آنست که فقط در صورتی از خمس میتواند استفاده کند که انتسابش از طرف پدر باشد و فتوای معمول فقهای ما هم همین است.ولی از نظر محرمیت فرقی بین سیدهای از طریق پدری یا مادر؛با انبیای اعظام وائمه اطهار ومانند آن که ارتباط نسبی از طرف مادر دارند نیست ومساله محرمیتیکسان است .
از آن رو که سادات به پیامبر منتسب هستند،باید مواظب رفتار خود باشند؛
زیرا انجام برخى اعمال از انسانهاى معمولى مشکل ایجاد نمىکند، ولى انجام آن توسط انسانهاى با شخصیت و یا اشخاصی که به رهبران دینى منتسب هستند، مشکل ایجاد مى کند.
بزنطى(راوي) مى گوید: در خدمت حضرت رضا(ع) نشسته بودم. سخن از سادات به میان آمد،عرض کردم: آیا منحرف از خاندان شما و غیر شما یکسانند؟
فرمود: « نیکوکار ما اجرش دو چندان و بدکار ما گناهش دو چندان است ».
وظیفه ما آن است که نسبت به سادات احترام بگذاريم.
همان طور که نسبت به سایر افراد احترام می گذاریم.
البته می توانیم در قالب شرایط تعریف شده توسط اسلام - آنان را امر به معروف و نهی از منکر نمایم. همین طور سعی کنیم با رفتار و گفتار خود به آن ها بفهمانیم که سزاوار است جایگاه و مقام سیادت را حفظ کنند. صرف سید بودن موجب نمی گردد که سادات از این عنوان سوء استفاده کنند. امام رضا (ع) وقتى که برادرش (زیدالنار) را دید که از خود تعریف مى کند و به سیادت خود مغرور شده و دائماً«ما چنین، ما چنان » مى گويد، فرمود: «این سخنان چیست که مى گویى ؟! اگر سخن تو درست باشد و فرزندان رسول خدا وضع استثنایى داشته باشند و خداوند بدکاران آنان را عذاب نکند و عمل نکرده، به آنان پاداش بدهد، پس تو از پدرت موسى بن جعفر نزد خدا گرامى ترى، زیرا وى خدا را بندگى کرد تا به درجات قرب نائل آمد و تو مى پندارى بى آن که بندگى خدا کنى، مى توانى در درجه موسى بن جعفر قرارگیرى ». سپس آیه «انهّ عملٌ غیر صالح » را قرائت کرد و فرمود: فرزند پیامبر و انتساب به پیغمبر و امام کافى نیست؛ عمل صالح لازم دارد.
سوال :
آیا کسانی که مادر آنان سید است از سادات و فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها محسوب می شوند و احکام سیادت را دارند ؟
حضرت آیت الله خامنه ای :
منتسبین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از طرف مادر هم از اولاد آن حضرت محسوب می شوند ولی ملاک ترتب آثار و احکام شرعی سیادت انتساب از طرف پدر است .
حضرت آیت الله فاضل لنکرانی :
احکام فقهی/خمس/ سید را ندارند امااز ذریه رسول الله محسوب می شوند .
حضرت آیت الله صافی گلپایگانی :
از فرزندان آن حضرت محسوب می شوند
ولی احکام خاص/خمس/ منتسبین از طریق پدر به جناب هاشم را ندارند .
حضرت آیت الله سیستانی :
سزاوار احترام خاص سادات هستند ولی مستحق خمس نیستند .
حضرت آیت الله مکارم شیرازی :
حکم سید را دارند ولی خمس نمی توانند بگیرند
و از لباس مخصوص سادات نمی توانند استفاده کنند
اما شرافت سیادت دارند..
حضرت آیت الله بهجت :
ذریه محسوب میشوند ولی احکام سیادت را ندارند .
حضرت آیت الله تبریزی :
موضوع خمس مربوط به کسیست که هاشمی یعنی منسوب به جناب هاشم از جانب پدر باشد .درمحرمیتشان شکی نیست
حضرت آیت الله صادقی تهرانی"
سادات محسوب میشوند وخمس هم به آنها تعلق میگیرد .
جواب تفصیلی:
كسى در این تردید ندارد كه همۀ فرزندان حضرت فاطمه زهرا (س)،فرزندان پیامبر اسلام (ص) هستند،
ولی باید توجه داشت که بین عنوان فرزند رسول خدا بودن و عنوان سید و هاشمی بودن فرق است،هر كس كه نسبتش به فاطمۀ زهرا سلام الله علیها مىرسد،از نسل پیامبر اسلام (ص) است ولی جزو سادات نیست؛ زیرا سید و هاشمی بودن عنوانی است که بر کسی که فقط از طریق پدر به هاشم منتسب باشد، صدق می کند..
براى روشنتر شدن این مسأله به چند روایت اشاره می كنیم
:1. حضرت امام موسى بن جعفر (ع) فرمود:
روزى به مجلس هارون الرشید رفتم.هارون از من سؤال کرد كهشما چطور خودتان را فرزند پیامبر (ص) و از نسل او مىدانید؟؟در صورتى كه پیامبر فرزند پسر نداشت و نسل انسان با فرزند پسر مىماند نه دختر؟
در جواب او گفتم: خداوند در قرآن مىگوید:
« ما به ابراهیم، اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را هدایت كردیم و نوح را از پیش هدایت كرده بودیم و از نژاد او داود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسى و هارون را. ما نیكوكاران را چنین پاداش مىدهیم و نیز زكریا، یحیى، عیسى و الیاس را كه همگى از صالحان هستند..
به هارون گفتم: اى هارون پدر عیسى كیست؟
گفت: عیسى پدر ندارد.
گفتم: پس چطور از نسل حضرت ابراهیم به حساب آمده است؟
پس بدان خداوند عیسى را از طریق مادر به نسل حضرت ابراهیم ملحق ساخته است. ما هم از طریق مادرمان از نسل و ذریّۀ پیامبر اسلام محسوب مىشویم...
. در تفسیر عیاشى آمده است:
روزى حجاج كسى را دنبال یحیى بن معمّر فرستاد. یحیى نزد حجاج حاضر شد. حجّاج گفت: شنیدهام تو گمان مىكنى كه حسن و حسین(ع) پسران پیامبر هستند و این را از قرآن مىگویى در صورتى كه من قرآن را از اول تا آخر خواندهام ولى این مطلب را در آن ندیدهام. یحیى گفت: شما سوره انعام را نمىخوانى؟ در سوره انعام آمده است: « ما به ابراهیم، اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را هدایت كردیم و نوح را از پیش هدایت كرده بودیم و از نژاد او داود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسى و هارون را. ما نیكوكاران را چنین پاداش مىدهیم و نیز زكریا، یحیى، عیسى و الیاس را كه همگى از صالحان » مگر عیسى در این آیه از نسل و ذریّۀ ابراهیم(ع) شمرده نشده است؟ حجاج گفت: درست مىگویى. این آیه را خواندهام[
.3. ابو جارود مىگوید:
امام باقر (ع) فرمود:
اى اباجارود اینها دربارۀ حسن و حسین(ع) به شما چه مىگویند؟ گفتم: به ما مىگویند: حسن و حسین (ع) فرزندان پیامبر(ص) نیستند. امام فرمود: شما چگونه براى آنان دلیل مىآورید؟ گفتم: ما با آیۀ "و من ذریته داود و سلیمان" استدلال مىكنیم. امام فرمود: آنان در جواب شما چه مىگویند؟ گفتم: آنان مىگویند: پسر دختر، فرزند نامیده مىشود ولى این فرزند صلبى نیست. امام فرمود: شما به آنان چه مىگویید؟ گفتم: ما آیۀ "ندع ابنائنا و ابنائكم" را براى آنان مىخوانیم كه پیامبر(ص) به حسن و حسین، پسر اطلاق كرده است. امام فرمود: آنان چه مىگویند؟ گفتم: آنان مىگویند: در زبان عربى و در میان مردم عرب، به پسران دیگران، «پسرم» اطلاق مىكنند. (پسر، پسر توست ولى شخص دیگرى به این پسر تو مىگوید: «پسرم فلان چیز را بیاور»)
امام فرمود:
اى ابا جارود از كتاب خدا برایت آیهاى مىگویم.
خداوند مىگوید:
"حرّمت علیكم امهاتكم و بناتكم"
تو از آنان بپرس آیا پیامبر مىتواند دختران حسن و حسین (ع) را بگیرد؟
اگر گفتند: مىتواند، دروغ مىگویند
و اگر بگویند نمىتواند دختران حسن و حسین (ع) را بگیرد، در این صورت ثابت مىشود كه حسن و حسین (ع) فرزندان صلبى پیامبر (ص) هستند..
بنابراین زنى كه از نسل پیامبر(ص) است، همۀ فرزندان او از نسل پیامبر(ص) هستند گرچه شوهرش سیّد نباشد، اما احکام و آثار فقهی که برای سیادت بیان شده است مختص به کسانیست که از طرف پدر انتساب داشته باشند.
حضرت امام خمینی ره در پاسخ به سؤالی در این زمینه فرموده اند :
:"گرچه منتسبین به پیامبر اكرم «صلى الله علیه و آله» از طرف مادر هم از اولاد رسول اكرم «صلى الله علیه و آله» محسوب می شوند، ولى ملاك ترتب آثار و احكام شرعى سیادت، انتساب از طرف پدر است."
گفتنی است که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) همانگونه که به پیامبر از طریق حضرت فاطمه منتسب هستند همچنین از طریق پدر یعنی حضرت علی (ع) به هاشم منتسب هستند.
صدقه دادن به سادات
به نظر اكثر مراجع دادن صدقه مستحبی به سیداشكال ندارد .در حالیكه اكثر مردم فكر می كنند دادن صدقه مستحبیبه سید حرام است.
امام خمینی: سید نمی تواند ازغیرسید زكات بگیرد ولی اگرخمس وسایر وجوهات،كفایت مخارج اورا نكند واز گرفتن زكات ناچار باشد،می توانداز غیر سید زكات بگیرد.ولی احتیاطواجب آن است كه اگر ممكن باشد، فقط به مقداری كه برای مخارج روزانه اش ناچار است بگیرد.
1:آیت الله فاضل:سید می تواند از سید زكات بگیرد ولی ازغیر سید نمی تواند......
2: آیات عظام خوئی،گلپایگانی،تبریزی،صافی:بقیه مساله ذكر نشده .
3:آیت الله بهجت:فقط به مقداری كه برای مخارج سالانه اش ضروریباشد گیردو اگر در اثناء سال بی نیاز شد آن را عودت یا با اذن زكات دهنده به مصرف مستحقین زكات برساند وخودش از خمس استفاده كند.
آیت الله مكارم:زكات گیرنده از سادات نباشد مگر اینكه زكات دهنده هم از سادات باشد، ولی اگر خمس وسایر وجوهات كفایت مخارج آن را نكندو ناچار به گرفتن زكات باشند،می تواند از غیر سادات زكات بگیرند، اما احتیاط واجب آن است كه فقط به مقدار مخارج روزانه بگیرند.
آیت الله زنجانی:سید می تواند از غیر سید زكات مستحبی بگیردولی نمی تواند از غیر سید زكات واجب بگیرد، البته اگر خمس وسایر وجوهات كفایت مخارج آن را نكند و ناچارباشد كه از زكات واجب غیر سید استفاده كند ،مانعی ندارد.
آیا گرفتن صدقه بر كسى كه مادر او سیّده است، حرام است؟
پاسخ : كسى كه مادرش سیّده است، ولى پدر او از سادات نیست،گرفتن زكات و صدقه واجب و مستحب بر او حرام نیست.
طبق فتوای مراجع هرکس فقط مادرش سیده است ازفرزندان حضرت زهرا محسوب میشود
وبخاطر انتساب به آن حضرت ازشرافت سیادت بهره مند است ودر شرف نسب آنها شکی نیست
فقط بنابر احتیاط سهم سادات به سید ازناحیه مادر نمیرسد..
مطابق با نظر آیت الله خامنه ای وفاضل لنکرانی و جوادی آملی و مکارم و بهجت و سیستانی و..اما آنهاییکه از طرف مادر سید هستند میرزا خطاب میشوند..پس در بین مردم عرف است بیشتر کسانیکه از طرف پدر سید هستند سید خوانده میشوند تادر اجرای احکام سادات اختلالی ایجاد نشود .
كسى كه مادرش سیده است، به جهت انتساب به خاندان پیامبر اكرم(ص)داراى احترام است و احكام سادات بر آن صدق نمیكند سادات که لقب فرزندان پیغمبر(ص) است و به معنای پیشوا و مهمتر و سرور آمده است،در اصطلاحعرفی به کسانی که از طرف پدر به حضرت عبدالمطلب بن هاشم، جد رسول خدا(ص) انتساب دارند،گفته میشود.
سیادت شامل فرزندان حضرت علی(ع) میشود.
بنابراین فرزندان فاطمه زهرا(س) از دو جهت سیادت دارند:
هر چند سیادت از طریق مادر نیز انتقال می یابد،اما عرفاً به آن سید نمی گویند و بعضی احکام خاص سادات را ندارند.برای شناخت سادات در جامعه باید از دانشمندانی که از علم نسب شناسی بهره کافی دارند کمک گرفت و راه هایی را که بیان کرده اند،استفاده کرد.
پاسخ حضرت آیت اللهالعظمی گلپایگانی(ره) را در این مورد بیان میکنیم:
"سیّد به معنی آقا است و از القابی است که در عرف فارسی زبانان و شیعه، کسانی که نسبشانبه واسطة فاطمة زهرا سیدّه النساء(س) به رسول خدا(ص) منتهی میشود و بر سائر علوییین نیز که به واسطة حضرت عباس یا جناب محمد حنفیّه نسبشان به امیرالمؤمنین(ع) میرسد،احتراماًگفته می شود، بلکه بر سایر هاشمیین مانند کسانی که نسبشان به جناب جعفر طیّار و عقیل می رسد، نیز سیّد میگویند و این یک نوع احترام از منتسبین به رسول خدا(ص) و از خاندان بنی هاشم است،چنان چه شیعهو اهل سنّت، سادات (خصوصو علویّیین، بالأخص فاطمییّن) را شرفا میگویند و به کسی که از اولاد حضرت امام حسین (ع) باشد، شریف حسینی گفته میشودو فرزند سیّده علویّه نیز اگرچه در عرف، سیّد و شریف،نامیده نمی شود، بواسطةمادرش به ایندودمان شریف و حضرت رسول(س) انتساب دارد و اگر مادرش از اولاد فاطمهزهرا(س) باشد، ازفرزندان پیغمبر(ص) محسوب است. بلی فقط کسانی که به وسیلة پدر هاشمی هستند،استحقاق خمس دارند."
کسی که مادر بزرگش سیّده بوده،
آیا نوه های آن ها جزء خانوادة پیامبر(ص)محسوب می شوند که اعمال خیر و شرّ آن ها دو برابر حساب شود؟
انتساب به پیامبر و اهل بیت، هم از طرف پدر ممکن است و هم از طرف مادر. بنابراین کسی که مادرش یا مادربزرگش سیده است،می توان گفت بله از فرزندان و منتسبان به پیامبر(ص) و اهل بیت است،گرچه اصطلاحاً به او سیّد گفته نمی شود و احکام سیّد را ندارد،یعنی اگر فقیر باشد، نمی توان سهم سادات به او پرداخت کرد.
ابی نصر بزنطی می گوید که به امام رضا(ع) گفتم:
منکر و گناهکار از خویشان شما با دیگران مساوی اند؟
حضرت فرمود: "کسی که از ما (اهل بیت) منکر دین و گناهکار باشد،دو گناه برای او نوشته می شود واگر اعمال خیر و حسنه انجام دهد، دو برابر پاداش می گیرد.
اصول کافی، ج 1، ص 387.
از برخی آیات و روایات استفاده می شود کسانی که به نحوی انتساب به پیامبر و اهل بیت(ع) دارند، اگر کار خوبی انجام دهند، ثوابش بیشتر است و اگر گناه کنند،گناهش بیشتر خواهد بود.
چرا افرادی که مادرشان سید است، سید محسوب نمی شوند،در صورتی که تمام فرزندان حضرت فاطمه زهرا (س) سید محسوب می شوند؟
واژه "سید" در اسلام به کسانی اطلاق می شود که نسبشان از ناحیه پدر به هاشم، جد پیامبر اسلام (ص) برسد، اگر چه از اولاد حضرت زهرا (س) نباشند. به بیان دیگر، مراد از سادات کسانی هستند که نسبشان به هاشم بر می گردد، و لازم نیست که حتماً از اولاد حضرت زهرا (س) باشند. بنابراین، فرزندان حضرت زهرا نه از آن جهت که منسوب به ایشانند سید هستند، بلکه از آن جهت که از طرف پدر و هم از ناحیه مادر به حضرت هاشم می رسند، سید محسوب می شوند.
جواب تفصیلی :
افرادی که مادرشان سیده است، از جهت سیادت منتسب به حضرت فاطمه (ع) هستند، اما توجه به این نکته ضروری است که اصطلاح "سید" منحصر در فرزندان حضرت زهرا (ع) نیست، بلکه تمام افرادی که از نظر نسب به هاشم و اولاد او می رسند هم، سید محسوب می شوند، و تمام دانشمندان مسلمان در این مسئله اتفاق دارند، و تنها مورد اختلاف در برخی از احکام مترتب بر آن است؛ نظیر پرداخت خمس، که به نظر اکثر فقها جایز نیست.
از این گفتار معلوم شد، افرادی که مادرشان سید است، به یقین از ذریۀ رسول خدا می باشند، چناچه ائمه (ع) نیز به همین دلیل ذریۀ پیامبر به شمار می آمدند. شاهد این مسئله، روایتی است، که امام رضا (ع) در جواب مأمون خلیفۀ عباسی فرمود:
"مأمون به حضرت گفت: با تحقیقاتی که کرده ام به این نتیجه رسیده ام، فرقی بین بنی هاشم و بنی عباس از نظر حسب و نسب وجود ندارد، و از نظر فضیلت هر دو گروه یکسان می باشند، و فضائلی که شیعیان برای بنی هاشم می گویند، ناشی از هوای نفس و تعصبات است.
امام (ع) فرمود: اگر اجازه دهید جواب سؤال را می دهم، و اگر نخواهید جواب نمی دهم، مأمون گفت این سؤال را مطرح کردم تا از شما استفاده کنم، حضرت فرمود: اگر رسول خدا (ص) از میان این نیزارها بیرون آید و دختر شما را برای خود خواستگاری کند، شما چه می کنید؟ مأمون گفت، سبحان الله! آیا کسی را می توان یافت که به چنین وصلتی خشنود نباشد؟! حضرت فرمود: آیا من هم می توانم به چنین وصلتی راضی باشم؟! با لحظه ای درنگ، مأمون پاسخ داد قسم به خدا قرابت شما چسبیده به رسول خدا است".[1]
از این روایت می توان نتیجه گرفت که فرزندان و نوادگان دختری رسول خدا نیز از ذریۀ ایشان می باشند و ازدواج با آنان برای رسول خدا جایز نیست.
اما انتساب نژادی و قبیله ای از جانب پدر، امری رایج وعرفی است، در کشور ما مثل اغلب کشورهای جهان امروز، نسبت افراد را از ناحیۀ پدر به ثبت می رسانند، گر چه انتساب به مادر هم امری مسلم است، اما نکته ای که توجه به آن ضروری است، بعضی از امور عرفی در میان ملت ها را اسلام نیز به عنوان یک اصل پذیرفته است؛ دلیل این مسئله هم تعبدی است و در روایات به آن اشاره شده است. در موضوع مورد نظر در سؤال، امام کاظم (ع) بعد از بیان مستحقین خمس می فرماید: کسی که مادرش از بنی هاشم و پدرش از قبایل دیگر قریش است، می تواند از صدقات استفاده نماید و بهره ای از خمس برای او نیست؛ زیرا خداوند در قرآن گوید: "ادْعُوهُمْ لِآبائِهِم"یعنی مردم را با پدرانشان می خوانند.
ابو جارود مىگويد: امام باقر(ع) فرمود:
اى اباجارود! اينها دربارهى حسن و حسين به شما چه مىگويند؟
گفتم: به ما می گويند: حسن و حسين فرزندان پيامبر نيستند.
امام فرمود: شما چگونه براى آنان دليل مىآوريد؟
گفتم: ما با آيه ى ... و من ذريته داود و سليمان... استدلال مىكنيم.
امام فرمود: آنان در جواب شما چه مىگويند؟
گفتم: آنان می گويند:
پسر دختر، فرزند ناميده مىشود ولى اين فرزند صُلبى نيست.
امام فرمود: شما به آنان چه مىگوييد؟
گفتم: ما آيه ى ندع ابنائنا و ابنائكم... را براى آنان مىخوانيم
كه پيامبر به حسن و حسين، پسر اطلاق كرده است.
امام فرمود: آنان چه مىگويند؟
گفتم: آنان می گويند: در زبان عربى و در ميان مردم عرب،
به پسران ديگران، «پسرم» اطلاق مىكنند.
(پسر، پسر توست ولى شخص ديگرى به اين پسر تو مىگويد:
«پسرم فلان چيز را بياور»)
امام فرمود: اى ابا جارود! از كتاب خدا برايت آيهاى مىگويم.
خداوند می گويد: حرّمت عليكم امهاتكم و بناتكم...(سوره نساء، آيه 23).
تو از آنان بپرس آيا پيامبر مىتواند دختران حسن و حسين را بگيرد؟
اگر گفتند: می تواند، دروغ می گويندو اگر بگويند نمىتواند دختران حسن و حسين را بگيرد،در اين صورت ثابت مىشود كه حسن و حسين فرزندان صلبى پيامبر هستند.
(جواهر الكلام، ج 16، ص 93، كتاب الخمس، چاپ ايران).
روايات ديگرى نيز در اين موضوع آمده است.
براى آگاهى بيشتر ر.ك: جواهر، ج 16، ص 93 تا 101
بنابراين زنى كه از نسل پيامبر است،همهى فرزندان او نسل پيامبر و سيّد هستندگرچه شوهرش سيّد نباشد و در نتيجه انسان از طريق مادر هم سيادت پيدا مىكند.
شاید تا به حال شما خیلی ها رو دیده باشید كه دوست دارن منسوب
به امام علی(ع) وحضرت زهرا(س) باشند..حتما شما میدونیدكه اگر بین
مادر بزرگها و یا پدربزرگهای مادری كسی هر چند ده نسل قبل و بالاتر سیدو
سیده ای باشه این شخص به حضرت زهرا(س)محرم میشه
و حكم نوه بی بی رو داره...
اینست معنای
انا اعطیناک الکوثر..
ای رسول الله ما به تو خیر کثیر دادیم
بعضی از بزرگان فرمودهاند سیادت از طرف مادر هم به فرزند منتقل میگردد
و فرزند از طرف مادر سید میباشد.
برای کسب اطلاعات بیشتری میتوانید به کتاب فضائل السادات مراجعه نمایید.
ریشه سادات همان عظمت پیامبر(صلى الله علیه وآله)و على(علیه السلام)از نظر صفات و روحیات و اعمال است . آنان به خاطر شخصیت والایشان سید و بزرگ بودند و شعاع این شخصیت تا جد اعلاى پیامبر(ص)یعنى «هاشم» را شامل مى گردد و فرزندان او نیز از این رهگذر کسب افتخار مى کنند و احترام آنان به خاطر انتساب به پیامبر بر مسلمانان واجب است ; چرا که تنها چیزى که اجر زحمات نبى اکرم(ص)به شمار مى رود بنا به آیه «قُل لاَّ أَسْـَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى» (شورى ، 23) .
این محبت یکى از عقاید ما شیعیان است
چنان که شیخ صدوق مى فرماید :
دوستى ذریه پیامبر اعظم دوستى و محبت به خاندان عصمت و طهارت مى باشد . مادامى که بر راه پدران پاکشان باشند ، برگردن بندگان خداست تا روز قیامت و همین دوستى مزد رسالت پیامبر اکرم است .1
در این زمینه روایات فراوانى است که به برخى اشاره مى کنیم :
رسول الله ص"
علی جان تو فرزندانت را دوست نمیدارد مگر مومن و حلال زاده
و
با تو و فرزندانت دشمنی نمیکند مگر منافق و حرامزاده..
در روایتى حضرت امام محمد باقر مى فرمایند :
«طاعت ولى امر در هر دوره و عصرى براى یک نفر از ماهاست که او امام عصر و زمان خود مى باشد ; ولى محبت و دوستى نسبت به عموم سادات فرض و لازم شمرده شده است» . 2
همچنین در روایتى از پیامبر اکرم مى خوانیم :
«عیادت فرزندان هاشم «سادات » جزء فرایض و وظایف است
و زیارت آنان مستحب مى باشد» . 3
در روایت دیگر از پیامبر اکرم(ص)آمده است که مى فرمایند :
«من چند نفر را در روز قیامت شفاعت مى کنم اگر چه گناهان زیادى داشته باشند ؛
1 . کسى که به کمک ذریه ام برخیزد .
2..کسى که به هنگام تنگدستى ذریه ام از بخشش مالش دریغ نکند .
3 .کسى که ذریه ام را با قلب و زبان دوست داشته باشد . و .. . 4
علاوه بر احترام به سادات
یکى دیگر از ویژگى هاى آنان تعلق نصف خمس به آن هاست ;
یکى دیگر از ویژگى هاى آنان حرام بودن صدقه و زکات براى آنان است ;
چنان که حضرت امام صادق مى فرمایند :
«خداوند هنگامى که زکات را بر ما حرام کرد خمس را براى ما قرار داد ;
بنابراین زکات بر ما حرام است و خمس حلال» . 5
پی نوشت ها
1 . بحارالانوار ، ج 10 ، ص 393 ، چاپ تهران
2 . اصول کافى ، کلینى ، ج 3 ، ص 23
3 . سفینة البحار ، ج 1 ،ص 567
4 . بحارالانوار ، علامه مجلسى ، ج 46 ، ص 202 ، چاپ تهران
5 . وسایل الشیعه ، شیخ حرّ عاملى ، ج 6 ، ص 186 ، بحث خمس .
در حدیث است که:
خلقت الجنة لمن اطاع اللَّه و لو كان غلاما حبشیا
و خلقت النار لمن عصى اللَّه و لو كان سیدا قرشیا:
بهشت آفریده شد برای کسی که از خداوند اطاعت کند
هر چند برده ای از حبشه باشد،
و جهنم برای کسی است که معصیت نماید
هر چند سیدی از اهل قریش باشد..
بنابراین اصل در سیادت که موجب رستگاری گردد،
سیادتی است که بوسیله اعمال حاصل شود
لذا در بسیاری از روایات برای کسب سیادت ذاتی اکتساب فضایلی را ذکر فرموده اند:
من جمله در روایتی است که
امیرالمومنین روى بجانب امام حسین(ع) نموده فرمود
پسرم سیادت و آقائى چیست؟
پاسخ داد رسیدگى بقوم و قبیله نمودن و تحمل ناراحتى و جرم كشیدن
.(مواعظ امامان علیهم السلام، ترجمه ج 17، بحارالانوار 96)
و نیز فعل المعروف و اغاثة الملهوف و اقراء الضّیوف آلة السّیادة.
(تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، ص450)
احسان كردن، و بفریاد ستمدیده بیچاره رسیدن،
و مهمانى كردن مهمانان سبب بزرگى و مهترى است.
ایا فرزندان هاشم همه سید هستند ؟ آیا سیادت از طریق حضرت زهرا به ایشان رسیده است؟ ایا کسی که مادرش سیده است ،سید محسوب می شود؟ ایا بنی عباس سید بوده اند؟ و ایا بین کسی که مادرش سید است با کسی که پدرش سید است در انتقال سیادت به نسل بعدی تفاوتی دارند؟
پاسخ :
سيد به معناي آقا و اطاعت شده، رئيس و بزرگ آمده است. سيادت عنواني است اعتباري، نه تكويني و عنواني است براي مردان و زناني كه در طول نسب خويش به حضرت هاشم بن عبد مناف (جدّ دوم رسول خدا) ميرسند. هر كس سلسله نسب او به هاشم بن عبد مناف يا فرزندان او برسد، سيد محسوب ميشود.(1) اصطلاحاً به فرزندان هاشم، بني هاشم ميگويند. برخي از اينان به عموهاي پيامبر مثل ابوطالب ، عباس و حمزه ميرسند. بنابراين فرزندان عباس عموي پيامبر كه اصطلاحاً به آنان بني عباس ميگويند، سيد محسوب ميشوند. فرزندان ابوطالب به نامهاي طالب و عقيل و جعفر طيار و علي(ع) و نسل آنان (تا كنون هر چه هستند) سيدند. پيامبر اسلام از جهت پسرانش (طيب و طاهر و قاسم و ابراهيم) چون در كودكي از دنيا رفتند، نسلي ندارد و فقط از طريق حضرت فاطمه زهرا(س) نسلش ادامه پيدا كرد كه فرزندان حضرت زهرا به نامهاي حسن و حسين و زينب و ام كلثوم از طريق پدرشان علي(ع) سيد بودند. تمامي ائمه معصومين و فرزندانشان از طريق علي(ع) به هاشم ميرسند و سيد هستند.> بنابراين سيادت تنها انتساب به پيامبر نيست، بلكه از جهت انتساب به طالب و علي و عقيل و جعفر (فرزندان ابوطالب) و انتساب به عباس و حمزه (عموهاي پيامبر نيز سيادت حاصل شده و حضرت علي(ع) سيد بوده است و فرزندان او نيز سيد هستند<
روايات فراوان در فضيلت ذريه و خاندان پيامبر بيان شده كه حكايت از ارزش و جايگاه بلند انتساب به پيامبر دارد. پيامبر اسلام(ص) فرمود: هر خويشي و سنتي در روز قيامت گسيخته مي شود، جز خويشي با من، خواه نسبي باشد يا سببي".(2) امام رضا(ع) نيز فرمود:ما خاندان نبوت حقي كه بر مردم داريم، به خاطر پيامبر(ص) است. هر كدام كه حق خود را كه به بركت پيامبر بر مردم واجب شده، از مردم بستاند، ولي متقابلاً حق مردم را ادا نكند، حقش ساقط خواهد بود"،(3) بنابراين روايت، همان گونه كه سادات بر مردم حق دارند، مردم نيز بر آن ها حق دارند. در ضمن همان گونه كه سادات از ارج و منزلت برخوردارند، به همان اندازه لازم است مراقبت بيشتري بر كردار خود داشته باشند . اگر كسي بتواند نسبت معنوي به پيامبر پيدا كند و خود را در راه و اهداف عالي پيامبر اسلام قرار دهد و تقوا و پرهيزگاري پيشه كند، مطمناً چنين شخصيتي مقام و جايگاه برتري خواهد داشت. در فقه براي سادات احكام خاصي آمده است،
مثلاً گرفتن زكات از غير سيد بر آنان حرام است.
تفصيل اين احكام در كتاب هاي فقهي بيان شده
سیادت از جانب مادر
«کسی که به فرزندان من احترام بگذارد و آنان را تکریم کند ،
در واقع مرا تکریم کرده است . » (پیامبر اکرم مستدرک الوسائل ، 12/367)
اگر کسی مادرش سید فاطمی باشد او نیز در زمره اولاد پیامبر (ص) قرار می گیرد،
ولی به فتوای اکثر فقیهان احکام ویژه سیادت و یا برخی از آن، به او بار نمی شود.
برخی از علماء کسانی را که مادرشان سید باشد را سید می دانند و
حتی مستحق خمس میدانند
مانند: مرحوم سید مرتضیرضوان الله تعالی علیه که فتوا داده است
که اگر کسی از طرف مادر هم به بنیهاشم انتساب داشته باشد خمس به او تعلق میگیرد
وبعضی از فقهای دیگر نظیر صاحب حدائق هم این فتوا را پذیرفتهاند
اما معروف بین امامیه آنست که فقط در صورتی از خمس میتواند استفاده کند که انتسابش از طرف پدر باشد و فتوای معمول فقهای ما هم همین است.ولی از نظر محرمیت فرقی بین سیدهای از طریق پدری یا مادر؛با انبیای اعظام وائمه اطهار ومانند آن که ارتباط نسبی از طرف مادر دارند نیست ومساله محرمیتیکسان است .
از آن رو که سادات به پیامبر منتسب هستند،
باید مواظب رفتار خود باشند؛
زیرا انجام برخى اعمال از انسانهاى معمولى مشکل ایجاد نمىکند،
ولى انجام آن توسط انسانهاى با شخصیت و یا اشخاصی که به رهبران دینى منتسب هستند،
مشکل ایجاد مى کند.
بزنطى(راوي) مى گوید: در خدمت حضرت رضا(ع) نشسته بودم. سخن از سادات به میان آمد،
عرض کردم: آیا منحرف از خاندان شما و غیر شما یکسانند؟
فرمود: «نیکوکار ما اجرش دو چندان و بدکار ما گناهش دو چندان است».
وظیفه ما آن است که نسبت به سادات احترام بگذاريم.
همان طور که نسبت به سایر افراد احترام می گذاریم.
البته می توانیم در قالب شرایط تعریف شده توسط اسلام - آنان را امر به معروف و نهی از منکر نمایم. همین طور سعی کنیم با رفتار و گفتار خود به آن ها بفهمانیم که سزاوار است جایگاه و مقام سیادت را حفظ کنند. صرف سید بودن موجب نمی گردد که سادات از این عنوان سوء استفاده کنند. امام رضا (ع) وقتى که برادرش (زیدالنار) را دید که از خود تعریف مى کند و به سیادت خود مغرور شده و دائماً«ما چنین، ما چنان » مى گويد، فرمود: «این سخنان چیست که مى گویى ؟! اگر سخن تو درست باشد و فرزندان رسول خدا وضع استثنایى داشته باشند و خداوند بدکاران آنان را عذاب نکند و عمل نکرده، به آنان پاداش بدهد، پس تو از پدرت موسى بن جعفر نزد خدا گرامى ترى، زیرا وى خدا را بندگى کرد تا به درجات قرب نائل آمد و تو مى پندارى بى آن که بندگى خدا کنى، مى توانى در درجه موسى بن جعفر قرارگیرى ». سپس آیه «انهّ عملٌ غیر صالح » را قرائت کرد و فرمود: فرزند پیامبر و انتساب به پیغمبر و امام کافى نیست؛ عمل صالح لازم دارد.
سوال :
آیا کسانی که مادر آنان سید است
از سادات و فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها محسوب می شوند و احکام سیادت را دارند ؟
حضرت آیت الله خامنه ای :
منتسبین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از طرف مادر هم از اولاد آن حضرت محسوب می شوند ولی ملاک ترتب آثار و احکام شرعی سیادت انتساب از طرف پدر است .
حضرت آیت الله فاضل لنکرانی :
احکام فقهی/خمس/ سید را ندارند اما از ذریه رسول الله محسوب می شوند .
حضرت آیت الله صافی گلپایگانی :
از فرزندان آن حضرت محسوب می شوند
ولی احکام خاص/خمس/ منتسبین از طریق پدر به جناب هاشم را ندارند .
حضرت آیت الله سیستانی :
سزاوار احترام خاص سادات هستند ولی مستحق خمس نیستند .
حضرت آیت الله مکارم شیرازی :
حکم سید را دارند ولی خمس نمی توانند بگیرند
و از لباس مخصوص سادات نمی توانند استفاده کنند
اما شرافت سیادت دارند..
حضرت آیت الله بهجت :
ذریه محسوب میشوند ولی احکام سیادت را ندارند .
حضرت آیت الله تبریزی :
موضوع خمس مربوط به کسیست که هاشمی یعنی منسوب به جناب هاشم از جانب پدر باشد .درمحرمیتشان شکی نیست
حضرت آیت الله صادقی تهرانی"
سادات محسوب میشوند وخمس هم به آنها تعلق میگیرد .
جواب تفصیلی:
كسى در این تردید ندارد كه همۀ فرزندان حضرت فاطمه زهرا (س)،
فرزندان پیامبر اسلام (ص) هستند،
ولی باید توجه داشت که بین عنوان فرزند رسول خدا بودن و عنوان سید و هاشمی بودن فرق است،
هر كس كه نسبتش به فاطمۀ زهرا سلام الله علیها مىرسد،
از نسل پیامبر اسلام (ص) است ولی جزو سادات نیست؛
زیرا سید و هاشمی بودن عنوانی است که بر کسی که فقط از طریق پدر به هاشم منتسب باشد، صدق می کند..
براى روشنتر شدن این مسأله به چند روایت اشاره مىكنیم
:1. حضرت امام موسى بن جعفر (ع) فرمود:
روزى به مجلس هارون الرشید رفتم.
هارون از من سؤال کرد كه
شما چطور خودتان را فرزند پیامبر (ص) و از نسل او مىدانید؟؟
در صورتى كه پیامبر فرزند پسر نداشت و نسل انسان با فرزند پسر مىماند نه دختر؟
در جواب او گفتم: خداوند در قرآن مىگوید:
« ما به ابراهیم، اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را هدایت كردیم و نوح را از پیش هدایت كرده بودیم و از نژاد او داود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسى و هارون را. ما نیكوكاران را چنین پاداش مىدهیم و نیز زكریا، یحیى، عیسى و الیاس را كه همگى از صالحان هستند..
به هارون گفتم: اى هارون پدر عیسى كیست؟
گفت: عیسى پدر ندارد.
گفتم: پس چطور از نسل حضرت ابراهیم به حساب آمده است؟
پس بدان خداوند عیسى را از طریق مادر به نسل حضرت ابراهیم ملحق ساخته است. ما هم از طریق مادرمان از نسل و ذریّۀ پیامبر اسلام محسوب مىشویم...
. در تفسیر عیاشى آمده است:
روزى حجاج كسى را دنبال یحیى بن معمّر فرستاد. یحیى نزد حجاج حاضر شد. حجّاج گفت: شنیدهام تو گمان مىكنى كه حسن و حسین(ع) پسران پیامبر هستند و این را از قرآن مىگویى در صورتى كه من قرآن را از اول تا آخر خواندهام ولى این مطلب را در آن ندیدهام. یحیى گفت: شما سوره انعام را نمىخوانى؟ در سوره انعام آمده است: « ما به ابراهیم، اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را هدایت كردیم و نوح را از پیش هدایت كرده بودیم و از نژاد او داود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسى و هارون را. ما نیكوكاران را چنین پاداش مىدهیم و نیز زكریا، یحیى، عیسى و الیاس را كه همگى از صالحان » مگر عیسى در این آیه از نسل و ذریّۀ ابراهیم(ع) شمرده نشده است؟ حجاج گفت: درست مىگویى. این آیه را خواندهام[
.3. ابو جارود مىگوید:
امام باقر (ع) فرمود: اى اباجارود اینها دربارۀ حسن و حسین(ع) به شما چه مىگویند؟ گفتم: به ما مىگویند: حسن و حسین (ع) فرزندان پیامبر(ص) نیستند. امام فرمود: شما چگونه براى آنان دلیل مىآورید؟ گفتم: ما با آیۀ "و من ذریته داود و سلیمان" استدلال مىكنیم. امام فرمود: آنان در جواب شما چه مىگویند؟ گفتم: آنان مىگویند: پسر دختر، فرزند نامیده مىشود ولى این فرزند صلبى نیست. امام فرمود: شما به آنان چه مىگویید؟ گفتم: ما آیۀ "ندع ابنائنا و ابنائكم" را براى آنان مىخوانیم كه پیامبر(ص) به حسن و حسین، پسر اطلاق كرده است. امام فرمود: آنان چه مىگویند؟ گفتم: آنان مىگویند: در زبان عربى و در میان مردم عرب، به پسران دیگران، «پسرم» اطلاق مىكنند. (پسر، پسر توست ولى شخص دیگرى به این پسر تو مىگوید: «پسرم فلان چیز را بیاور»)
امام فرمود: اى ابا جارود از كتاب خدا برایت آیهاى مىگویم.
خداوند مىگوید:
"حرّمت علیكم امهاتكم و بناتكم"
تو از آنان بپرس آیا پیامبر مىتواند دختران حسن و حسین (ع) را بگیرد؟
اگر گفتند: مىتواند، دروغ مىگویند
و اگر بگویند نمىتواند دختران حسن و حسین (ع) را بگیرد،
در این صورت ثابت مىشود كه حسن و حسین (ع) فرزندان صلبى پیامبر (ص) هستند..
بنابراین زنى كه از نسل پیامبر(ص) است، همۀ فرزندان او از نسل پیامبر(ص) هستند گرچه شوهرش سیّد نباشد، اما احکام و آثار فقهی که برای سیادت بیان شده است مختص به کسانیست که از طرف پدر انتساب داشته باشند.
حضرت امام خمینی ره در پاسخ به سؤالی در این زمینه فرموده اند
:"گرچه منتسبین به پیامبر اكرم «صلى الله علیه و آله» از طرف مادر هم از اولاد رسول اكرم «صلى الله علیه و آله» محسوب مىشوند، ولى ملاك ترتب آثار و احكام شرعى سیادت، انتساب از طرف پدر است."
گفتنی است که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) همانگونه که به پیامبر از طریق حضرت فاطمه منتسب هستند همچنین از طریق پدر یعنی حضرت علی (ع) به هاشم منتسب هستند.
صدقه دادن به سادات
به نظر اكثر مراجع دادن صدقه مستحبی به سید اشكال ندارد
در حالیكه اكثر مردم فكر می كنند دادن صدقه مستحبی به سید حرام است.
"سیّد به معنی آقا است و از القابی است که در عرف فارسی زبانان و شیعه، کسانی که نسبشان به واسطة فاطمة زهرا سیدّه النساء(س) به رسول خدا(ص) منتهی میشود و بر سایر علویین نیز که به واسطة حضرت عباس یا جناب محمد حنفیّه نسبشان به امیرالمؤمنین(ع) میرسد، احتراماً گفته می شود، بلکه بر سایر هاشمیین مانند کسانی که نسبشان به جناب جعفر طیّار و عقیل می رسد، نیز سیّد میگویند و این یک نوع احترام از منتسبین به رسول خدا(ص) و از خاندان بنی هاشم است،در اصطلاح عرفی به کسانی که از طرف پدر به حضرت عبدالمطلب بن هاشم، جد رسول خدا(ص) انتساب دارند، گفته میشود. سیادت شامل فرزندان حضرت علی(ع) میشود. بنابراین فرزندن فاطمه زهرا(س) از دو جهت سیادت دارند:اسلام دینی است که به همه انسان ها حتی غیر مسلمانان احترام می گذارد، اما برای مسلمانان و مؤمنان احترام بیشتری قائل است و در میان مؤمنان، احترام به منسوبین به پیامبر اکرم (ص) و فرزندان حضرت زهرا (س) را سفارش و تأکید کرده است.
آیه شریفه مودّت «... بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمىکنم جز دوست داشتن نزدیکانم [اهل بیتم]...».را می توان یکی از دلائل این احترام دانست.
ریشه اصلی احترام به سادات، آیه شریفه مودّت است که در مرتبه اول و به طور مستقیم، اهل بیت و عترت پیامبر اکرم (ص) را شامل شده و سادات را که فرزندان با واسطه حضرت زهرا (س) بوده و نسب آنان به یکی از ائمه اطهار (ع) می رسد، نیز شامل می شود.
در این آیه خدای تعالی به پیامبر (ص) امر می کند که به مردم بگوید که با خویشاوندان وی دوستی و مودت نمایند، که این دوستی و محبت، خود، مصداقی از احترام است.
همچنین در روایات، سفارشات فراوانی به احترام و اکرام به سادات شده است، که در این جا، به برخی اشاره می شود:
1. پیامبر اکرم (ص) فرمود:«چهار دسته را روز قیامت شفاعت کنم، هر چند با گناه اهل دنیا به صحرای محشر حاضر شوند: آن که اولاد مرا یاری کند. آن که از اموالش به اولاد تنگدستم کمک کند. کسی که با زبان و قلب، آنان را دوست بدارد و آن که تلاش کند در انجام حوائج و نیازهای افرادی از ذریه ام که تبعید شده و یا رانده شده اند».
2. پیامبر اکرم (ص):« اکرام کنید خوبان ذریه مرا از براى خدا و بدان ایشان را براى من».
3. امام صادق (ع) فرمود:«هر گاه روز قیامت شود منادى فریاد می زند که، اى گروه مردمان! خاموش باشید که همانا محمّد (ص) سخن می گوید. مردم خاموش می شوند؛ پیامبر حرکت مى کند و می فرماید: اى گروه مردمان! هر کس براى او در پیش من دستى و منّتى و نیکى هست باید حرکت کند تا جبران کنم. می گویند چه دست و چه منّت و چه نیکى است براى ما بلکه تمام این ها براى خدا و رسولش بر تمام مردمان است. می فرماید: هر کس یکى از فرزندان مرا پناه داده، نیکى به او کرده، او را از برهنگى پوشیده، او را گرسنه بوده، سیر کرده باید حرکت کند تا جبران کنم. پس بلند می شوند مردمى که این کردار را انجام دادهاند. پس ندا از پیشگاه خداى جلّ و علا می رسد که، اى محمّد! حبیب من! پاداش آنان را به تو واگذار کردم در هر کجاى بهشت که می خواهى آنان را جاى ده. پس آنان را در وسیله جا می دهد مکانى که محمّد و آل محمّد را مىبینند».
گفتنی است این احترام یک امر طبیعی است و نشانه محبت به پیامبر است یعنی اگر کسی شخصی را دوست داشته باشد منتسبین به او را هم دوست خواهد داشت و مورد احترام قرار می دهد، و همین یعنی احترام و یاد پیامبر اسلام و گرامی داشت اهداف آن حضرت.
کتاب "انوار الهی" شامل تحقیقی درباره شان و منزلت تاریخی سادات منتشر شد.
به گزارش کتابنیوز مرکز فرهنگی انتشارات شبر اقدام به چاپ کتاب "انوار الهی" به قلم سیدعلی حسین درخشان نموده است.
این کتاب در پنج فصل تهیه شده که به ترتیب در فصل اول شجره طیبه، در فصل دوم امیرالمومنین (علیه السلام)، در فصل سوم فاطمه (س) محبوبه الهی، در فصل چهارم اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) و در فصل پنجم سادات شهدای زمین و آسمان را مورد بازیابی قرار داده است.
معنای واژه "سید" معنای آل محمد (علیهم السلام) تداوم سبب و نسب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تا روز قیامت، جایگاه و منزلت سادات در روایات اهل سنت و شیعه، محبت و نیکی به سادات، چهل حدیث در ثواب محبت به سادات، هجرت امام زادگان (علیهم السلام) به ایران، نتایج هجرت سادات در جهان، شرح زندگی امامزاده سیدصالح (علیه السلام)، گم شدن شجرهنامه بعضی از سادات،, دهها حدیث و روایت از شیعه و سنی در فضایل سادات، علم انساب، معنا و مفهوم نسب، تاریخچه علم نسب شناسی، نخستین تدوین کنندگان نسب شناسی، فایدههای نسب شناسی، نخستین گردآوردگان انساب سادات از جمله مطالب مهم کتاب هستند.
انوار الهی در 456 صفحه و در قطع وزیری منتشر شده است. علاقهمندان برای تهیه کتاب میتوانند با مرکز فرهنگی انتشارات شبر به شماره تلفن 77523082 تماس بگیرند
به وبلاگ من خوش آمدید . از کلیه برادران سادات میرسالاری نوادگان امامزاده میرسالار خواهشمندم جهت ثبت شجره اجداد و نیاکان خود در وبلاگ عضو شوید و مطالب و عکس های خود را در خصوص روستا و یا شهر و بزرگان خود در وبلاگ قرار دهید و یا ایمل بزنید ویا با همراه من تماس یگیرید . متشکرم مدیر وبلاگ سید حسینعلی علیزاده (میرسالاری) huss55alz@yahoo.com : sh12al@yahoo.com